eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 فرازهایی از مناجات‌های 🔹️خدایا از تو می‌خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤️هر صبـح با نگاه شما همه ے خوبـی‌ها در مـا طلـوع می‌ڪند نگاهتان را از ما دریــغ مڪـُنید✨ سردار دلها💔 🕊️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹‌شهـــید عبدالحسین بروسنی پسرم از روی پله ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به شدت گریه میکرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد میرود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. در آن لحظه‌ها، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📊 | 🔻۳۱خرداد ماه سالروز شهادت شهید دکتر مصطفی چمران گرامی باد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 🔻شهیدمصطفی‌چمران: برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم..." ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم: دفاع مقدس 🔸صفحه: ۶۱ 🔻قسمت چهل و هشتم: موجودی ✍حاج قاسم عزیز جانباز هفتاد درصد و از ناحیه شکم، دست راست و ریه مجروح بود. طبق قانون حق پرستاری (نگهداری) به ایشان تعلق می گرفت. ایشان کارت بانکی اش را که مانده اش ۵۸ میلیون تومان بود با رمز آن تحویل من داد و گفت: این حق من نیست آن را برای دارو و درمان جانبازان در بنیاد شهید هزینه کن. این همه سال به موجودی کارت خود دست نزده بود. سفارش ایشان عمل شد هنوز کارت مذکور در دفتر بنیاد شهید استان کرمان موجود است. 🗣️محمدرضا حسنی سعدی دوست و همرزم شهید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت هفدهم:یک شبِ بی حاصل 🍂اون شب بارها از روی اجساد متلاشی شده که نمی دونستم ایرانی هستند یا عراقی عبور کردم. بارها لابلای سیم خاردارها گیر افتادم و هر بار بخشی از بدنم، خصوصا دستام پاره و زخمی می شد. این گشت و گذار بی هدف و رنج آور تا سپیده صبح ادامه داشت. هوا کم کم داشت روشن می شد. یه جایی توقف کردمو صبحو خوندم. اطرافمو به دقت نگاه کردم دیدم در فاصله ی نسبتا دوری(البته برای من که توان و رمقی نداشتم) پایگاهی دیده میشه بدون معطلی و با خوشحالی به سمتش راه افتادم. 🍂هوا گرگ و میش بود و با زحمت زیاد خودمو به نزدیکی پایگاه رسوندم. بنظر خیلی شبیه پایگاهی بود که سرِ شب از اون حرکت کرده بودم. خیلی احتیاط می کردم که مبادا منو ببینن به همین خاطر بیشتر سینه خیز می رفتم. از اینکه ناغافل بشم خیلی می ترسیدم و ترجیح می دادم بشم و گیرِ بعثیا نیفتم. وقتی نزدیکتر شدم با تعجب دیدم خودشه. برای اینکه مطمئن بشم سری به اتاقا زدم و همون اتاق مخروبه و تخت شکسته ، دبه ی سوراخِ داخل محوطه و خمیر ریش وباقی ماجرا. 🍂میخواستم از شدت عصبانیت داد بکشمو بزنم تو سرِ خودم. چه اتفاقی افتاده! چرا دوباره برگشتم اینجا؟ لحظاتی مات و مبهوت بودم و متحیر از اینکه پس این همه تلاش و بی وقفه ساعتا  سینه خیز و دوِ مارتن با یک پا رفتن و یه شب کامل از اون همه موانع عبور کردن ، حالا به نقطه شروع ختم شده. ساعتا فقط دور خودم چرخیده بودم و دوباره برگشته بودم سرِ جای اولم. 🍂خدا نکنه انسان ناامید و درمونده بشه و بفهمه تلاشهاش بی نتیجه س.  آیا دوباره تا شب اینجا بمونم تا آفتاب غروب کنه و تلاشمو برای دور شدن از دشمن و رسیدن به جبهه خودمون آغاز کنم؟ با چه امیدی. با چه توشه و توانی؟ داشتم از تشنگی هلاک میشدم. مگه میشه بیشتر از این تلاش کرد؟ چقد زجراور بود وقتی میدیدم این شده نتیجه از سرِ شب تا سپیده صبح تلاش کردن و آخرشم هیچ و پوچ. 🍂سرگیجه گرفته بودم و فقط دورِ خودم چرخیده بودم. تلاش برای هیچی، بلکه بدتر از هیچی. اگه می موندم و این همه انرژی مصرف نمی کردم لااقل جونی برام باقی مونده بود. حسابی به هم ریخته بودم. هیولای مرگ دور سرم می چرخید و مرتب چشمام سیاهی می رفت. جسمم که هیچ درب و داغون بود، روحیه ام رو هم  باخته بودم!  خیلی نا امید شدم. احساس میکردم ساعات و لحظات آخرِ عمرمه. تشنگی و گشنگی امونمو بریده بود و ضعف بر همه اعضای بدنم حاکم شده بود. دیگه به زحمت می تونستم بدنمو تکون بِدم. مثل تنه درختی خشکیده گوشه ای افتادم و از شدت خستگی ناخواسته چشمام روی هم قرار گرفت و خوابم برد. انگار نه انگار وسط معرکه و آتش دوطرف گیر افتاده بودم. نمی دونم چقدر خوابیدم ولی بنظر میومد یکی دو ساعت با اون همه صدای انفجار خواب بودم...                            ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻 بعضی ها وضو میگیرند و بعضی دیگر، پیشانی بند هایی را که رویشان نوشته است، زائران کربلا، بر پیشانی میبندند ... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصویرگری چهره‌ی سپهبد شهید سلیمانی با بیش از پنجاه هزار اثر انگشت در اهواز ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🖼 «تلاش و امید بخدا» مهم‌ترین درس شهدا بود ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••♥️🥀•• 🌱پنجشنبه‌ها چشم‌ڪه‌میگشاییم نام‌ڪسانی‌درذهنمان‌روشن‌است ڪه‌تاهمیشه‌مدیونشان‌هستیم آنھایی‌ڪه‌هرگزفراموش‌نمۍشوند🕊️ بازپنجشنبه‌ویادشھیدان‌باصلوات🌸 🕊️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹شهـــید سید کاظم کاظمی: برای مردان خدا... بهترین جا برای عظمت رسیدن روح و کامل شدن، همین دنیاست. دنیا بهترین مکان برای برداشتن توشه آخرت است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 🔻احمد متوسلیان: بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین (علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 📍مواظبت از بیت المال 🌟 زخمی شده بود، پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان مریوان بستری بود . بچه‌ها لباسهایش را شسته بودند خبر دار که شد بلند شد و رفت که لباسهای آنها را بشوید گفتم برادر احمد! پاتون تازه گچ گرفتن اگر گچ آب بخورد و خیس شود پاتون عفونت می کند! گفت: هیچی نمی شه! رفت حمام و تمام لباسهای بچه‌ها را شست نیم روزی طول کشید گفتم الان گچ خیس شده و باید عوض شود ولی در کمال ناباوری دیدم که یک قطره هم آب نخورده !! حاج احمد گفت، چون مال بیت المال بود خیلی مواظب بودم که خیس نشود .... جاویدالاثر سردار 📕 ستارگان خاکی ، ج22 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯