eitaa logo
Shahidaghaabdolahi
5.5هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
90 فایل
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی ابوامیر(شیرخانطومان)🌹 ادمین کانال @shahid_aliaghaabdolahi 💐تاریخ تولد:۱۰مهر۱۳۶۹ 🥀تاریخ شهادت:۲۳دی۱۳۹۴ 🥀تاریخ رجعت:۱۴آذر۱۴۰۲ 🌹محل شهادت:خالدیه خانطومان 🥀مزارشهید:قطعه۵۰ردیف۱۱۵شماره۲۲بهشت زهرا(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
با قرآن و صندلی از اتاقش اومد. صندلی را گذاشت کنار در، رفت رو صندلی ایستاد. قرآن را بالا نگه داشت.📖 گفت: باباجون، از زیر قرآن رد شو.آقا رضا قرآن رابوسید و رد شد. سید محمد گفت: باباجون، دوباره... آقا رضا برگشت، قرآن بوس کردو دوباره رد شد. شب از نیمه گذشته بود. من و سید محمد پایین نرفتیم. آقا رضا از پله ها پایین می رفت. من و سید محمد کاسه آب را پشت پاش ریختیم.🍃 صدایش از تو راه پله میومد؛ میگفت: مواظب خودتون باشید، خداحافظ......😔 سریع دویدیم پشت پنجره. می خواستیم تا آخرین لحظه ببینیمش.🍃 رفقای آقا رضا تو کوچه بودن. آقا رضا که اومد پیششون، شروع کردن به عکس گرفتن؛ جا به جا میشدن و عکس میگرفتن.🌌 من و سید محمدم از طبقه دوم ساختمان، شاهد این صحنه ها بودیم. خیلی برام عجیب و همچنین تلخ بود. تو ذهنم هزار فکر و خیال میومد.🍂 «نکنه این آخرین عکسها باشه، نکنه این آخرین باری باشه که خنده های آقا رضا را میبینم. نکنه این آخرین دیدارمون باشه.........»🍂 آقا رضا سرش را بالا آورد و دستش را تکان داد و گفت: خداحافظ..... 😔 سوار ماشین شدن و رفتن.... 😔 بعد 33 روز شهید شد... آخرین دیدارمون شد ساعت یک بامداد 15 فروردین سال 1395... درست، شب تولدم...😔 شب تولدم رفت و با خودش تمام خوشی ها و لذت های دنیایم را برد...😔😔 نقل از 🌸 🌷 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم 🌷 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹