#خاطرات_شهدا
در اوایل جنگ آیت الله خامنه ای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع به کرمانشاه سفر کردند ، در جلسه مسئولین بحث بچه حزب اللهی ها پیش آمد و پس از توضیحات حاضرین ، آقا گفتند ،
حالا متوجه شدم چرا بنی صدر پس از بازگشت از کرمانشاه در آن شرایط حساس اول جنگ دستور برخورد با جریانی مرسوم به حزب شیب ( حزب اللهی های کرمانشاه ) را مطرح کرده بود.....
سردار
#شهیدسیدسعید_جعفری
📕 اولین فرمانده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
مقارن با روزهای آغازین ریاست جمهوری بنی صدر ، به او نامه ای نوشت و از خطر حمله قریب الوقوع عراق گفت ، ولی بنی صدر توجهی نکرد و سعید با روزنامه اطلاعات مصاحبه کرد و گفت ،
در آینده نزدیک عراق به ایران حمله خواهد کرد .
این مصاحبه ۷ ماه قبل از آغاز جنگ بود.....
سردار
#شهیدسیدسعید_جعفری
📕 اولین فرمانده ، ص52
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
کریم از طرف بسیج اعزام شد .
من هم تا محل اعزام همراهش رفتم ، توی راه از دوستان و آشنایان هر کس ما را می دید ، بهم می گفت ، پسرت شهید میشه ، با شنیدن این جمله دلم می لرزید .
وقتی رسیدیم میان جمعیت او را گم کردم ، بعد دیدم از توی شیشه مینی بوس داره منو صدا می زنه که مامان ، مامان !!
گفت ، اگر می خواهی منو ببوسی ، ببوس ها ، گفته باشم ، بعد نگی نگفتی !!.....
#شهیدکریم_کدخدایی
📕 پلاک 10
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
یه روز بعد از ظهر که شبش قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام بشه ، اومد برای سر زدن و خداحافظی.
همین که من رو دید چشمش خورد به پوتین هام.(پوتین های کهنه و پاره ای داشتم)
بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفت ، پوتین هاتو با پوتینای من عوض می کنی !؟
نگاه کردم و دیدم پوتینهای علی نو و تمیزه ، مثل اینکه یک ساعت قبل از حرف زدن با من بهش پوتین نو تحویل داده بودند.
چون شوخ طبع بود گفتم شاید داره شوخی می کنه.
اما نه کاملا جدی بود گفتم ،
علی برای چی میخوای این پوتین های منو بگیری؟ خودت که پوتین نو داری؟
چیزی نگفت فقط اصرار داشت که این کار رو انجام بدم.
بعد از اصرار فراوون گفت ، عملیات نزدیکه ، من برم یا شهید می شم یا ...
میخوام اگه خدا خواست و شهید شدم با پوتینهای کهنه شهید بشم و این پوتینای نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده کنه. اینا برای بیت الماله ، نباید به بیت المال ضرر زد......
#شهیدعلی_سیفی
📕 بیا مشهد
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
شنيده بودم نماز اول وقت برايش اهميت دارد ،
ولي فكر نمی كردم اينقدر مصمم باشد!
صدای اذان بلند شد ،
همه را بلند كرد انگار نه انگار عروسی است ، آن هم عروسی خودش !
یکی را فرستاد جلو ،
بقيه هم پشت سرش ،
نماز جماعتی شد بياد ماندنی ...
#شهيددکترمحمدعلی_رهنمون
📕 ستارگان خاکی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
بر بالای پیکر شهید زارعی نشست ، پیشانی اش را بوسید و پوتین های او را از پاهای سردش در آورد و به پای خود پوشاند و با حسرت گفت ،
علی جان !
تا زمانی که به تو ملحق نشوم ، اینها را از پایم در نمی آورم.....
سردار
#شهیدبختیار_جمور
📕 پوتین های آشنا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
در خلوت خودش غرق بود
تا جایی که بهش گفتم ،
رجب جان با این خوبیها و کارهایی که انجام میدی خیلی نور بالا می زنی ،
خوش به حالت خیلی نورانی شدی !
سرش رو پایین انداخت و با بغضی در گلو گفت ،
ما کجا ؟! ، شهادت کجا ؟!
شهادت شراب نابیه که روزی هر کسی نمیشه و مخصوصِ مُخلصان درگاهِ خداست....
#شهیدرجب_غلامی
📕 ستارگان خاکی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا ✨
اینجا سوریه ریف جنوبی حلب منطقه خانات سال 1394
ما بین عملیات ها که وقت آزاد داشتیم هر کسی به کار و فعالیتی انجام میداد سید مصطفی باغچه پشت مسجد که نیروها در اون مستقر بودن رو رسیدگی میکرد..
جوان ترین شهید مدافع حرم
#سید_مصطفی_موسوی
#عیدغدیر_مبارک
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خـــاطرات_شهدا
در جلسه ، عباس ( ذبیح الله ) گفت ،
بچه ها می خواهند مثل بقیه استان های دیگر نیروی مستقل داشته باشند ، چون همشهری با همشهری اش بهتر زبون یکدیگر را می فهمند و با این حساب منسجم تر عمل می کنند .
برادر محسن که قانع شده بود پرسید ، حالا اسم مشخصی هم برای تیپ یزد انتخاب کرده اید !؟
گل از گل بچه ها شکفت ، تلاش های آنان نتیجه داده بود ، همه نگاه ها متوجه عباس شد .
هر کس پیشنهاد بدهد ، بهترین را انتخاب می کنیم .
برادر محسن گفت اول پیشنهاد خود شما چیست؟!
عباس گفت ، چون نزدیک عید غدیر است ، من الغدیر را پیشنهاد می کنم .
برادر محسن گفت ، به به ، به به ، و بقیه صلوات فرستادند .
محسن رضایی ، تشکیل تیپ الغدیر یزد را تبریک گفت و عباس را به عنوان فرمانده تیپ معرفی کرد.....
سردار
#شهیدذبیح_الله_عاصی_زاده
📕 سردار ، ص 184
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
می گفت ،
نمی توانم در کنار همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم کودکان سوریه و عراق ، والدینشان سربریده می شوند .
آموخته های من از اسلام و تحصیل دروس حوزوی چنین اجازه ای به من نمی دهد.
داعش سر کودکان را می برد و پدرانشان را با اره قطعه قطعه می کند ، چگونه بنشینم و نظاره گر این جنایات باشم در حالیکه فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی می کنند؟....
مدافع حرم
#شهیدمحمدمهدی_مالامیری
📕 مدافعان حرم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خـــاطرات_شهدا
یکبار وارد مسجد شدم می خواستم به دستشویی بروم ،
دو نفر دیگر از زیر زمین آمدند و گفتند به خانه می روند چون چاه دستشویی گرفته است.
من هم تصمیم گرفتم برای نماز به خانه بروم که ابراهیم آمد وقتی ماجرا را فهمید که چاه دستشویی گرفته ، آستینش را بالا زد و در را بست و بعد از ربع ساعت بیرون آمد.
بعد دیدیم که توی این ربع ساعت چاه را باز کرده و همه جا را تمیز شسته ، بعد هم مشغول شستن دستان خودش شد.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 2
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
بار آخر که آمد آمل ، حسین همیشگی نبود.
هر که را می دید حلالیت می گرفت.
شب آخر که پیشمان بود تا اذان صبح نشستیم و با هم حرف زدیم.
حسین از شرایط سوریه گفت و آرزوهایش.
کم کم حرف هایش رنگ وصیت به خود گرفت ، دلم آشوب شد.
گفتم ببینم حسین مگر قرار نبود یک سال سوریه نروی و به درس و دانشگاهت برسی؟ هنوز سه ماه نشده که برگشتی ، کجا دوباره می خواهی بروی؟ سرش را پایین انداخت و گفت ،
بابا دشمن تا ۴۰ کیلومتری حرم جلو آمده باور کن به من نیاز است.
اسم حرم که آمد انگار دهانم را مهر کردند دوباره راضی شدم برود ، اما چیزی ته دلم می گفت دیگر برنمی گردد. مداوم حس می کردم شهید می شود. مراسم تشییعش از جلوی چشمانم رد می شد و مضطربم می کرد.
حق داشتم حسین تنها پسرم بود. جدای این ، داشتن پسری مثل حسین منتهای آرزوی هر پدر و مادری است. به همین خاطر دل کندن از او سخت بود.
وقتی خبر برگشتنش را داد باور نمی کردم. حتی وقتی آمد آمل و دیدمش
حالش خیلی رو به راه نبود ، هر چه می گذشت انگار بدتر می شد. چند روز در بیمارستان آمل بستری بود. وقتی دیدند کاری از دستشان برنمی آید منتقلش کردند تهران.
۱۹ مرداد با من تماس گرفتند و خبر شهادتش را دادند....
مدافع حرم
#شهیدحسین_دارابی
📕 سایت مشرق
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊