روزِ حساب کتاب کهِ برسه..
بعضی از گُناهات رو کهِ بهت نِشون میدن،
میبینی براشون #استغفار نکردی، اصلاً یادت نبوده !
امّا زیرِ هر گُناهت یه استغفار نوشته شده..!
اونجاست کهِ تازه میفهمی یکی به جات توبه کرده....
یکی که حواسش بهت بوده.؟
یه #پدر دلسوز..
یکی مثلِ #مهدی....
[ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا...]🌱
@shahidaghaabdoullahi
🍃لباس های راپل و پوتین هایش را خودش تهیه کرد و همه چیز خرید تا از #سپاه چیزی نگیرد.
.
🍃 سفارش کرده بود که، اگر #شهید شد و مراسمی برگزار شد. از سپاه هیچ کمکی قبول نکنند. آخر هم مادرش به وصیت اش عمل کرد.
.
🍃قضات مجازی و #حقیقی ،مواظب باشند؛ چگونه روایت می کنند و در پایان چگونه قضاوت می کنند. با کج و قوس روایت کردنِ میدان رفتنِ این #علی_اکبرها، خود را مدیون نکنید.
.
🍃هر شهید مصداق یک ویژگی است، نام گذاری این مصداق هم با شما، که چه نیرویی باعث می شود؛ در درمای هشت درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر سینه خیز بروی تا دل دشمن، تا جاده شناسایی شود😔
.
🍃هرشهید حسرت دارد، اما حسرت #ابوامیر، امیر حسین ۵ ساله است که هرگاه دلش سنگینی می کند، چیزی جز سنگِ سردِ #شهدای_گمنام، وزن دلش را کم نمی کند.جایی که شامه ا ی از عطر و بوی #پدر می دهد😓
.
🍃شاید گاهی برای بازکردن مسیر صعب العبور #شهادت باید توی سرمای استخوان سوز، سینه خیز بروی و خوش رقصی کنی❣
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_علی_آقاعبداللهی
.
📅تاریخ تولد : ۱۰ مهر ۱۳۶۹
.
📅تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴. خالدیه خانطومان
.
📅تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : مفقود الاثر🌹
#استوری_شهدایی
🥀خادم الشهدا🥀:
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_وهشت
اگر آن روز دکتر اعصاب و روان #مرا از اتاقش بیرون نمی کرد، هیچ وقت نه من و نه ایوب برای #بستری شدن هایش زجر نمی کشیدیم.
وضعیت #عصبی ایوب به هم ریخته بود، راضی نمی شد با من ب دکتر بیاید.
خودم وقت گرفتم تا حالت هایش را برای دکتر شرح دهم و ببینم قبول می کند در بیمارستان بستریش کنم یا نه.
نوبت من شد، وارد اتاق دکتر شدم.
دکتر گفت
_پس مریض کجاست؟
گفتم:
_"توضیح می دهم همسر من..."
با صدای بلند وسط حرفم پرید:
"بفرمایید بیرون خانم...اینجا فقط برای #جانبازان است نه همسرهایشان.
گفتم:
_ "من هم برای خودم نیامدم، همسرم جانباز است. آمده ام وضعیتش را برایتان....."
از جایش بلند شد و به در اشاره کرد و داد کشید:
_"برو بیرون خانم با مریضت بیا..."
با اشاره اش از جایم پریدم.
در را باز کردم.
همه بیماران و همراهانشان نگاهم می کردند.
رو به دکتر گفتم:
_"فکر می کنم همسر من به دکتر نیازی ندارد، شما انگار بیشتر نیاز دارید.
در را محکم بستم و بغضم ترکید.
با صدای بلند زدم زیر گریه و از مطب بیرون آمدم.
#مجبور شدم سراغ بیمارستان اعصاب و روانی بروم که #مخصوص جانبازان #نبود.
دو ساختمان مجزا برای زن ها و مرد هایی داشت که بیشترشان یا مادرزادی بیمار بودند یا در اثر حادثه مشکلات عصبی پیدا کرده بودند.
ایوب با کسی #آشنا نبود.
می فهمید با آن ها فرق دارد. می دید که وقتی یکی از آن ها دچار حمله می شود چه کار هایی می کند.
کارهایی که هیچ وقت توی بیمارستان مخصوص جانبازان ندیده بود.
از صبح کنارش می نشستم تا عصر
بیشتر از این اجازه نداشتم بمانم.
بچه ها هم خانه #تنها بودند.
می دانستم تا بلند شوم مثل بچه ها گوشه چادرم را توی مشتش می گیرد و با التماس می گوید:
_"من را اینجا تنها نگذار"
طاقت دیدن این صحنه را نداشتم.
نمیخواستم کسی را که برایم #بزرگ بود، #عقایدش را دوست داشتم، #مرد زندگیم بود، #پدر بچه هایم بود، را در این حال ببینم
@shahidaghaabdoullahi
یک لحظه بغل کن دل من را که نمیرد آغوش #پدر امن ترین نقطه ی دنیاست
#فرزند_شهید
#روز_پدر
#امیرحسین_آقاعبداللهی
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر_مبارک_باد
کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇
@shahidaghaabdoullahi
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یتیم…یتیم…💔
سفارش آخر #پدر😞
حسن…حسین…❤️
بچہیتیمایادتوننره😭
#حاج_مهدی_رسولی
کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇
@shahidaghaabdoullahi
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯