اربعین سال ۱۳۹۴ بود. بعد از راهپیمایی در بینالحرمین عباس را دیدم. بعد از احوالپرسی لحظاتی در کنار هم نشستیم. روبروی ما گنبد و گلدسته حرم بابالحوائج حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود. عباس گفت:«بیا یه دعایی بکنیم.»
همانطور که صورتش رو به حرم مطهر حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بود گفت:«انشاءالله سال دیگه در محضر اربابم حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) باشم.» بعد رو کرد به من و گفت:«شما هم یه دعایی واسه من بکن.» وقتی دیدم درخواستش جدی است همان دعای خودش را تکرار کردم و گفتم:«السلام علیک یا ابالفضلالعباس(علیهالسلام)» یک لحظه دیدم عباس سرش را پایین انداخته و گویا خودش را برای آمین گفتن آماده کرده است. من گفتم:«خدایا این عبدت، عباسآقا رو سال دیگه پیش حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) مهمون کن. هرگز باور نمیکردم که به زودی دعای او به اجابت برسد. عباس اربعین سال بعد، در محضر حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) شرف حضور پیدا کرد.
✍️مهدی میرزایی-دوست شهید
#خاطرات_اربعین ➡️
#شهید_عباس_دانشگر
#رفیق_شهیدم
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯