eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت سی و چهارم 📝طلبه ناشناس♡ 🍁محمد در حوزه علمیه امام خمینی(ره) کاشان تحصیل میکرد گمانم این بود در آن زمان آنجاست. وقتی به جبهه اعزام شدم گردان ما با گردان دیگری ادغام شد تا به کمک یکدیگر حمله کرده و به هدف همه منتظر و آماده فرمان بودیم. برسیم. 🌷ناگهان در یکی از چادرها برادرم محمد را دیدم و با تعجب صدایش زدم: محمد سرش را برگرداند. حدسم درست بود خودش بود که دست تکان میداد و با لبخند همیشگی اش آغوش می گشود 🍁 به به ....عزیز برادرم..... در آسمانها دنبالت می گشتم می بینم در زمین سیر میکنی؟ از او پرسیدم: اینجا چه میکنی؟ چرا درس را رها کرده ای و به جبهه آمده ای؟ خندید و گفت داداش جان چه اشکالی دارد؟ چند وقتی تعطیل بودم به این خاطر جبهه آمدم تا خدمتی کرده باشم. دوباره پرسیدم پس چرا با لباس روحانیت نیامدی؟ محمد سرش را پایین انداخت و :گفت آن طوری مرا به خط مقدم نمی برند 🌷 از صدای گفت و گوهای بردارانه ما دوستان و همسنگران او نیز به ما ملحق شدند و با حسرت از من پرسیدند جان ما بگو درست شنیده ایم، محمد شما طلبه است یا نه؟ گفتم بله چطور؟ 🍁متأسف شدند که چرا خودشان متوجه نشده اند و اصلاً چرا تا کنون خودش را معرفی نکرده و چیزی از این مسأله به ما نگفته است. رزمنده ای دیگر گفت: هر مسأله شرعی برای گروه ما پیش میآمد، همین برادر شما به راحتی جواب میداد ما فکر میکردیم او یک رزمنده باسواد است 🌷پیرمردی ادامه داد و گفت: محمد را مثل فرزند خود دوست میدارم به جای رزمندگان سال خورده نگهبانی میدهد، موی سر و صورتمان را اصلاح میکند ظرف و لباسمان را میشوید و به امورمان رسیدگی میکند 🍁دیگری می گفت آقا محمد با ما قرآن کار میکند غذاهای خوشمزه می پزد نوجوانی میگفت اولش از سربازی در جبهه می ترسیدم تا اینکه با برادر محمد آشنا شدم او خیلی مهربان و شوخ طبع است و در پشت خط باما والیبال و فوتبال بازی میکند میخواهم بعد سربازی خدمتم در جبهه را ادامه دهم 🌷 رزمنده میان سالی گفت: عجب مولودی میخواند چه عارفانه به نماز و مناجات می ایستد، نیمه شبها از صدای هق هق گریه هایش بیدارمان میکند و روزها مسابقات کشتی و .... راه می اندازد، کشتی گیر قابلی است، کسی حریف فوت و فنش نمیشود نوجوان دیگری می گفت :چقدر مهارت جنگی دارد؟! چه خوب کار با سلاح را به تازه کارها می آموزد رزمنده دیگری فریاد زد: ای والله اصلا کاکا محمد جبهه است، میدان رزم را تبدیل به میدان بزم کرده است. بیچاره دشمن. همه خندیدند..... 🍁 ولی محمد با پیشانی خیس از عرق سرش را پایین انداخته بود و زیر لب استغفار میکرد و مُدام بحث را عوض میکرد ولی گویا تمام گردان از داشتن رفیق و هم رزمی چون محمد خوشحال بودند و نمی خواستند او را از دست بدهند. 🌷 با اینکه توقع نداشتم برادرم را زیر خمپاره ها ببینم ولی خدا را از داشتن چنین برادر صالحی شاکر بودم که بی منت گره از کار خلق می گشاید و ترس را در دلها خاموش میکند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 ای شهدا! میدانید، بین خودمان بماند، گاهی دلمان می خواهد دل شما هم برای ما تنگ بشود.... پنجشنبه یاد شهدا با ذکر ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 ای بسیجی! تا وقتی که پرچم‌ اسلام‌ را در افق نصب‌ نکردی، حق‌ نداری استراحت‌ کنی .. |جاویدالاثر احمد متوسلیان❣| ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ، سلیمانی و صیادشیرازی و همت و بابایی و شیرودی و همدانی و فخری‌زاده و کاظمی آشتیانی و امثال آنها هستند 👆از بیانات رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۹/۸ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ریل | طوفان الاقصی، آمریکازدایی از منطقه است 👆 نماهنگی کوتاه از بیانات رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۹/۸ 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ شبهه چرا زن‌ها باید حجاب داشته باشند تا مردها به گناه نیفتن؟!😳 ✅ پاسخ پیشگیری از جرم از فواید حجاب هست، اما دلیل و فلسفه‌ی اصلی آن نیست حکمت وجوب حجاب را از زبان بشنوید 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️چهره خندان مادر یک شهید در گفت‌وگوی اختصاصی با شبکه افق حوراء یاسین - مادر شهید علی عباس ملحم: 🔸هر مادری خوشحال می‌شود که بزرگ شدن و ازدواج فرزندانش را ببیند، ولی خوشنودم که خداوند، پسرم را به عنوان یک شهید انتخاب کرد. 🔹شهادت همسران و فرزندانمان، برای ما امری قابل پیش‌بینی است، چه اینکه پسر من دوره‌های آموزشی را دیده بود، ما فرزندانمان را اینگونه برای مقاومت تربیت می‌کنیم. 🔸29 روز است که پسرم شهید شده، من به اینکه مادر شهید هستم افتخار می‌کنم و او هم الان پیش اهل بیت(ع) و عشق خود یعنی امام حسین(ع) است. 🔹مردم ایران همواره حامی محور مقاومت و آزادی قدس بوده‌اند؛ امیدوارم با رهبری ولی فقیه، به زودی در قدس شریف نماز بخوانیم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت سی و پنجم 📝تخریب چی♡ 🔰بنده و محمد یکبار با هم به جبهه رفتیم. هر کدام در یک گردان بودیم و ما در یک منطقه ولی با مقرهای جدا از هم در جبهه شرکت کرده بودیم در طی آن چند . ماه به مقر هم دیگر می رفتیم تا ازحال هم جویا شویم. یک روز صبح به آن گردان سری زدم تا از برادرم خبری بگیرم. 🌷 هر چه گشتم محمد را در آن اطراف مشاهده نکردم یکی از رزمندگان پرسید چی شده برادر؟ دنبال کسی میگردی؟ و با پرسشی، پاسخ دادم شما محمد علی برزگر را میشناسی؟ گفت چطور نمی شناسم، رفیق همه ماست و اکنون در چادر خواب تشریف دارند. با این جمله از خجالت آب شدم و سریعاً به طرف چادرشان حرکت کردم. آن بنده خدا راست میگفت محمد غرق در خواب بود از دم در چادر سرم را داخل بردم و صدایش کردم محمد بیدار شو. 🔰با شنیدن صدای من چشمانش را باز کرد و فوراً از جایش برخاست و با شوق طرفم آمد، سلامی داد و گفت: چی شده داداش؟ اتفاقی افتاده؟ چرا ناراحتی؟ گفتم: چه می خواستی بشود، فضاحت بالاتر از این آبرومان رفت، ساعت ۹ صبح است و تو هنوز هم خوابیده ای، تو آمده ای بجنگی یا ... لا إله إلا الله. 🌷محمد لبخندی زد و گفت: دشمنت ،شرمنده نگران نباش خواب بی موقعم دلیل دارد. گفتم بگو میشنوم دلیلت چیست؟ گفت: تو فقط از دستم ناراحت نباش توضیح میدهم، 🌷برادرت به تازگی مسئول «معبر گشایی» شده است برای اینکه بچه ها بتوانند از مسیرهای مین گذاری شده راحت عبور کنند، تعدادی از رزمندگان داوطلبانه از اذان مغرب تا خود صبح مشغول خنثی سازی مین ها می شویم اگر خدا قبول کند محمد نیز در میان تخریب چیان است. 🌷با کلام محمد قانع شدم و خواستم از چادر بیرون بیایم ولی او با اصرار دستم را گرفت، دو استکان چایی ریخت و کنسرو لوبیایش را تقسیم کرد و با هم به گفت و گو نشستیم و ظهرانه دل چسبی کنار برادرم تجربه کردم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯