eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان شهید از ویژگی‌های اخلاقی به: خوش‌رویی، شوخ‌طبعی، دل‌رحمی، دلسوزبودن نسبت بھ دیگران، ورزشکار بودن، سربه‌زیری و حیا، ولایی بودن شھید اشاره کردند. 🌹‌شھـید رسول خلیلی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
تویی شهید زینب کمائی دختری که منافقین آنقدر گره روسریش راکشیدند تا به شهادت رسیدوبا چادرش اورا دفن کردند ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
¦↬📞،📄 ‌ ‌حاج‌قاسم یہ جایی‌میگن: حتےاگہ‌یہ‌درصد،احتماݪ بدےڪہ: یہ‌نفریہ‌ࢪوزےبرگردھ وتوبہ‌ڪنہ حق‌ندار؎راجبش‌قضاوت‌ڪنے! 📄📞¦↫ -_✨ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
پدرش بعد از نماز، میخواند و محمدحسین از کودکی علاقه زیادی به زیارت عاشورا پیدا کرد از همان کودکی می‌گفت: هرکس زیارت عاشورا بخواند؛ شهید می‌شود! از بچگی آرزوی شهادت داشت ولی ما زیاد توجه نمی کردیم ما اصلا فکر نمی کردیم که زمانی محمدحسین‌ رزمنده شود و به جبهه رفته و شهید شود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم:دفاع مقدس 🔸صفحه : ۶۵ 🔻قسمت پنجاه و هشتم: در گذرگاه ✍حاج قاسم یک بارخاطره ای ازعرفان بالای یک شهید برایم تعریف کرد،هنگام بازگوکردن خاطره چندین بارگریه کرد،تا جایی که حتی برای دقایقی توانایی صحبت کردن هم نداشت. می گفت شب قبل از عملیات، حاج علی محمدی پور که ازعرفان بالایی برخوردار بود،تک تک همرزمانش راخطاب قرارداد و به عده ای گفت:شما تو این عملیات شهید می شید. به عده ی دیگری گفت:شمامجروح می شید. درهمین هنگام یکی ازبچه ها خطاب به او گفت:خود شما چطورتون می شه؟پاسخ داد: همه شما ازروی جنازه ی من رد می شید. پس از پایان عملیات،بچه های لشکر متوجه شدند آن پله ای که برای رفتن روی دژ، پاروی آن می گذاشتند و از آن گذرگاه عبورمی کردند، پیکر آن شهید بوده است. 🗣️علیجان سلیمانی از اقوام شهید سردار سلیمانی،نشریه اطلاعات ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
مقام معظم رهبری : امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. در این گروه گرد هم آمدیم تا صدای شهیدان مظلوممان باشیم، ثابت کنیم قدردان جانفشانی های شان هستیم ، به احدیاجازه ی پایمال کردن خون شهدا نمی دهیم. هنوز صدای کانال کمیل ها در عالمیان طنین انداز است.  إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و هفتم:زخمهایی که بِه دادم رسیدند 🌿هر چه دلیل می اوردم پذیرفته نمی شد و هر لحظه به مرگی وحشتناک زیر شکنجه نزدیک می شدم. زورم میومد به چیزی که نبودم اعتراف کنم و بخاطر کاری شکنجه بشم که نکرده بودم. تازه بعدش اطلاعات میخواستن و من چیزی از اون منطقه نمی دونستم. توی اون شرایط حساس دلمو بخدا سپردم و یه لحظه سیمم وصل شد و از خودش کمک خواستم که این هیولای ترسناک دست از سرم برداره. بارها امتحان کرده بودم که در و که انسان هیچ چاره و پناهی جز خدا نداره ، خودش به دادِ انسان می رسه. یاد زخمام افتادم. با خودم گفتم: آره خودشه این سند خوبیه. 🌿پاچه شلوارمو بالا کشیدم و زخمام رو نشون دادم و گفتم ببینید این زخما کهنه س و مال چند روز قبله. اگه فِک می کنید دروغ میگم دستور بدید کارشناس پزشکی بیاد بررسی کنه. اگه گفت این زخما تازه هستن من اقرار می کنم نیروی اطلاعات عملیاتم. اصلا نیازی به کارشناس نبود، چون زخما عفونت کرده بود و بجای خون از اونا چرک و عفونت بیرون میومد. بعدش گفتم ما چهار شب قبل عملیات کردیم و براش توضیح دادم که من همون شبِ اول زخمی شدم و سه شبانه روز وسط آتش دو طرف بودم و راهم رو گم کرده بودم تا بالاخره اینجوری اسیر شدم. 🌿منتظر عکس العملش بودم ، ببینم حرفمو باور می کنه یا نه و نجات پیدا می کنم یا باید رو با دنیا بخونم! با تعجب نگاهی به چند نفر که اکثرا از ژنرالا و افسرای بلند پایه بودن انداخت و چیزایی پرسید که من نفهمیدم چی میگه. فقط امیداوار بودم یکی از اونا حرف منو تصدیق کنه. دیدم یکیشون سرشو تکون داد و چیزایی گفت. با توجه به اینکه تو حوزه خونده بودم ، کم و بیش و دست و پا شکسته متوجه شدم چی میگه. 🌿گفت: سیدی تو فلان منطقه چند شب پیش ایران عملیاتی انجام داده که شکست خوردن. حالا دیگه یقین پیدا کردم در جایی اسیر شدم که فاصله زیادی با منطقه عملیاتی خودمون داشته و سر از جای دیگه دراورده بودم. بالاخره از مهلکه ای که بسمتش می رفتم نجات پیدا کردم و باورش شد که من یه هستم و چیزی از منطقه و عملیات نمی دونم و از اتهام نیروی اطلاعات عملیات بودن تبرئه شدم...    ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹گرامیباد سالروز شهادت شهیدمحراب،آیت الله شیخ محمد صدوقی ♦️رهبرمعظم انقلاب:ایشان یار دیرین امام، زبان حق گوی اسلام و شخصیت ممتاز نظام بود؛ شهادت ایشان خباثت دشمن را به اثبات رساند! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم کمتر دیده شده از لحظه ترور شهید آیت الله صدوقی توسط گروهک تروریستی وطن فروش منافقین ضد خلق 🌹 ۱۱ تیرماه سالگرد شهادت آیت الله قدوسی گرامی باد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📝 دستخط شهید راه نابودی اسرائیل بعد از خواندن خطبه عقدش توسط رهبری 🔹 شهید مدافع حرم محمد مهدی لطفی نیاسر پس از عقد همسرشان نزد مقام معظم رهبری، در سر رسیدشان چنین نوشتند: بسم الله النور خداوندا نیمی از دینم را کامل کردی، تورا شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر خدایا از این به بعد سراغ نیم دیگر خواهم رفت، خدایا کمکم کن کمکم کن کمکم کن کمکم کن الهی لک الیک معک (خدایا برای تو، بسوی تو، با تو) عقد - ساعت ۱۷ - خدمت مقام عظمای ولایت فرماندهی کل قوا ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
از خط ولایت جدا نشوید و چادر ،این هدیه حضرت زهرا (س)را که امانتی دست شما هست را پاسداری کنید (فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سجاد طاهر نیا) 🌹💖✨ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤️صباحڪم بالخیر! ماࢪاهم‌از‌ڕزق‌آسمانیٺآن نمڪ‌گیرڪنید.. ڪه‌عاقبٺمان بالخیـر شود و شهادټ‌هم،عاقبټ‌ بخیر شدݧ است .. شاید‌ڕزق امروزمان رانوشتند شهادټ✨ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹شہیدمحمدابراهیم‌همت: مۍخواهید خدا عاشقِ شما شود..؟! قلم مۍزنید براۍ خدا باشد گام برمۍدارید برای خدا باشد سخن مۍگویید برای خدا باشد همہ‌ چی و همہ چی برای خدا باشد ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻شـهادت به آسـمان رفتن نیسـت، به خود آمدن اسـت...! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه:۶۶ 🔻قسمت پنجاه ونهم: در خط اول ✍به خاطر دارم در کربلای ۵ در موقعیتی قرار گرفتیم که نه راهی به عقب و نه راهی به جلو داشتیم و فاصله ما با تانک های دشمن بسیار کم بود، ناگهان با موتور به یاری ما شتافت و در خط اول، آرپی جی به دست گرفت. او عاشق رزمندگان بود و همیشه در صحنه ی دفاع حضور داشت. در همه ی دنیا روال بر این است که در عملیات ها از فرمانده محافظت شود، اما در مورد سردار سلیمانی این گونه نبود. در حقیقت حاج قاسم این گونه نمی خواست. 🗣دادخدا سالاری دادستان کرمان، نشریه اطلاعات ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اجرای پراحساس سلام فرمانده توسط دختر شهید «جمیل فقیه» از فرماندهان حزب‌الله لبنان که در سوریه در رکاب « » شهید شد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢 قسمت بیست و هشتم:لشکر ۹۲ زرهی تو شلمچه چکار میکنه؟ 🍂از درجه نظامی و یگان خدمتیم پرسید. ترسیدم بگم بسیجی ام. گفتم: سرباز لشکر ۹۲ زرهی اهوازم. با تعجب دادیِ سرم کشید و گفت با اطلاعاتی که ما داریم تو این منطقه یگان ارتش وجود نداره. گفتم من سربازمو خبر ازین مسائل ندارم ولی اینو می دونم که سپاه از لشکر ما تقاضای کمک کرده بود و فرمانده لشکر ۹۲ هم تعدادی از نیروهاش رو در اختیار سپاه قرار داد و منم یکی از اونا بودم. داشت قضیه براش جالب می شد. آروم شد و پرسید رسته ات چه بود. گفتم دژبان. پرسید چند ماه خدمتی؟ گفتم هفت ماه. از اون جایی که ۲۰ سالم بود، سنم به سربازی می خورد و باورش شده بود. 🍂وقتی میگن واقعاً درسته. برای توجیه دروغم ناچار بودم دروغای بعدی رو ردیف کنم و همینجوری سریالی دروغای جورواجور رو تحویلش می دادم. از فرمانده دسته تا گروهان و گردان پرسید و منم یه سری اسامی رو گفتم. از محل استقرار و وضعیت لشکر ۹۲ اهواز پرسید، نمی دونستم چی بگم . من فقط اسمی از لشگر ۹۲ شنیده بودم. اسم بعضی از مناطق اهواز رو هم بلد بودم. با اعتماد بنفس گفتم مقر لشگر تو منطقه گلستانِ اهوازه. گفت چجور جاییه؟ گفتم یه منطقه کاملا سرسبز و پر از نخلای بزرگ. خدایی نه اون زمان و نه الان نمی دونم محله گلستان کجای اهوازه و اصلا مقر این لشکر کجا بوده و الان کجاس. تو اون وقت به عواقب این همه دروغ فکر نمی کردم. فقط میخواستم با صحنه سازی و اعتماد بنفس ذهنشون رو از بسیجی بودنم منحرف کنم. چون تنها اسیر شده بودم خیالم از اینکه شک کنن هستم راحت بود ، ولی نمی خواستم بفهمن بسیجی ام. 🍂سؤالات مختلفی از استعداد لشگر و ادوات و تعداد نیروها تا جیره غذایی پرسید و منم با توجه به تجاربی که داشتم یه مشت تحویلش دادم و یه کاتب هم می نوشت. از ته دل می ترسیدم که مبادا اینا اطلاعاتی داشته باشن و من گیر بیفتم و لو برم که دیگه حسابم با کرام الکاتبینه و جون سالم بدر نمی بردم ، در عین حال خیلی سعی می کردم خودم رو خونسرد نشون بدم که به من شک نکنه. بعد از یه بازجویی مفصل دستور داد منو برگردونن اتاقم. تو اون گرفتاری از ته دل خوشحال بودم که ژنرال بعثی رو فریب دادم و اطلاعاتی که بتونه ازش استفاده کنه رو نتونست از زبونم  بکشه. خدا قبول کنه۲۰_سال عمرم دروغ گفتم.!!...                                        ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯