⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم: شهادت
🔸صفحه: ۱۷۹
🔻ادامه قسمت دویست و سوم: وجود با برکت
✍بعضی ها وجود دارند اما آنقدر بی برکت است که عین بی وجودی ست. بود و نبودشان حتی برای خانواده هم فرقی ندارد، چه برسد به اجتماع و کشور.
اما بعضی ها وجودشان حضور در عالم هستی است. بیدار کننده دل هاست. روشن کننده تاریکی هاست.
این وجود های پر برکت تنها در یک صورت به تعالی می رسند، در سایه ی اهل بیت «علیه السلام». حاج قاسم به نیت امام زمان «عج الله تعالی فرجه الشریف» مقابل ولایت زانوی ادب می زند، خدا این گونه او را می پذیرد. امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» این گونه به وجود او برکت می دهد.
🗣 سالنامه مکتب حاج قاسم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم (آخر):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۰
🔻قسمت دویست و چهارم : پرکار
✍به قدری پرکار بود که برخی اوقات رئیس دفترش می گفت،سه راننده عوض می کردیم.
یکی گلایه کرده بود و گفته بود :آقای سلیمانی شما سری به ما نمی زنید.
جواب داده بود : به خداقسم صبح های زود که از خانه می روم هنوز هوا تاریک است و بچه های من خواب هستند و شب ها وقتی برمی گردم ، بچه ها خسته شدند و خوابیدند.
سردار سلیمانی خیلی برای این مملکت و جهان اسلام کار می کرد.
او شب و روز دنبال شهادت می دوید و می گفت جانم به لبم رسیده چرا شهید نمی شوم.
در نامه ای به حسین بادپا نوشته بود که اگر شهید شدی و حاج یونس زنگی آبادی ،حسین یوسف الهی ،میرحسینی و... رادیدی ، سلام مرا به آن ها برسان و بگو بی معرفتی هم حدی دارد،چرا به فکر من نیستند.
🗣محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم شهید
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم(آخر ):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۱-۱۸۰
🔻قسمت دویست و پنجم: شفاعت
✍آمدم دیدنت.
می دانستم سرت حسابی شلوغ است.
کنارت نشستم.
-امروز نوبت منه و باید حرف دلم رو بگم.
خندیدی.
-خب بفرما
-وقتی خبر شهادت حاج احمدکاظمی رو شنیدی، با همه صبوریت شکستی. وقتی عماد مغنیه شهید شد، چند روز خونه نشین شدی،حالا اگه شهید بشی من باید چکار کنم؟اصلا چطوری باید تحمل کنم؟
تبسم زیبایی روی لب هایت نشست و سکوت کردی،کمی بعد برای اولین بار درطول سال ها رفاقتمان از خودت گفتی.
-مهدی! همه بچه های بسیجی لشکر رو شفاعت می کنم.
🗣رزمنده جانباز داوود جعفری (مهدی)،سردار سلیمانی از دریچه خاطرات ،فکه ۲۰۲ش
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم: شهادت
🔸صفحه: ۱۸۱
🔻قسمت دویست و ششم: میوه ی رسیده
✍این اواخر دیگر مثل میوه ی رسیده ای بود که دلش می خواست باغبان او را بچیند و به دوستان شهیدش بپیوندد.نه اینکه خسته شده باشد. نه،اصلاً حاج قاسم خستگی را خسته می کرد. به قدری تلاش می کرد که حد و حساب نداشت. امروز اینجا، فردا آن جا، همه جا می رفت تا بتواند فرمان های حضرت آقا را روی زمین پیاده کند. اما منتها الیه آرزویش شهادت بود و دوست داشت به آن برسد.خیلی از دوستانش هم شهید شده بودند که بعضی وقت ها در فراق آن ها بسیار گریه می کرد. حاج احمد کاظمی را خیلی دوست داشت. شب رفتم گلزار شهدای اصفهان. عادتم بود هر وقت می روم آنجا، فاتحه ای برای شهیدحسین خرازی، شهید احمد کاظمی و شهید قاضی که در کنار هم هستند، بخوانم. دیدم یک نفر روی قبر احمد افتاده و با صدای بلند گریه می کند، هیچ کس هم نیست. کنارش نشستم، بلند شد برود، دیدم حاج قاسم است که مثل ابر بهار اشک می ریزد.
🗣 سردار محمود چهارباغی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم: شهادت
🔸صفحه: ۱۸۲
🔻قسمت دویست و هفتم: جای قبر
✍سردار سلیمانی در وصیت نامه اش آورده بود که من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده ام. نوشته بود بر سنگ قبر من فقط کلمه ی سرباز را بنویسید، نه عبارت های عنوان دار. او خواست قبرش هم ساده باشد و برایش مهم بود که در کنار دوستان شهیدش به خصوص حسین یوسف الهی به خاک سپرده شود.
وقتی در حال آماده کردن قبر ایشان بودیم، قسمتی از دیواره قبر حسین یوسف الهی ریزش می کند. یکی از دوستان کنجکاو شده و دستش را داخل قبر شهید می برد. متوجه می شود کفن و بدن شهید یوسف الهی بعد از سال ها هنوز سالم است. حاج قاسم خودش در این مقام است. اما با تعیین محل دفنش ما را به این مکان سوق می دهد که دست از شهادت برنداریم.
🗣 حجت الاسلام علی شیرازی، نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم(آخر ):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۲
🔻قسمت دویست و هشتم: هزار و دوازدهمین شهید
✍آمده بود گلزار شهدا.
جلو رفتم و همراهش شدم.
گفتم این گلزار هزار و یازده شهید دارد.
سردار سلیمانی گفت:ان شااءالله هزار و دوازدهمین شهید کرمان من باشم.
🗣محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم شهید
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم (آخر):شهادت
🔸صفحه: ۱۸۲
🔻قسمت دویست و نهم: چرا عکس من نیست
✍رهبر معظم انقلاب اسلامی مدتی بود که او را از سفر به عراق منع کرده بود.
این اواخر خودش با التماس از آقا مجوز گرفت و دوباره سفرهایش به عراق را شروع کرد،چون بدون اجازه آقا آب نمی خورد.
یک بار به آقا گفته بود در منطقه هرجا که می روم پهبادهای امریکایی دنبالم می آیند.
در سفر آخر قرار بود همراهش باشم.
-نذری دارم و می خوام به کربلا و نجف برم،اگه ممکنه منو باخودت ببر.
+گذرنامه تو آماده کن تا بچه ها بیان و ازت بگیرن.
دیدم خبری نشد.
ظهر روز دوشنبه به او زنگ زدم.
ادامه دارد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم : شهادت
🔸صفحه : ۱۸۳-۱۸۲
🔻ادامه قسمت دویست و نهم: چرا عکس من نیست
✍-بذار دفعه بعد با هم بریم.الان کمی اوضاع پیچیده شده.
این آخرین تماس تلفنی ما بود.همان شب ساعت هشت هنگامی که درحال طی مسیر هوایی از تهران به سوریه بود تماس گرفت،اما مشغول نماز بودم.بعد از نماز به او زنگ زدم،ولی دیگر از دسترس خارج شده بود.چندی قبل ازشهادت به من گفت:چرا روی میزت عکس شهدا رو گذاشتی،ولی عکس من نیست؟
-عکست رو تو کشوی میزم دارم،هروقت شهیدشدی میذارم.
-همین الان بذار،چون مطمئن باش که منم شهید می شم.عکسش را برداشت و روی میز کنار عکس دیگر شهدا گذاشت.
🗣صادق خرازی فعال سیاسی نشریه رایحه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم: شهادت
🔸صفحه: ۱۸۴-۱۸۳
🔻قسمت دویست و دهم: سوغاتی حاج خانم
✍خواهر شهید هادی طارمی می گوید، دو هفته قبل از شهادتش وقتی عکس های هادی در گوشی ام را نگاه می کردم، بی اختیار توی دلم می گفتم: چقدر شبیه شهدا شده ای داداش! فقط من نبودم که در دلم آشوب به پا شده بود، خواهر وسطی ام شب تولد حضرت زینب «علیه السلام» که هادی به همراه سردار سلیمانی در سوریه بودند، خواب دیده بود که آنها سوار یک ماشین هستند. سردار صندلی جلو نشسته و هادی پشت سرش. سردار یک تسبیح هزار تایی به خواهرم می دهد و می گوید این رو بده به مادرت، سوغاتی حاج خانم است.
ادامه دارد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم (آخر ):شهادت
🔸صفحه:۱۸۴
🔻ادامه قسمت دویست و دهم: سوغاتی حاج خانم
✍سردار یک تسبیح هزارتایی به خواهرم می دهد و می گوید: این رو بده مادرت، سوغاتی حاج خانم است.
از حال مادر برایتان بگویم، روز پنجشنبه روز قبل از شهادت سردار و هادی، آن قدر بی قرار بود که پناه بردیم به گلزار شهدا.
این کار هر هفته مان بود و این بار چون شهید سیدجعفر حسینی از شهدای فاطمیون را همان روز دفن کرده بودند، مادر بیشتر تأکید داشت برویم.
می گفت: می خوام برای شهید حسینی نماز بخونم.
همان جا خواهرم خوابش را تعریف کرد.
حدود دوازده ساعت بعد معلوم شد همه این اتفاق ها داشت ما را برای آن خبر بزرگ آماده می کرد.
حالا فکرمیکنم سردار با آن سوغاتی..
📖 سالنامه مکتب حاج قاسم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم(آخر ): شهادت
🔸صفحه: ۱۸۴
🔻قسمت دویست و یازدهم: پرونده شهادت
✍چند ماه قبل از شهادتش، آقای شهیدی رئیس بنیاد شهید را دیده بود.
-پرونده ی شهادت من کجاست؟
-پرونده ی تو آخر آخر شهداست.
-پرونده ی منو بذار روی پرونده ی شهدا.
این خیلی مهم است که برای طرف این طور یقین حاصل شود.
🗣️حجت الاسلام والمسلمین حاج محمود خالقی، نشریه اطلاعات
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل دهم: شهادت
🔸صفحه: ۱۸۵
🔻قسمت دویست و دوازدهم: عقد اخوّت
✍نخستین بار با سردار سلیمانی در عملیات والفجر۸ ملاقات کردم و در کربلای۴ با ایشان بیشتر آشنا شدم. در سال ۱۳۷۱ در معیت حاج قاسم به حج مشرف شدیم و در مسجدالحرام عقد اخوت بستیم. سال ۱۳۸۲ دوست مشترکمان شیخ حمید حسنی سعدی که مدتی فرمانده سپاه کرمان بود، بعد از زلزله بم در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست داد. حاج قاسم که در مراسم او حضور یافته بود، به من گفت: اگه اتفاقی برام افتاد غسل و کفنم را تو به عهده بگیر.
ادامه دارد........
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯