🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲. 🍂فرمانده مجاهدان بدون مرز
🍀خاصیت خورشید همین است. آرام و تابنده و گرم میتابد و نور میپاشد و ستارهها دورش حلقه زده اند و در جنب و جوشند. ستارهها همه چیزشان را از خورشید دارند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۳. 🔹️علمدار حضرت ولی
🔸چقدر این سنگ فرشها و این در و دیوار، دلتنگ این لحظههايند. چه همه درد دل چه همه حماسه و تغزل توی این حیاط زیر سایه کاج ها و در هیاهوی گنجشگها میان سینه این عاشق و معشوق خاطره شد... پدر هیچ وقت دست حمایتش را از پشت پسرش بر نمی دارد.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۴. بر بال خاکریز
🔸روحت را که عمق بدهی، دیگر برایت فرقی ندارد توی لابی برجی در بالاشهر قدم میزنی یا روی خاکریز در یک گوشهی شکوری جنگزده.
🔸️دلت که آسمانی باشد، گلولهها را فراری میدهد. سروی میشوی روییده بر یال خاکریزی زخمی...
💢شیر قبل از حمله، صیدش را تماشا میکند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۵. پدر مهربان
💢همیشه برای بچههای شهدا وقت داشت. کافی بود وقتی گیر بیاورد و سریع برود پیششان. آن روز هم جلسه داشت بچههای شهدا دورهاش کردند. عکس میخواستند، تکتک شان را نشاند روی پایش و کلی هم بهشان فیگور گرفتن یاد داد که توی عکسها خوب بیافتند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۶. سرباز فرمانده
🔹قانون و عقل می گوید مراسم رسمی است. مثل بقیه احترام نظامی بگذار به سرت با سر انگشتهایت اشاره کن که یعنی سرم فدای کشورم...
🔹️دل و عشق می گوید اما دست بر قلبت بگذار... دل امامت را قرص کن... اشاره کن که کجا زندگی می کند: وأنت حلٌّ بهذا البلد...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۷. مدال خادمی امام رضا علیهالسلام
💢همه مدالهای افتخار و پرزرق و برق ژنرالهای بزرگ جهان را هم که می ریختی توی سینی حاضر نبود با این یک مدال که بر صخره سینهاش نشسته بود عوض کند.
💢خاصیت امام رضا علیهالسلام این است. هرچقدر هم مهربان باشی رنگ و بوی او را که میگیری مهربان تر و لبخندت دل رباتر می شود.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۸. بزرگترین وداع تاریخ
🔹️نگین فیروزهای...
🔹️در میدانی به نام انقلاب...
🔸️همه آمده بودیم تا پشت دروازههای بهشت بدرقهات کنیم. ما ذرههای برادهای بودیم که مغناطیس روحت ما را اینگونه گرد تو جمع کرد.
🔸️علمی که روی دوش تو بود و میرفت که بیافتد را نگذاشتیم با خاک آشنا شود. خون داغ تو مهریر دی ماه را کرده بود تیرماه. تو می رفتی و ما دلمان خرماپزان بود...
🔸️همان قدر داغ همان قدر جوشان...
🔸️همه آمده بودیم با پیکرت خداحافظی کنیم...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۹. حبیب
🍂میتوانست توی این سن و سال، با یک دست لباس راحتی؛ جلوی تلویزیون روی مبل راحتی بنشیند و در یک دست کنترل تلویزیون و یک دست لیوان آب پرتقال، اخبار گوش کند و زیر لب غر بزند...
🍂مویش سپید بود... اما غیرتش نگذاشت. بیرون زد. این همان تصویر است، با بیسیمی کنترل منطقه را در دست دارد و با لیوان دمنوشی گلو تازه میکند...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۰. آخرین عکس با سید مقاومت
🍂تب و تاب جلسه که فروکش کرد، دوتایی تنها شدند، به سید گفت: عکاس خبر کن یک عکس دونفره بگیریم. سید میگوید تعجب کردم. همیشه از اهالی دوربین فراری بود و دلش نمی خواست توی دیدشان باشد. از طرفی توی پروتکلهای پذیرایی و تشریفات ما هم بخشی تحت عنوان عکس یادگاری نداشتیم.
🍂فردا شبش که از بغداد خبرها رسید، متوجه شد چرا اصرار داشته عکس بگیرند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۱. دیدهبان
🔸️وقتی میآمد لب خاکریز و زل میزد به جبهه روبرو کسی نمیدانست چه اتفاقی قرار است بیافتد.
🔸️اما وقتی به شهید پورجعفری میگفت: حسین دوربینت، رو بده... یعنی کار حساس بود. دوربین میگرفت و در سکوت زل میزد به گلهی کفتارها که ببیند فراری دادنشان حمله میخواهد یا نه؟ فقط غرشی تار و مارشان میکند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۲. رسم برادری
🍂رسم برادری این است. شانه به شانه و دوشادوش زیستن و جنگیدن و زیارت رفتن و در آخر هم با هم پرکشیدن...
🍂توی عراق که یکیشان را تنها می دیدند ناراحت میشدند که نکند برای یکی دگرشان اتفاقی افتاده که با هم نیستند.
🍂توی آن زیارتهای دونفره، نماز جماعتهای دونفره، عکسهای دو نفره چه قرار و مداری با هم گذاشتند که اینگونه پرکشیدند و خاطره شدند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۳. نجوای سامرا
💢دستت قفل شده در گرههای پنجره مشبک موقت. لبهایت تکان خورده. حرف زدی. قول دادی، کمک خواستی و بعد انگار یک توافق را شفاهی امضا کرده باشد.
💢ضریح چوبی را کمی فشار میداد با انگشتهایش همانگونه که وقت خداحافظی دست را کمی محکم تر میفشارند... کار که گره میخورد اینجوری خلوت میکردی...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۴. در صحن حضرت زهرا سلامالله علیها
🍂صحن حضرت زهرا سلامالله علیها اقیانوسی است از عظمت و شکوه... تمامی ندارد.
🍂میگفت ما که نمیتوانیم در شأن این عزیزان که کاری کنیم. حداقل کاری کنیم که مردم در رفاه باشند و دعایمان کنن...
🍂برای این صحن خیلی زحمت کشید... خیلی حرف و حدیث شنید و دریغ که رفت و خودش اتمامش را ندید.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۵. اولین مصاحبه
💢بعد از مدتها بالاخره راضی شد که بنشیند جلوی دوربین و حرف بزند .همیشه از دوربین فراری بود. نشست و یک عالمه حرف زد. حرفهایی شیرین...
💢حرفهایی از دل معرکه... بعد انگار عذاب وجدان گرفته باشد که ذرهای منیت داشته باشد. بخشهاییش را گفت حذف کردند ، بعد انگار خدا اراده کرده بود که همان روال سابق باشد و کارها ناگفته بماند. هیچ کس این گفتگو را زیاد یادش نیست...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۶. پدر
🍂چه لقمه ای داشته پیرمرد...
🍂چه نانی توی سفره گذاشته که حاصلش شده ابرمردی برای همیشه ی تاریخ...
🍂پست و مقام و مشغله هیچ وقت نگذاشت به او سر نزند...
🍂فراموشش نکرد و همیشه در نظر بود...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۷. مادر
🔸️خدا میداند وقتی پیرزنهای سوری و لبنانی و عراقی که آواره بودند را میدیده، یاد روستای خودشان افتاده در قنات ملک...
🔸️خدا میداند وسط عملیات چقدر دلش برای بوی دستهای مادرش تنگ شده...
🔸️تو فکر کن چه بطن و باوری داشته این پیرزن سادهی کوهستان نشین که از دامنش مردی بالیدن گرفته که کابوس همهی طاغوتهای جهان است...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۸. نشان لیاقت
🔹️بعد از جنگ بالهایش هرچند زخمی اما قویتر شده بودند. پدر صدایش کرد. تشویقش کرد و نشان لیاقت بر سینهاش چسباند.
🔹️باید افق پروازهایش را عوض میکرد. قدس هدف بود و باید راه رسیدن را میگشود. حالا فقط یک نشان و درجه روی شانهاش نبود. یک مسئولیت سنگین روی شانهاش بود.
🔹️فصلی تازه آغاز شده بود.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۹. نوه حاج احمد
💢مهم نبود توی مراسم رسمی باشد یا مهمانی یا دورهمی خانوادگی.
💢هرجا میدیدیش باید میدوید و بغلش می کرد و از سر و کولش بالا می رفت. حاج قاسم هم برایش کم نمیگذاشت و پابه پایش می آمد. شوخی نبود رفیقش از آسمان شاهد بازیشان بود.
💢نوه حاج احمد کاظمی عاشقش بود.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۰. أشداء علی الکفار
🔹️چندباری توفیق داشت از حاج قاسم عکاسی کرده بود و هر بار می پرسیدم چه حسی دارد می گفت: چشمهایش لاکردار چشمهایش...
🔹️وقتی میگفتم چطور: میگفت وقتی لبخند می زند دلت را شیرینی لبخندش آب میکند و وقتی خشم دارد و جدی است یا با چشم اشاره می کند که عکس نگیر، چشمت پشت ويزور دوربین داغ می شود و زهرهات میترکد.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۱. سرباز مکتب امام حسین(ع)
🔸️لباس و درجه و پست و مقام مهم نیست، تمام ستارههای جهان هم که روی شانهات باشند و گردانندهی بزرگترین جریان مقاومت باشی و دشمن از اسمت هراس داشته باشد، به اسم حسین(ع)که میرسی شانههایت میافتد.
🔸️سرت پایین میآید و دستت به نشانه عرض سلام تا میشود روی سینهات و سرت پایین میافتد.حسین(ع) مکتبش اینطور است. کوچک کنی خودت را بزرگ می شوی.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۳. در میان امواج مردم
🔸️مثل موسی علیه السلام با این تفاوت که به نیل نزدهای که تو خود عنان نیل به کف داری. ساده و بیتکلف چونان چوپانان عزیز کردهی خدا... چونان محمد و موسی و عیسی صلواتاللهعليهم... در میان خلقی... در میان امواج نیلی که ناخدای آنی به راه افتادهای... با همین نگاه و صلابت با همین چشمها به مصاف با فرعون رفتهای ...
🔹️در این عکس اسرائیل تنها نامی بر کاغذ پارهای بیسرنوشت است که امواج به بازی اش گرفتهاند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۲. بوسه پدر
🍂مشکی پوشیدهاند. احتمالاً بعد از روضه است. بعد از روضه بلند شده زل زدند توی چشمهای هم،
🍂رهبرش بغلش کرده و دارد توی بغلش اشک می ریزد... اشک روضه دل آدم را سبک میکند.
🍂چه بوسهی پدرانهای زهی سعادت.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۴.🔹️دیدار
🔸️جنس رفاقت که خدایی باشد میشود همین عکس. هردو لبخند میزنند. هردو لبریز از شعفند از دیدار و تماشا... هر دو یک دست بر سینه دارند و بر دستی دیگر زخمی از سالهای باروت و حماسه. چقدر میزبان متواضعانه و صمیمی تا دم در به استقبال آمده و چه باحیا و خاشعانه میهمان ادب کرده و منتظر مانده تا صاحب بیت برسد.
💢مردان خدا همه چیزشان رنگ و بوی خدا دارد...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۵. لبخند پیروزی
🔹️یک جهان حرف توی این عکس است. خانه هرکدامشان باشد سادگی حیرت آوری دارد. از زیلوی زیر پاشان بگیر تا قفسههای کتابخانهای که توی دورترین شهرها دیگر پیدا نمیشود.
🔹️سه مرد قوی جهان توی این قابند. نمیشود چیزی نوشت. به لبخندها نگاه کنید#لذت ببرید.
💢گاهی فقط باید#سکوت کرد.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۲۶. دریای محبت
🔹️دو پاره نور در قابی سياه... سیاهیای که دل چرکینت نمیکند. سیاهیای که برای عزای جد غريب رهبر انقلاب است. احتمالاً تازه نشسته کنار رهبر و فوری خم شده که دست ببوسد، دلتنگی و محبت گاهی دل را از قاعده خارج میکند. آنقدر که وقتی سردار سپاهت دستت را میبوسد جلوی دوربینها خم میشوی و بالای پیشانیاش را میبوسی.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛