🔸#سلیمانی_عزیز(۱)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🔺 میهمان جلال طالبانی بودم؛ آن روزها رئیسجمهور عراق بود. پرسید: «میدونی اینجایی که نشستی، چند وقت پیش کی نشسته بود؟»
ــ نه، از کجا باید بدونم.
🔸️خاطرهاش را برایم تعریف کرد.
«ژنرال سلیمانی چند وقت پیش اینجا نشسته بود. داشتیم صحبت می کردیم که منشی دفتر آمد. در گوشم چیزی گفت و رفت.
🔶ژنرال پرسید:آقای طالبانی!موضوع چیه؟گفتم:رئیس جمهور آمریکا پشت خطه،شما اجازه می دید صحبت کنم یا بذارم واسه بعد؟گفت:نه،صحبت کن.تلفن را وصل کردم.
🔷خواست برود بیرون که راحت حرف بزنم. گفتم:نه نیازی نیست.لابه لای صحبت ها به اوباما گفتم:می دونی الان کی جلوی من نشسته؟گفت:نه.گفتم:الان ژنرال قاسم سلیمانی درست نشسته روبروی من.
🔻با دلهره گفت:《جدی می گی》
لحنش طوری شد که حس کردم از هیبت اسم ژنرال سراسیمه از جایش بلند شده و تمام قد ایستاده.
ابهتش نه فقط رودررو که از پشت تلفن هم دشمن را می گرفت.
💥راوی: مهندس پرویزفتاح
📚منبع:کتاب سلیمانی عزیز ص۹۳
🔸#انتشارات_حماسه_یاران
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢﷽💢
🔸#سلیمانی_عزیز
⬅️نوحه خوانی حاج قاسم در روستای پدری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💢﷽💢
🔸#سلیمانی_عزیز(۲)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
✍زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.»
نگاهم کرد. گفت: «ابراهیم!»
نگاهش کردم.
ــ نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
ــ حاج آقا شما همه نمازهاتون قبوله.
🍁قصه اش فرق می کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه اش را گفت. صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش می کردند. می گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
🍁پایان نماز پیشانی اش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو ، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه می کشیدند ، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۱۰۹
💎راوی : ابراهیم شهریاری
🔸#انتشارات_حماسه_یاران
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
◀️ ۱۰#جمله_برگزیده از بیانات حضرت آیتالله خامنهای دربارهی#سردار_بزرگ و پرافتخار اسلام#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی:
⬅️سالها #مجاهدت_مخلصانه و شجاعانه در میدانهای #مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام#سلیمانی_عزیز را به این مقام والا رسانید و#خون_پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت. ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💢﷽💢
🔸#سلیمانی_عزیز(۳)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
⬅️مراسم دانشآموختگی دانشگاه امام حسین علیه السلام بود. فرماندهان نظامی ایستاده بودند. حضرت آقا از پلهها رفتند بالا و روی جایگاه آمدند.
🍀فرماندهان، فرمانده کل قوا را که دیدند احترام نظامی گذاشتند. احترام حاجی اما جور دیگر بود و با همه فرق داشت. یک دست به احترام معمول نظامی کنار سر گذاشته بود، یک دست هم روی سینه.
🍀میدانستم هیچ کار حاجی بیحکمت نیست. پرسیدم: «حاجی عرف نظامی اینه که برای احترام دست رو کنار سر میذارن. این دست که روی سینه گذاشتی دیگه قضیهش چیه؟»
💥گفت: «حس کردم آقا نگرانه. دست گذاشتم روی سینهم تا بگم حاج قاسم فدات بشه آقای من.»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۱۶۸
💎راوی :حجتالاسلام کاظمی کیاسری
🔸#انتشارات_حماسه_یاران
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💢﷽💢
🔸#سلیمانی_عزیز(۴)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
✍صحبت های جلسه تمامی نداشت.قرار شدباقی اش بماندبرای صبح فردا:ساعت شش.هفت شب بود از جلسه زدیم بیرون. حاجی از آنجا کوبید رفت اصفهان،ملاقات یکی از جانبازهای نیروی قدس سپاه.بعد از حال و احوال و نشستن پای حرف های آن جانباز یک راست برگشت تهران. فردا صبح درست راس ساعت شش نشسته بود توی جلسه.
🔺فرماندهان حشدالشعبی نشستهاند. حاجی رو به جمع میکند و میپرسد: «شماها روزی چند ساعت کار میکنید؟» یکی سینه صاف میکند و زودتر از همه میگوید: «من روزی 16 ساعت کار میکنم.» حرفی از دهان حاج قاسم بیرون میآید که همه را شرمنده میکند: من هر روز ۱۹ ساعت کار می کنم. شما هم باید همین طور باشید.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۱۶۴
💎راویان:حجت الاسلام شیرازی نماینده ولی فقیه در نیروی قدس/آیت الله سید حمید حسینی از فرماندهان حشدالشعبی
🔸#انتشارات_حماسه_یاران
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷