eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 از رسول خدا پرسيد کدامیک از همنشین‌ها و بهترهستند؟ فرمود: آنکه تو را در کمک کند و اگر غافل شدی، به یادت آورد. 📜 ♥️ 🌸🍃 ღ‌ @shahidegheirat ┗ ━⇱━ ღ‌ 🍃🌸
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
⏰| بہ وقت رمان📖🤤 #ناے_سوختہ📚 #قسمت_سوم #فصل_اول:شهادت🌹 آنقدر نحیف و لاغر شده بود که وقتی سرش را د
⏰| بہ وقت مطالعہ رمان📖🤤 📚 :شهادت🌹 جوان گوشی📱 را قطع کرد و به سرعت خودش را به منزل رساند. این مدت آن جا برای همه پاتوق بود و یک جور دلگرمی...✨ مادر شده بود مادر همه بچه ها. اصلا هیچ کس جزء بودن فکر نمی کرد. مادر همچنان مبهوت بود و پسرک بر روی دستانش آرام😌 خوابیده بود... –یواش! یواش تر! بچم بیدار میشه تازه خوابیده...!😞 جوان نمی دانست چه کار کند،☹️ قلبش داشت از جا کنده می‌شد.💔 بغض راه گلویش را بسته بود.😢 هیچ وقت مادر را اینطور ندیده‌بود. کم کم باورش شده بود خوابیده رفت و صدایش کرد. –! آقا! اما مامان به نشانه اخم ابروهایش را کمی جمع کرد😠 و انگشت سبابه اش را روی بینی گذاشت🤫 و آرام گفت: –هیس! ساکت! گفتم که خوابیده... بغضش را قلپّی قورت داد😓 و در حالی که سرش را تندتند پایین و بالا می آورد با باز و بسته کردن چشمانش سعی می کرد حرف مادر را تایید کند. –چشم مادر! چشم! جوان حق داشت سرش را توی دیوار بکوبد؛ آخر بدجوری شوکه شده بود، 😰 اگر به گذشته می‌ترکید یکی باید پیدا می‌شد وسط آن وانفسا او را دلداری می داد؛ خودش را جمع و جور کرد، تنها کاری که از او بر می آمد این بود که مادر را راضی کند تا را به بیمارستان🏨 ببرند. بالاخره مادر راضی شد. آرام اما سریع بدن بی جان و سبک 💞 را در پتو پیچیدند و به بیمارستان🏨 رساندند. ...🎈 ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @shahidegheirat ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....