🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش پویا هست✋
#شهیدی_که_اهل_بیت_درشهادتش_خودنمایی_میکند✨
شهید پویا ایزدی🌹
تاریخ تولد: ۱/ ۶ / ۱۳۶۲
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: لنجان/اصفهان
محل شهادت: حلب/سوریه
🌹همسرش میگوید← شب عید نوروز بود🎍 و هنوز کلی کار توی خونه مونده بود عصر بود که پویا از خونه بیرون رفت نمیدونستم کجا میره اما خواستم که زود برگرده ساعت ۱۲ شب به خانه برگشت بعد از شهادتش بود که فهمیدم آن شب ها بسته ها و اقلامی را در خانه مستمندان و فقرای شهر میبرده تا آنان هم با دلی شاد سال جدید رو آغاز کنند. یک دختر به نام ریحانه از او به یادگار مانده🌺 دوستش میگفت← بعضی مواقع بسته ها را میداد و میگفت بگید از یه مرد غریبه هست حتی چهره اش را هم آشکار نمیکرد
دلبستگی به همسر و فرزندش داشت از شهدا کمک خواست تا این دلبستگی را کمتر کند تا با آرامش بیشتری به سوریه برود و هر طور شد او به سوریه رفت.🌷عشقی که به امام حسین داشت او را کربلایی کرد🌷و عشقی که به حضرت ابوالفضل داشت او را شهید روز تاسوعا کرد🌷و ارادت خاصی که به امام هشتم آقا امام رضا داشت و چه زیبا شد🕊️ هشتمین شهید مدافع حرم لشکر هشت نجف اشرف در هشتمین روز از هشتمین سال۹۴ در خاک آرمید🕊️ او روز جمعه بود که با اصابت موشک کورنت به تانکش🖤 مصادف با تاسوعای حسینی،عباس گونه شربت شهادت را نوشید🕊️🕋
🍀#پاسدار شهید پویا ایزدی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش یوسف هست✋
#شهیدی_که_ازبی_کسی_برای_آب_نامه_می_نوشت 😔
🍁غواص شهيد: يوسف قرباني – معاون گروهان خط شکن
تاريخ تولد: 1345
تاريخ شهادت: 19/10/1365 شب جمعه
محل تولد: زنجان
نام عمليات: کربلاي 5
منطقه عملياتي: شلمچه – پاسگاه کوت سواري
محل دفن: زنجان گلزار پايين
🌹شهید «یوسف قربانی» در خانوادهای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثهای از دنیا رفت،یوسف و برادرش را با همه دردها و رنجهایشان تنها گذاشت.بعد همراه برادرش به تهران رفت. با پیروزی انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت.در همین سالها برادر یوسف در حادثهای درگذشت.
همرزم یوسف میگوید: هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد. با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد، برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز...یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، داخل آب ریخت.چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم. کسی را ندارم که!!!
او سرانجام در عملیات کربلای پنج، در شلمچه به شهادت رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله.
🌷#شهید یوسف قربانی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج مرتضی هست✋
#شهیدی_که_طبق_آرزویش_به_شهادت_رسید🕊️
شهید مرتضی عطایی🌹
تاریخ تولد: ۱۲/ ۴ / ۱۳۵۵
تاریخ شهادت: ۲۱/ ۶ / ۱۳۹۵
محل تولد: مشهد
مزار: مشهد
محل شهادت: سوریه
🌹فرمانده گردان تیپ فاطمیون ملقب به ابوعلی💫 هر وقت پشت بیسیمها صدای ابوعلی میآمد داعشیها واقعا میترسیدند. حتی یک مرتبه یکی از اسیران که با داعشی ها مبادله شده بود میگفت اسیران ما را شکنجه میکردند🖤تا از ابوعلی برایشان بگویند💫
همسرش میگوید←هر بار که به سوریه میرفت مجروح میآمد🥀 موجهای انفجار اذیتش میکرد و دچار تشنج می شد🖤 چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده🖤. دو روز قبل از رفتنش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی🥀 آقا مرتضی خندید و گفت: روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم🥀🖤 در نهایت پس از رشادت های فراوان، او همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه با تیری که به گلویش خورد🖤 شربت شهادت را نوشید و به آرزویش رسید🕊️ وقتی پیکرش را آوردند دخترش گفت شهیدان زنده اند🌷 اگر هستی یک نشانی بده💫 حرف دخترش که تمام شد دیدند از گوشه چشم چپ آقا مرتضی قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد💫طبق وصیتش او را در بهشت رضا دفن کردند🕊️🕋
🌷#سردار شهید مرتضی عطایی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسن هست✋
#شهیدی_که_پیکرش_را_آب_برد_و_پس_از_۱۲سال_شناسایی_شد🕊️
شهید حسن فاتحی🌹
تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: نجف اشرف
مزار:اصفهان
محل شهادت: ام الرصاص
🌹شهید حسن فاتحی معروف به حسن آمریکایی،(حسن سر طلا) بیسیمچی گردان غواصان لشکر امامحسین(ع) اصفهان بود.📞
فرماندهشان میگویید← «من و حسن در طول عملیات همیشه در کنار هم بودیم ، به دلیل حمله های مسلسل وار دشمن💥، وسط آب مانده بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞. برگشتم دیدم حسن به پشت روی آب افتاده🥀 برش گرداندم؛ دیدم یک تیر توی پیشانی حسن خورده است🖤 ولی هنوز یک کم می توانست صحبت کند. از من خواست کمی از این خون ها را به سرش بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، یک تیر به قفسه سینه اش خورد🖤 و همان لحظه به شهادت رسید.🕊️ تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم تیر خوردم🥀 و حسن را آب برد.»🖤 پیکر او بعد از ۱۲ سال پیدا شد🕊️ استخوان های حسن از ماندن زیاد در آب ، قهوه ای شده بودند🖤 ولی چون غواص بود و در لباس مخصوص غواصی که تجزیه شدن جسد در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫 تمام استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی چفیه و پلاک و ساعتش🖤 این گونه بود که پیکرش بعد از ۱۲ سال در چهلم پدرش در روز تاسوعا به وطن بازگشت🕊️🕋
🌷#شهید حسن فاتحی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حمید هست✋
🌷#شهیدی_که_پیکرش_را_در_جزیره_با_تور_گرفتند🖤
شهید حمید رضا واعظی زاده🌹
تاریخ تولد: ۳۰ / ۴ / ۱۳۴۷
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: کرمان
محل شهادت: شلمچه
🌹دانشجوی بسیجی خط شکن،با وجود سن کمش یک نمونه کامل بود.🌷 شجاعت ایشان در شب عملیات، فرشتگان و ملائکه را به تحسین وا داشت که با آن که جوان بود، اما از مرگ سرخ نهراسید💫. با اصرار در گروه ویژه گردان 408 غواص شرکت میکند و جزو غواصان خط شکن می شود.💫مادرش میگوید← علاقه فراوانی به شهدا داشت.🌷 همیشه پنج شنبه ها به گلزار شهدا می رفت و آن قدر برای شهادت لحظه شماری می کرد که دوستانشان را سر یکی از قبرها که کسی در آن دفن نشده بود، می برد و آن ها را وادار می کرد که به نام خودش، فاتحه ای بخوانند.🌹
آنقدر عاشق شهادت بود که در هنگام خواب تنش را در سختی قرار میداد🥀 تا جسمش عادت نکند که روحش پایبند آسایش و لذت دنیا گردد💫 سرانجام او در شبی که جزء غواصان خط شکن شب عملیات کربلای ۴ میشود💫 در همان شب مرغ جانش به سوی معبود پرواز میکند🕊️ و پیکر پاکش در سن ۱۸ سالگی بعد از یک ماه مفقودالاثر بودن آن را با تور از جزیره فاو میگیرند🖤 و به وطن باز میگردد🕊️🕋
🍁به گوش موجها
خواندند غواصان شب حمله:
"کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها"
شهید حمیدرضا واعظی زاده
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسین هست✋
☑️ #وفای_به_عهد🕊️
شهید حسین جمالی🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۸ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: فسا/شیراز
محل شهادت: حلب/سوریه
🌹مادرش میگوید←ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذری می پزیم🍲 و بانی آن حسین بود🌷 آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید.🍲سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت. از زیر قرآن ردش کردم و آب را پشت سرش ریختم💦. با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت.🥀سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینه..⁉️
گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم🕊️
از زبان همرزم←شب عملیات بود. قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می گذشتند.🌷 حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت : دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم ..🕊️
مادر← روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپز خانه حسینه نذر را بار گذاشتیم. در حین پختن نذری بودیم.🍲 هر که می آمد می پرسید حسین کجاست؟ و در جواب می گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه💫
همان روز خبر شهادتش را آوردند🕊️
گفت تاسوعا بر میگردم برگشت اما جور دیگر.🕊️ او با سر بند یا فاطمه الزهرا(س)🏴 با اصابت تیر در پهلو🖤 در روز تاسوعا🏴 شهد شیرین شهادت را نوشید🕊️و به سیمرغ محرم شهدای عملیات محرم ملقب گردید.🕊️🕋
🌷شهید حسین جمالی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علیرضا هست✋
#سرداری_که_همچون_اربابش_به_شهادت_رسید🕊️
شهید علیرضا ماهینی🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۳۵
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۱ / ۱۳۶۰
محل تولد: بوشهر
محل شهادت: چزابه
🌹فرمانده جنگ های نامنظم، که شهید چمران به خاطر شجاعتش لقب مالک اشتر را به او داده بود.🌷 همرزمش میگوید← علیرضا را بیشتر طرف سنگر تدارکات می دیدیم،🌷 آتش دشمن مثل بارون می آمد💥. در همین حین ماشین نهار بچه ها را آورده بود.🥖 بچه ها سریع آمدند و غذاها را پایین آوردند. ناگهان خمپاره 60 آمد💥 و ۸ تا از بچه ها مجروح شدند🥀 و تنها بنده از میان آنها سالم ماندم🌷. با کمک علیرضا و سایرین، مجروحین را با ماشین به عقب فرستادیم.🥀 با این اتفاق،علیرضا گفت «همگی به سنگرهایتان بروید دشمن با تسلطی که دارد ما را می زند»🥀🖤 نهار پر از تیر و ترکش را آوردند🥀 همگی به سنگرها رفتیم. علیرضا خودش نهار را از سنگر ما شروع کرد به تقسیم کردن. نهارمان را داخل نصف نانی ریخته بودند و مثل ساندویج پیچیده🥖 و به دست ما داد و گفت: «مراقب باشید و از سنگر بیرون نیایید». شاید حدود یک متر تا یک متر و نیم که از سنگر ما جدا شد،🥀 خمپاره ۱۲۰ فرود آمد و به علیرضا خورد💥🖤 و سرانجام او با خمپاره به سرش همچون اربابش ابا عبدالله الحسین (ع)🖤شربت شهادت را نوشید🕊️🕋
🌷سردار شهید علیرضا ماهینی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش فرامرز هست✋
* #شهیدی_که_آرزویش_بی_سر_شدن_بود*🕊️
*شهید فرامرز عزتی پور*🌹
تاریخ تولد: ۸ / ۵ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۲۶ / ۱۲ / ۱۳۶۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: فاو
🌹پس ازطی دوره ای، به جبهه غرب( تیپ سیدالشهدا) اعزام شد.🌷 درعملیات سومارمجروح شد🥀 ولی خانواده ازاین جریان تا زمان شهادت خبری نداشتند و فرامرز برای بدست آوردن بهبودی کامل دربیمارستان بستری شد.🥀 *وضعیتش طوری بود که حتی ازتخت نباید پایین می آمد و فقط مایعات استفاده می کرد*🖤 پس از3 الی 4 ماه که درمنطقه عملیاتی سوماربود به منزل رفت،💫 اما پس ازمدت کوتاهی راهی منطقه عملیات جنوب شد و در"گردان شهادت "مشغول خدمت گردید🌷
همرزمش میگوید← فرامرز همیشه می گفت:
*"برادر آرزو دارم اگرشهید شدم سرم ازتنم مثل مولایم حسین بن علی (ع) جدا شود."*🖤
*فرامرز یک قبربرای خودش کنده بود و هرشب درآن می خوابید.*🥀. او از صبح تا ظهر از 2 سنگر که روی یکی تیربار و دیگری آرپیجی نصب کرده بود روی دشمن آتش می ریخت.🔥 هرچه میگفتیم بیا داخل، آتش دشمن سنگین است ، توجهی نمیکرد. *آنقدرآتش🔥 روی دشمن ریخت که دشمن را کلافه کرد. ساعت 3:10 خمپاره ای به سنگر اصابت کرد🖤 و او به آرزویش که شهادت همچون مولایش حسین (ع)* بود رسید🕊️ *جنازه بی سرش را پس از ۳ماه و اَندی پیدا کردند🖤* و به وطن بازگشت🕊️🕋
*شهید فرامرز عزتی پور*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌱#روایتگری_شهدا
🌺@shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚡﷽⚡
🌷#هر_روز_به_نیابت_از_یک_شهید(۳۲)
✅#او_با_سپاهی_از_شهیدان_خواهد_آمد
⭕️به#برکت و#نورانیت دو چندانی این پویش
⭕️ان شاءالله اندکی از دین ما به#شهدا ادا شود
🔺️#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
☀️#اصحاب_آخرالزمانی
🔻#شهید_سید_حسین_علم_الهدی و شهدای دانشجو
🔹️#شهیدی_که_با_تانک_از_رویش_رد_شدند
🍁#هدیه_نثار_روح_بلند_این_شهید
🔹️#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
🌷#مهمانی_شهدا
🔸️متولد:۱۳۳۷،شهادت: ۱۶ / ۱۰ / ۱۳۵۹محل تولد:اهواز،محل شهادت:هویزه
🔸️همرزمش میگوید←️تانک از روی پیکر مبارک حسین گذشت🖤 در صورتی که او هنوز جان داشت🖤 پیکر او در سال 1361، از روی قرآن و آرپیجی که در آخرین لحظات در کنارش بود شناسایی شد،گلزار شهدای هویزه با ۲۲ سال سن به خاک سپرده شد.
💢 از دست نوشته های شهید علم الهدی:
🍃 آری! تنهایی،موهبتی است الهی.در تنهایی از تنهایی به در می آییم.در تنهایی به خدا می رسیم و من در سنگر تنها هستم.روزها در تنهایی با خود سخن می گویم و در جمع نماز جماعت با دوستانم.
◽️در این تنهایی، در این خانه جدید، با خود، با خدا و با شهدا سخن می گویم.
✨ من در این تنهایی به یاد انس علی ابن ابیطالب (ع) با تاریکی شب و تنهایی او می افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می گفت، سردرچاه نخلستان می کرد و می گریست. ✨
راستی فاصله اش با من زیاد نیست. از دشت آزادگان تا کوفه و کربلا، 20 کیلومتر است ...» ✔️
🔮#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج🥀
🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
💎#روایتگری_شهدا
🌟@shahidabad313
💎#پیام_معنوی
🌟@pmsh313
🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
💢#مهمانی_شهدا
🌷شهیدی که حکم جهادش را از دستان رهبرمان گرفت🕊️
شهید مرحمت بالا زاده🌹
تاریخ تولد: ۱۷ / ۳ / ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: چای گرمی/ اردبیل
محل شهادت: عراق
🌹به حضرت آقا میگویند که یک بچه روستایی است که با التماس میگه میخوام با آقا حرف بزنم🌷حضرتآقا میفرمایند: «بذارید بیاد💫 شهید بالازاده بعد از احوالپرسی که با بغض و گریه همراه بود🥀با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان بجنگد🌷من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اجازه نمیدهد به جبهه بروم🥀هر چه التماس میکنم میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم🥀 اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟🥀🖤 آقا میگوید پسرم درس خواندن هم یک جور جهاد است🌷ولی او گریه میکرد تا اینکه حضرت آقا او را در آغوش میگیرد💚 و به محافظانش میگوید که کارش را درست کنید تا به جبهه برود🕊️او خوشحال به جبهه میرود🕊️ شهید حتی با اِگزوز لودر عراقیها را به اسارت گرفت...💥سرانجام این مرد شجاع در عملیات بدر (با فرماندهی شهید مهدی باکری) او با اصابت تیر و ترکش به گلو و چشم🥀🖤میهمان سفره حضرت قاسم(ع) شد🕊️🕋
♦️شهید مرحمت بالا زاده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج یونس هست🥰✋
سردارے که حسین گونه به شهادت رسید🕊️
سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: کرمان
محل شهادت: شلمچه
🌹همرزم←حاج یونس گفت: «حاج قاسم سلیمانی، اسم تیپ ما را تیپ امام حسین(ع) گذاشته🌷 من هم میخواهم مثل امام حسین (ع) شهید بشوم🕊️همیشه در دعاهایش می گفت: خدایا، اگر من توفیق شهادت داشتم، دوست دارم مثل امام حسین شهید بشوم🕊️ و به خانواده گفته بود: اگر شهید شدم مرا از روی پاهایم شناسایی کنید🥀ایشان در عملیاتی، مورد اصابت ترکش قرار گرفت🥀 و از ناحیه گردن، دست و پا مجروح شد🥀حاج یونس را با یک وانت به طرف سه راه مرگ بردند تا از آنجا با قایق به پشت جبهه انتقال دهند💫 که در همین اثنا منطقه بمباران هوایی شد و سردار رشید اسلام در حالی که سر و دستش از بدن جدا شده بود🥀🖤 با اصابت راکت به آرزوی دیرینه اش که شهادت حسین گونه بود رسید🕊️البته ایشان نحوه شهادت خود را قبلا پیش بینی کرده بود💫خانواده اش برای دیدن پیکرش به معراج شهدا رفتند همسرش که پارچه را پس زد🥀به جای سر حاجی با پاهایش مواجه شد🖤 دقیقا همانطوری که حاجی گفته بود مرا از روی پاهایم شناسایی کنید در نهایت او بی سر🥀و بی دست🥀به نزد اربابش رفت🕊️🕋
🌷سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷#مهمانی_شهدا
👈نذر کردهے امام رضا(ع)🕊️آخرین زیارت🕊️
سردار شهید محمد تیموریان🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: آمل
محل شهادت: هورالهویزه
🌹مادرش←خواب دیدم امام رضا(ع) نوزادی را که در پارچهی سرخ رنگی پیچیده شده به سوی من میفرستد🥀و چندی بعد خواب دیدم کنار رودخانهی آبی ایستادهام و سنگ گرانبهایی از دستم به داخل آب میافتد🥀 محمد در یک سالگی با یک نگاه آقا شفا میگیرد💫 محمد نذر کرده امام رضا(ع) بود💫او بزرگ میشود و به جبهه میرود بعد از هر عملیاتی به پابوس آقا امام رضا(ع) میرفت💫در عملیاتی مجروح میشود🥀و او را برای درمان به مشهد منتقل میکنند🌷 شاید این آخرین باری بود که به پابوس آقا میرفت. اما نه💫دوست← به مادرش قول داد که حتما به پابوس آقا میبرمت اما شهید شد🕊️او در حالی که مجروحان را از آب بیرون میآورد بر اثر انفجار گلوله در داخل آب🥀به شهادت رسید🕊️ و این چنین بود که خواب مادرش بعد از 19 سال تعبیر شد💫 او مفقود بود پیکرش را اشتباهاً با شهدای دیگر به مشهد میبرند و در حرم طواف میدهند💫بعد از شناسایی به مادرش میگویند پیکر پسرت اشتباهاً به حرم آمده مادر را به مشهد میبرند و او هم طبق قول محمد توانست به پابوس آقا برود💫 بعد از سه هفته پیکرش به آمل بازمیگردد🕊️🕋
🍀سردار شهید محمد تیموریان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊