در آستانه سالروز شهادت آقا سیدجواد ، جانمونی!!!!!
شهدا واسطه های ما با خدا هستند
شهدا امامزادگان ما روی زمین هستند
هرکس
در هرحا
به هردلیلی
به در بسته خورد
گرهی در زندگیش ایجاد شد،
شهید آقاسیدجواد دستشو گرفت
نذر سیدجواد عزیز
همین مجمه هایی (سینی های نذورات) هستند که در عکسهای بالا میبینید
در شبِ والفجر هشت وقتی چشممان به
آبهایِ پر طوفانِ و خشمگینِ و ترسناکِ
اروند افتاد و لرزیدیم و ترسیدیم
اونجا هیچ پناهگاهی و هیچ نامی آشناتر
از نامِ زهرا(س) نداشتیم
او را در کنارِ اروند صدا زدیم
در تلالو اشکهایِ غریبانه و مظلومانه بسیجیها
سیمایِ سفیدِ او را جستوجو کردیم
و اروند را با یازهرا به کنترل در آوردیم و
عبور کردیم..:)
#شهید_قاسمسلیمانی
@sh_aghaseyedjavadmousavi
@sh_aghaseyedjavadmousavi
کانال شهید والامقام و باکرامات آقا سید جواد موسوی
سلام و عرض ادب خدمت شما محبان شهدا لطفا لینک کانال در گروها و برای مخاطبانتان ارسال کنید معرفی کنید تا ان شاءالله به یاری خدا و شهدا بزودی در این کانال از کرامات شهدا و شهید و احادیث فعالیت خواهیم کرد
35.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا فاو است
و رزمندگان اسلام در سرمای زمستان با دلهای مالامال از گرمای عشق به رهبر و ولایت به دل نخلستانها و اروند خروشان زدند
لحظه به لحظه تا شهادت آقاسید جواد موسوی را کنار ما باشید
@sh_aghaseyedjavadmousavi
20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسی گفتیم وگفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان میشناسند
@sh_aghaseyedjavadmousavi
🌷شهیدباکرامت آقا سیدجواد موسوی🌷استان گیلان ،فومن
علی بر تخت اتاق عمل آرام گرفته بود و او تنها پسر خانواده بود كه بر اثر سانحه تصادف پس از عملی سخت پزشكان از سلامتی وی قطع امید كرده بودند او ساكن قزوین بود و خانواده اش پس از صحبت با یكی از پرستاران اتاق عمل از زنده ماندن وی نا امید شده و قرار بود پس از پزشك قانونی ... اما ساعتی چند نگذشت كه پرستاری با تعجب فریاد زد آقای دكتر بیاید مریض به هوش آمد . چند پزشك همراه پرستاران به داخل اتاق شدند با تعجب به او اكسیژن وصل كرده و یقین حاصل كردند كه او تا لحظاتی پیش نفس نمی كشید و ...
علی را به بخش منتقل كردند پس از دقایقی چشم باز كرد گویا می خواهد سخنی بگوید اطرافیان به او سفارش می كنند آرام باشد ولی او نمی تواند و زبان به سخن گفتن باز می كند و رو به مادر می گوید :« مادر جان وقتی از هوش رفتم حس كردم و روحم قصد جدا شدن از بدنم دارد . بسیار پریشان و مضطرب شدم كه ناگهان جوان زیبا رو و نورانی كه نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم كه بر بالینم ایستاده و می گفت: علی جان نگران نباش و من از دردم و پریشانیم با او می گفتم و مرا دلداری داده و می گفت علی جان نگران نباش تو شفا پیدا كردی در كمال صحت و سلامتی زندگی خواهی كرد از او سوال كردم شما كیستید ؟ با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم ... و برای شفایت آمده ام اما هنگامی كه چشمهایم را باز كردم در كنارم نبود او مرا شفا داد مادر »
پس از ترخیص علی از بیمارستان وی همراه خانواده اش با زحمات فراوان آدرس محل این شهید را یافته و برای قدردانی از مقام والای این شهید به منزل ایشان و مزار شهید حاضر شدند و پس از آن واقعه هر سال در مراسم یاد بود شهید حضور دارند . از آنجا كه آقا سید جواد به مقام والای معنویت و عرفان دست یافته و فرزند صالح حضرت زهرا (س) نیز بود و مگر نه اینكه « ولا تحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیای ربهم یرزقون » . از این رو هر دلی كه از سر ، درد به درگاهش روی آورد نا امید نخواهد گشت و همین است سر عشق ... و این گونه است كه اگر چه شانزده سال از وداع خونینش می گذرد اما هر ساله بیش از صدها نفر جمعیت در مراسم بزرگداشت این شهید و الا مقام از سراسر گیلان و حتی خارج از استان و استانهای مختلف ایران(قم بندر عباس اصفهان،تهران ،البرز،شیراز، یزد،بوشهر و... حضور پیدا می كنند و اهالی روستای شنبه بازار نیز روز شماری می كنند برای فرا رسیدن روز مراسم این شهید و چند روز قبل نزورات خویش اعم از نقدی و غیر نقدی را جهت بر پایی مراسم سید جواد آماده میکنن و هیئتی از زنان سینی هایی كه با پارچه سبز پوشیده که نشان از حاجت روایی هست روی سرشون و به مراسم میارن
فیلم و عکس مربوط به مراسم همان سال هست
رشت،فومن روستای شنبه بازار گلزار شهدا سبز قبا ،سیدجواد
@sh_aghaseyedjavadmousavi