eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥ورود به شهر بعقوبة عراق 🔹️خيلي زود وارد شهر مرزي مندلي عراق شديم.ارتش عراق در اين شهر مرزي ستون كشي مي كرد و شهر مملو از نظاميان بود. همة ما را به يك محل كه گويا ادارة راه عراق بود بردند. محل مفرحي بود. همه را پياده كردند. ساعت حدود پنج عصر بود و همه گرسنه بوديم. با يكديگر هماهنگ كرديم كه هيچ گونه اطلاعاتي را براي دشمن بازگو نكنيم. 🔹️از استخبارات عراق دو نفر نظامي مسلط به زبان فارسي و تركي، براي بازجويي ما آمدند. آنان نام و نشان، نام يگان و سؤالاتي پيرامون واحدها، فرماندهان و ادوات كردند كه ما هم بر حسب وظيفه، فقط مشخصات فردي را مي گفتيم و از ارائة اطلاعات خودداري مي كرديم و يا به گونه اي ديگر جواب مي داديم. 🔹️آنان يادآوري مي كردند كه تعداد زيادي از ايرانيان اسير شده اند و ايران را شكست داده ايم. آنان سعي داشتند روحية ما را تضعيف كنند؛ البته احساس ما چيز ديگري بود و با وجود ديده ها و شنيده ها، نمي توانستيم شكست ايران را قبول كنيم؛ اما اسير بوديم و بايد سرانجام كار را در خاك دشمن مي ديديم. 🔸️بعد از بازجويي مقدماتي كه بازجويي دقيقي نبود، ما را سوار كاميونهاي ديگري كردند. اين بار دو نفر سرباز جوان محافظ ما بودند كه يكي بالاي سقف كاميون و رو به ما و ديگري در انتهاي كاميون نشست. رفتار آنان خوب بود و ما را دلداري مي دادند. هنوز راه چنداني نرفته بوديم كه در اثر ترمز ناگهاني كاميون، سرباز محافظ عراقي از روي سقف به جلوي كاميون افتاد و كشته شد. 💥جنازه اش را سوار كاميون ما كردند و به سرعت حركت كرديم. در طي مسير با دو نفر از درجه داران كه با هم اسير شده بوديم، مي كشيديم؛ ولي موقعيت مناسب نبود و نمي توانستيم از كاميون فرار كنيم. 🔸️جاده هم مملو از عراقي بود و به طور قطع كشته مي شديم. در اين افكار بوديم كه... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯