۴ دی ۱۴۰۱
#برشی_از_کتاب
😍 خاطره «مادر» گوشه ای از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷
✍در اتاق را که باز کردم،دیدم لباس راحتی پوشیده و ایستاده کنار تخت مادرش.نیم ساعتی من بودم و حاجی و مادر پیری که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود.یک جا بند نمی شد؛به مادرش دارو می داد،غذا دهانش می گذاشت،دستش را می بوسید،پیشانی اش را می بوسید،سرش را نوازش می کرد.آن نیم ساعت #حاج_قاسم ندیدم؛مادر دیدم؛یک مادر که مثل پروانه دور مادرش می گشت!
💢#جان_فدا
💢#حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب#سلیمانی_عزیز۲
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۴ دی ۱۴۰۱
۴ دی ۱۴۰۱
Salam bar Ebrahim15.mp3
9.18M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_پانزدهم
💚روز اول جنگ ص ۷۸❤️
💚سربازان غیرتی و با روحیه ص ۷۹❤️
💚شهادت قاسم در حال نماز ص ۸۰❤️
💚روحیه دادن ابراهیم به رزمنده ها❤️
💠چيزي كه مي ديديم باورمان نمي شد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه قاسم خورده بود. قاسم#در_حال_نماز به آرزويش رسيد!
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۴ دی ۱۴۰۱
۵ دی ۱۴۰۱
دعا بخـوان🤲
ای شهیــد🥀🕊️
🍃 برای عاقبت بخیــری من ...
تویـی که ختـم به خیــرشد
عـاقبتتـــ🕊️🌷
#برای_شادی_روح_تمام_شهدا_صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
❣عــند_ربـهم_یــرزقون
🌹توصیه مهم و حیاتی شهید #حاج_قاسم سلیمانی به من و شما:
️بزودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت! اون روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید.
#جان_فدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
🎐 #حاج_قاسم | #جان_فدا
🏷 جان فدا کردید، اما بی ریا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
💠 آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز …!
#لبیک_یا_خامنه_ای #فاطمیه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایت آزادی شهر مسیحی نشین به دست حاج قاسم و دیوار نویسی زن مسیحی برای حاج قاسم
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
۵ دی ۱۴۰۱
#برشی_از_کتاب
😍 خاطره «زیارت عاشورا» گوشه ای از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷
✍یک روز بی مقدمه پرسید:صدفی!می خوای عاقبت به خیر بشی؟
فوری جواب دادم:معلومه حاجی!چرا نخوام.انگار که بخواهد یک گنج را دو دستی بگذارد توی بغلم،با اشتیاق گفت:زیارت عاشورا بخون.من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم.اگه می تونی،هر روز بخون؛نمی تونی،هفته ای یه بار بخون؛نمی تونی،ماهی یه بار بخون.
حاجی!من مداحم،زیاد زیارت عاشورا می خونم.
دستی روی شانه ام زد:نه اونا که برای مردم می خونی،تنهایی بشین توی خلوت برای خودت بخون.
💢#جان_فدا
💢#حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب#سلیمانی_عزیز۲
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
🌷یادوخاطره ۱۷۰ شهید روحانی و طلبه عملیات کربلای چهار گرامی باد
🔹️شادی ارواح مطهرشان صلوات
#جان_فدا
#فاطمیه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
۵ دی ۱۴۰۱
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۸۹)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و هشتاد و نهم:مزه ران جیرجیرک
♦️من و علی صادقزاده از بچه های اصفهان با هم تو یه بشقاب داشتیم شوربا میخوردیم یه قاشق برداشتم دیدم یه جیرجیرک توش بود که یه رانش کنده شده بود دیگه دلم نیومد ادامه بدم و رفتم کنار. خواستم به علی بگم که تو ظرف جیرجیرک بود. با خودم فکر کردم، طفلکی گشنشه و خدا رو خوش نمیاد. جیرجیرک هم که نجس نیست بزار بخوره. گفت: چرا نمی خوری گفتم: سیرم و یه جوری طفره رفتم.
🔸️هر چه تعارف کرد نخوردم و هیچی هم نگفتم. بعد از چند روز گفتم: علی می دونی چرا اون روز صبحونه رو ادامه ندادم؟گفت: نه! گفتم: یه جیرجیرک تو قاشقم بود و دیگه دلم نیومد. گفت: چرا به من نگفتی؟ گفتم: دیدم اونوقت تا ظهر گشنه میمونی دلم نیومد. بعدش بهش گفتم: راستی یه رانش نبود. گفت: ای وای احتمالاً من اونو خوردم. تا مدتها سر به سر علی میذاشتم که علی رون جیرجیرک چه مزهای میده. اونم میخندید و میگفت: نامرد! ران جیرجیرک به خورد من دادی! بعضی وقتها محیط اسارت با همین اتفاقها و شوخیها موقتا یادمون میرفت اسیر هستیم و تو چه وضعی قرار داریم.
🔹️یه روز صادقزاده ازم پرسید راستی رحمان این انگشت پات چطور قطع شد؟ منم شیطنتم گُل کرد و به شوخی گفتم: علی آقا یه شب خواب بودم یه موش خرمای گشنه اومده بود پامو گاز گرفت و نصفشو خورد و در رفت! طفلکی خیلی متاثر شد و گفت: همیشه تو این فکر بودم چطوری این انگشتت قطع شده! پس داستان این بوده! منم با حالت جدی که شک نکنه گفتم آره علی جون نمیدونی چه دردی داشت و با آب و تاب از ماجرای اون شب براش گفتم و اونم سرشو تکان میداد و تصدیق میکرد.
📌این قضیه و شوخی رو فراموش کرده بودم و یه روز دیدم علی با عصبانیت اومد و گفت: ای نامرد! پس موش خُرما انگشتتو خورده؟ گفتم: مگه چیه؟ گفتم برو منو ساده گیر آوردی و منم باورم شد. پیش یکی از بچه ها داستان موش خرما و اون شب رو تعریف کردم کلی بهم خندیدن و دستم انداختن که تو چقدر ساده ای؟! رحمان سر به سرت گذاشته و انگشتش تو عملیات قطع شده. علی گفت: منو بگو که فکر نمیکردم شب و روز داری قران حفظ میکنی اون وقت دروغم بگی!هیچی دیگه جوابی نداشتم و فقط میخندیدم. خدا ازمون نگیره اگه این شوخی و خوشمزگی ها نبود شرایط روحی روانی برامون سخت میشد و ناچار بودیم گهگاهی از این کارها بکنیم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱
🔵فاطمه(س)#بانوی_جهاد
🔸️قسمت ششم
⚡در میان پیامبران و دیگر اولیای الهی، حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) الگوی بینظیری برای عملیاتی کردن اقسام گوناگون جهاد است؛ زیرا نمونههای زیادی از هر چهار نوع جهاد، در زندگانی کوتاه ایشان وجود دارد که برخی از آنها از نظر میگذرانیم:
۳. 🔸️فاطمه(سلام الله علیها) و جهاد اکبر
🔹️زهرای مرضیه(سلام الله علیها) که در سنین جوانی و اوج نیازهای مادی و علایق بشری قرار داشت، در مقاطع گوناگون بهگونهای با نفس خود مخالفت کرد که تاریخ نمیتواند به سادگی از کنار آن عبور کند. ایثار همه درآمد فدک، جلوه روشنی از جهاد اکبر فاطمه(سلام الله علیها) است. حداقل درآمد فدک را که دو سال در اختیار آن بانو بود، 24 هزار دینار نقل کردهاند.
📌در ماجرای معروف شب عروسی که لباس خود را به سائل داد نیز نکته ظریفی است که حاکی از اوج تسلط آن بانو بر نفس خود است: فاطمه(سلام الله علیها) هنگام عروسى، پیراهنى کهنه داشت. رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن جهیزیه آن حضرت، پیراهنى تازه تهیه نمود تا فاطمه(سلام الله علیها) آن را در شب عروسى بپوشد. وقتى فاطمه(سلام الله علیها) با لباس نو به منزل على(علیه السلام) رسید و مراسم جشن و اطعام پایان یافت و فاطمه(سلام الله علیها) و همسرش تنها شدند، فقیرى در خانه آمد و اظهار نیاز نمود و گفت: «اى اهل خانه! گرسنه و عریانم! به من غذا داده و لباسی برای پوشیدن به من بدهید». فاطمه(سلام الله علیها) از غذاى عروسى براى آن فقیر کنار گذاشت و لباس جدید خود را به فقیر بخشید. آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ به نیکى (کامل) نمیرسید، مگر زمانى که از آنچه دوست دارید انفاق کنید».
💥بانوی بزرگ اسلام میتوانست همان پیراهن قدیمی را به سائل بدهد، اما ضمن خواندن آیه فوق ایثار کرد و بهترین لباس خود را در راه خدا بخشید!
💢فهرست منابع
17.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو، 1372ش.
18.طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، 1403ق.
19.فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، چاپ اول، قم: رضی، 1375ش.
20.فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، چاپ سوم، بیروت: دار إحياء التراث العربی، 1420ق.
21.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
🏴#فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#ایام_فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
۵ دی ۱۴۰۱
۵ دی ۱۴۰۱
🏴با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونین شد.
▪️اثر زیبای استاد رضا بدرالسما
#فاطمیه🥀
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
۵ دی ۱۴۰۱