eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚رضاي خدا❤️ص ۱۷۷ ✔عباس هادي 🌿از ويژگيهاي ابراهيم اين بود که معمولًا کسي از کارهايش نمي شد به جزکســاني که همراهش بودند و خودشان کارهايش را مشاهده مي كردند. 🌿اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهايش حرفي نمي زد. هميشه هم اين نکته را اشــاره مي کرد که: کاري كه براي رضاي خداســت، گفتن ندارد. يا مشکل کارهاي ما اين است که براي رضاي همه کار مي کنيم، به جز خدا. 🍁@shahidabad313 🌿حضــرت علي(ع)نيز مي فرمايند: »هر کس قلبــش را و اعمالش را از غير خدا پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت. ⚡( -غرر الحکم ص 538) 🌿عرفاي بزرگ نيز در سرتاسر جملاتشان به اين نکته اشاره مي کنند که: »اگر کاري براي خدا بود ارزشمند مي شود. يا اينكه هر نََفسي که انسان در دنيا براي غير خدا کشيده باشد در آخرت به ضررش تمام مي شود.« 🌿در دوران مجروحيــت ابراهيم به يکــي از زورخانه هاي تهران رفتيم. ما در گوشه اي نشستيم. با وارد شدن هر پيشکسوت صداي زنگ مرشد به صدا در مي آمد و کار ورزش چند لحظه اي قطع مي شــد. 🍁@pmsh313 🌿تازه وارد هم دستي از دور براي ورزشکاران نشان مي داد و با لبخندي بر لب، درگوشه اي مي نشست. ابراهيم با دقت به حركات مردم نگاه مي كرد، بعد هم برگشت و آرام به من گفت: اينها را ببين که چطور از صداي زنگ خوشحال مي شوند. 🌿بعد ادامه داد: بعضي از آدمها عاشق زنگ زورخانه اند. اينها اگر اين قدر که عاشق اين زنگ بودند عاشق خدا مي شدند، ديگر روي زمين نبودند. بلكه در آسمانها راه مي رفتند! 🌿بعد گفت: دنيا همين است، تا آدم عاشق دنياست و به اين دنيا چسبيده، حال و روزش همين است. اما اگر انســان سرش را به ســمت آســمان بالا بياورد و کارهايش را براي رضاي خــدا انجام دهد، مطمئن باش زندگيش عوض مي شــود و تازه معني زندگي كردن را مي فهمد. 🍁@shahidabad313 🌿بعد ادامــه داد: توي زورخانه خيلي ها مي خواهند ببينند چه کسي از بقيه زورش بيشتر است و چه کسي هم زودتر خسته مي شود. اگر روزي مياندار ورزش شدي تا ديدي کسي خسته شده، براي رضاي خدا سريع ورزش را عوض کن. 🌿من زماني مياندار ورزش بودم و اين کار را نکردم، البته منظوري نداشتم اما بي دليل بين بچه ها مطرح شدم ولي تو اين کار را نکن! 🌿ابراهيم مي گفت: انسان بايد هر کاري حتي مسائل شخصي خودش را براي رضاي خدا انجام دهد. 💥آگاه باش عالم هستي ز بهر توست غير از خدا هر آنچه بخواهي شکست توست... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️*مدرسه درس آموز سلیمانی* ۴✳️ 👈بیان ویژگی ها و خصوصیات مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی و سیره و روش ایشان در مواجهه با مسایل گوناگون. ⏹ *نمیشود از حاج قاسم گفت اما از ولایت نه* 👈عاقبت به خیری 👈رابطه قلبی با ولایت 👈راه نجات کشور 👈حکمت و تشخیص ولایت فقیه 👈حفظ وحدت 👈راه ما ختم به پیروزی 👈تبعیت از ولایت 👈اصول یعنی ولی فقیه ⭐خامنه ای عزیز 💥مظلوم و تنها 🔸️خمینی بزرگ(ره) 🔹️ولایت فقیه تنها نسخه نجات بخش 🍂شیعه و سنی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⚡﷽⚡ ☀️(۳۴) 🔸سی و چهارمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خطاب به برادران سپاهی و ارتشی… 💢نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 (۶۲) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵ 🍀قسمت و 🔹 🔸️(پور جعفری) 🔹️، اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. 🔹️برادر خوبم، اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است، دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد. 🔹️ همۀ دردها درد نیستند و همۀ بلاها بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین و و بدان. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 💉 جوهر نمک به جای الکل 🎙 حاج حسین یکتا 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا الله یا الله یا الله 🎥این فیلم را حتماً با حضور قلب ببینید 💐 کشف پیکر مطهر ۴ شهید در فکه ، منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی 📎دانلود نسخه با کیفیت : https://aparat.com/v/XU46r 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بـه قـول ↓ اونقدر خودمونُ درگیرِ القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمون رفته همه باهم برادریم :) و باید کنارِ هم ، باری از رویِ دوشِ مردم برداریم🌱.. حواسمون کجـاست؟ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱رضاي خدا ص ۱۷۸ ✔عباس هادي 💚کار برای رضای خدا❤️ 🌱...نزديک بود. ابراهيم با لباسهاي خون آلود به خانه آمد! خيلي آهســته لباسهايش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم. 🌱نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسي بدون وقفه به در مي كوبيد! مادر ما رفت و در را باز كرد. زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين ابراهيم شما مگه هم سن پســر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! 🌱بعد ادامه داد: ببين خانم، من پســرم رو بردم بهترين دبيرســتان. نمي خوام با آدمهائي مثل پسر شما رفت و آمد کنه!مادر ما از همه جا بي خبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت خواهي کرد و با تعجب گفت: من نمي دانم شما چي ميگي! ولي چشم، به ابراهيم ميگم، شما ببخشيد و... 🍁@shahidabad313 🌱من داشتم حرفهاي او را گوش مي کردم. دويدم طبقه بالا!ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکارکردي؟!ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چي شده!؟ 🌱پرسيدم: تصادف کرديد؟ يك دفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: تصادف!؟ چي ميگي؟ گفتم: مگه نشنيدي، دم در مامان ممد بود. داد و بيداد مي کرد و... 🌱ُ ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: خب، خدا را شکر، چيز مهمي نيست!عصــر همــان روز، مــادر و پــدر محمــد بــا دســته گل و يــك جعبــه شــيريني به ديــدن ابراهيــم آمدنــد. زن همســايه مرتب معــذرت خواهي مي کــرد. 🍁@pmsh313 🌱مــادر مــا هم بــا تعجــب گفت: حــاج خانــم، نه بــه حرفهاي صبــح شــما، نه بــه کار حالاي شــما! او هــم مرتــب مي گفت: بــه خدا از خجالــت نمي دونم چي بگــم، محمد همه ماجــرا را براي مــا تعريف کرد. 🌱محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نمي رســيد، معلوم نبود چی به سرش مي آمد. بچه هاي محل هم براي اينکه ما ناراحت نباشــيم گفته بودند: ابراهيم و محمد بــا هم بودند و تصادف کردند! حاج خانم، مــن از اينکه زود قضاوت کردم خيلي ناراحتم، تو رو خدا منو ببخشيد. 🌱به پدر محمد هم گفتم که خيلي زشته، آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شــده و هنوز پاي ايشون خوب نشده ولي ما به ملاقاتشون نرفتيم، براي همين مزاحم شديم. مادر پرسيد: من نمي فهمم، مگه براي محمد شما چه اتفاقي افتاده!؟ 🌱آن خانم ادامه داد: نيمه ِهاي شب جمعه بچه هاي، مشغول ايست و بازرسي بودند. محمد وسط خيابان همراه ديگر بچه ها بود. يك دفعه دستش روي ماشه رفته و به اشتباه، گلوله از اسلحه اش خارج و به پاي خودش اصابت مي کنه. 🍁@shahidabad313 🌱او با پاي مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادي از پايش مي رفت. آقا ابراهيم همان موقع با موتور از راه مي رسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک يکي ديگر از رفقا زخم پاي محمد را مي بندد. بعد او را به بيمارستان مي رساند. 🌱صحبت زن همســايه تمام شد. برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. با آرامش خاصي کنار اتاق نشســته بود. او خوب مي دانست کسي که براي رضاي خدا کاري انجام داده، نبايد به حرفهاي مردم توجهي داشته باشد. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛