eitaa logo
روایتگری شهدا
23.3هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت هشتم 🔴پول برای من هیچ ارزشی نداره ✍علی با این‌که در ارتش شاهنشاهی خدمت می‌کرد این ارتش را قبول نداشت و به بهانه ارتش، دست از اعتقاداتش برنمیداشت. یک بار شخصی از ارتش پاکت‌هایی آورده بود و با این‌که علی گفته بود به هیچ وجه از این قبیل چیزها تحویل نگیریم من گرفتم و گذاشتم آشپزخانه علی آمد و وقتی دید خیلی ناراحت شد که چرا تحویل گرفتم. آن مرد برای خودشیرینی بعدها به علی فهماند که پاکت‌ها کار اوست بنده خدا فکر می‌کرد با تشویق روبرو می‌شود اما با عتاب علی مواجه شد و به آن مرد گفت که با چه حقی از برای خودشیرینی استفاده کردی و پول چای داخل آن پاکت‌ها را به او برگرداند و یک هفته بازداشتش کرد. می‌گفت: «پول برای من هیچ ارزشی نداره». الان کسی این حرف‌ها را باور نمی‌کند ، اما علی بعد از پیوستن به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من می‌داد می‌گفت: مادر، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون می‌کشم، اما شما ۵ تا پسر و ۲ تا دختر دارید. البته بعد از نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما می‌فرستاد و تا وقتی شهید شد این مقرری قطع نمیشد. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی _________ 🍀قسمت هشتم 🔴مرد عزب و سور عروسی من تا سال ۶۱ به دلایل مختلف نتوانسته بودم کنم. هرگاه شهید بابایی را می‌دیدم، او با ذکر روایات گوناگون، مرا نسبت به ازدواج تشویق می‌کرد. در یکی از روزها که به طور خصوصی باهم صحبت می‌کردیم، گفت: بالام جان تا کی می‌خواهی عزب بمانی؟ بیا و ازدواج کن. سوری هم به ما بده. در برار اصرار شهید بابایی شرمنده شدم و ضمن برشمردن مشکلاتم به ایشان گفتم که همه خانواده‌ام تحت تکفل من هستند و تأمین ازدواج برای من مشکل است. او با لبخندی گفت: شما نفرش را انتخاب کن و بگو، ان‌شاءالله بقیه کارها درست میشود. آنگاه گفت اگر وقت کردی فردا بیا پیش من. موقعی که به نزد ایشان رفتم مقداری پول از جیب درآورده و به من داد و گفت که با این مبلغ مقدمات کار را فراهم کنم. ابتدا من از دریافت پول امتناع کردم؛ ولی شهید بابایی گفت: من موقعیت تورا درک میکنم. در ضمن این پول به عنوان فرمانده پایگاه در اختیار من قرار داده شده، تا در چنین مواردی هزینه شود. به هر حال کمک ایشان باعث شد تا من مدتی بعد تشکیل بدهم. منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بی‌نهایت 🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀 🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹 @majnon100 ✅گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
روایتگری شهدا
🔰شهیدی که در میلاد حضرت زینب(س) گره گشایی میکند. #شهید_کیومرث_نوروزی_فر🌷 #بخوانید👇👇 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 🔰شهیدی که در میلاد حضرت زینب (س) گره‌گشایی می‌کند 🌷شهید «کیومرث (حسین) نوروزی فر»، اول مرداد سال 1341 در به دنیا آمد. پدرش درجه‌دار ارتش بود که در سال 57 خود را پیش از موعد کرد. 🌷حسین دو سال از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تهران گذراند و تحصیلات دبیرستانی را در سمنان با بهترین رتبه در رشته به پایان رسانید و در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد اما از دانشگاه به بسیج و بعد رفت. 🌷نبوغ و استعداد سرشارش سبب شد تا در جبهه گره‌گشای مشکلات شود، عملیات‌های متعدد و بزرگ والفجر مقدماتی، والفجر 3، محرم، خیبر، بدر و مخصوصاً عملیات والفجر 8 شاهد توانمندی‌های او بودند. 🌷شهید حسین (کیومرث) نوروزی و برادرش میثم (ایرج) از اوایل انقلاب تا هشت سال دفاع مقدس جزء فعالین بودند. مادر این دو شهید می‌گوید «یکبار که هر دوشان از جبهه به خانه برگشتند، به آن‌ها گفتم «حداقل یکی‌تان برود، یکی بماند». میثم سکوت کرد و حسین سر تکان داد و گفت: «مادر تا کفر هست جبهه و جهاد هم هست» دیگر حرفی نزدم...». 🌷میثم در عملیات «والفجر 3» در کنار حسین به رسید. حسین که فرمانده گردان بود، بعد از پایان عملیات، بر بالین برادر شهیدش نشست. بعد هم برای برادرش به سمنان رفت و بلافاصله به منطقه برگشت. 🌷سرانجام حسین نوروزی‌فر با مسئولیت فرمانده و قائم مقام گردان موسی بن جعفر (ع) در 22 بهمن 1364 در منطقه ام‌الرصاص و طی عملیات «والفجر 8» با اصابت به بدن، سر و پا به شهادت رسید و پیکر مطهرش در امامزاده یحیی سمنان آرام گرفت. 🌷حسین قبل از عملیات والفجر 8 کرد. همسرش می‌گوید: «شب قبل از رفتن به جبهه گفت: «فردا می‌روم. شما بمانید تا برگردم». دلم گرفت، گفتم شما که به خودت آگاهی چرا این‌طور حرف می‌زنی؟ جواب داد: «قول می‌دهم تا دو - سه ماه دیگه بیایم. «طبق گفته خودش دقیقاً سه ماه بعد پیکرش را آوردند.» 🌷مادر شهید نوروزی می‌گوید: حسین وقتی که به جبهه اعزام شد، همسرش باردار بود. گفته بود «اگر بچه‌مان پسر شد، اسمش را بگذارید حسین و اگر دختر شد، ». او در عملیات «والفجر 8» شهید شد. مدتی بعد از شهادت پسرم، دخترش «زینب» به دنیا آمد. 🌷دختر شهید می‌گوید: «پدرم در ایام (س)، عجیب بذل و بخشش می‌کند». زینب نوروزی که شش ماه پس از شهادت پدرش به دنیا آمده، می‌گوید «برخی از آشنایان و مردم شهر ماه‌ها در انتظار حضرت زینب (س) هستند تا در این روزها عیدی و خود را از او بگیرند.» 🌷 شادی روحش 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊