eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
873 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
94 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
*⚘﷽⚘ 🍃🌹 ایوب ب همه محبت میکرد.... ولی گاهی فکر میکردم بین محبتی ک ب هدی میکند  با پسر ها فرق دارد... بس ک قربان صدقه ی هدی میرفت.... هدی که مینشست روی پایش ایوب انقدر میبوسیدش ک کلافه میشد ،بعدخودش را لوس می کرد  و میپرسید -بابا ایوب ،چند تا بچه داری؟ جوابش را خودش میدانست....دوست داشت از زبان ایوب بشنود -من یک بچه دارم و دوتا پسر..... هدی از مدرسه امده بود... سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین ... ایوب دست هایش را از هم باز کرد"سلام دختر بانمکم ،بدو بیا یه بوس بده" هدی سرش را انداخت بالا "نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد" -نخیر ،من این طوری دوست دارم ،بدو بیا.... و هدی  را گرفت توی بغلش... مقنعه را از سرش برداشت.... چند تار موی افتاد روی صورت هدی ... ایوب روی موهای گیس شده اش  دست کشید  و مرتبشان کرد.... هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد ب سینه ی ایوب "خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم.را کوتاه کنم" موهای هدی تازه ب کمرش رسیده بود.... ایوب خیلی دوستشان داشت ،به سفارش  او موهای هدی را میبافتم ک اذیت نشوند.... با اخم گفت."من نمیگذارم ....اخر موهای ب این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟اصلا یک نامه  مینویسم ب مدرسه ...میگویم چون موهای دخترم مرتب است ،اجازه نمیدهم کوتاه کند..... فردایش هدی با یک  دسته برگه امد خانه .... گفت معلمش از دستخط ایوب خوشش امده و خواسته ک او اسم بچه های کلاس را برایش  توی لیست بنویسد... ادامه دارد... ✅ @shahidaghaabdoullahi