eitaa logo
[ شـھیـد عـلـی خلیلی ]
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
┄┅❁﷽❁┅┄ کانال رسمی شهید غــیرت علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ مزار شهید: بهشت زهرا‹س›،قطعه۲۴|ردیف۶۶|شماره۳۳| "تحت نظارت خانواده معظّم شهید" خـادمین کانال: @martyr_gheirat @ShahidAliKhalili71 کانال‌وقفِ‌مادرمان‌حضرت‌‌فاطمه‌زهـراست♥️"
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطره 🕊 خیلی وقتا با هم به نماز جمعه📿 می رفتیم. یه بار بعد از نماز یکی از بچه ها پیشنهاد داد بریم فلان حسینیه جلسه ای تشکیل شده... نشستیم.برای ما پذیرایی آوردن🍎🍰-میوه و غذا و شیرینی- ما همه خوردیم،😋 با اینکه گرسنه بود، نخورد.😮 گفت: نمیدونم از کجا اومده؟ چه پولی خرجش شده؟ لقمه اثر می ذاره.❗️ #شهید_علی_خلیلی ❤️ #داداش‌علے 💞 #برشی_از_کتاب✂️ #نای_سوخته📕 ༺🔷 ‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌ @shahidegheirat ‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══ 🔷‌‌‌‌‌‌‌༺
#خاطره رفته بودیم اردوی #مشهد.❤️ من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو فراهم کنم.😕 یه روز بچه ها برای خرید سوغاتی به بازار رفتن.#علی آقا اومد پیش من و گفت: تو نمی ری بازار؟!! گفتم: راستش من فقط تونستم هزینه اردو رو فراهم کنم و پولی برای خرید سوغاتی ندارم.😥 گفت:باشه و رفت. یکی دو ساعت بعد اومد و گفت: من میخوام برم بازار خرید، بیا باهم بریم. رفتیم بازار. #علی آقا کلی سوغاتی خرید و برگشتیم حسینیه. فردا صبح ☀️هم به طرف تهران حرکت کردیم. وقتی رسیدم خونه، در ساکمو🎒 که باز کردم دیدم تمام اون سوغاتی ها تو ساک منه😲 و #علی آقا اونا رو برای من گرفته بود و حتی به روی منم نیاورده بود.😊 #شهید_علی_خلیلی ❤️ #داداش‌علے 💞 #برشی_از_کتاب✂️ #نای_سوخته📕 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ @shahidegheirat ╚════ ✾" ✾" ✾
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 خاطره: دهه‌فجر علی آقا یک ماه بود که مریض شده بود و یا بیمارستان خوابیده بود یا رو تخت خونشون! نه هیئت میتونست بیاد، نه جلسات و نه هیچی..! همه ناراحت بودن؛ نگرانش بودیم که نکنه چیزی بشه!! ولی تنها چیزی که دور از ذهن همه بود ، شهادتش بود! انگار خیال‌ها جمع بود.!. دهه فجر بود و میدونستیم که علی‌آقا چقدر دوست داشت تو راه‌پیمایی شرکت کنه ولی بخاطر مریضیش نمیتونست. برای همین یکی از عکس‌هاش رو قاب زدیم و با خودمون بردیم. ولی فکرشم نمیکردیم یک ماه و نیم بعد پر بکشه و... 📝 : امید احمدی 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 °|• ـღ شهید علی خلیلی •|°
🌹 یه چیزه جالب،یه روز داشتیم با هم حرف میزدیم اوایل آشناییمون بود،تازه از خدمت اومده بودم، ایشون میدونست، ولی نمیدونست چند وقته ازم پرسید کربلا رفتی؟ من یه نیش خنده زدم گفتم کربلا برا ماها نیست،برا از ما بهترونه،ما اینقدر گناه کردیم که آقا ماها رو نمیخره.😔💔 یدفعه بعد اینکه حرفم تموم شد، با خنــ☺️ــده بهم گفت: محسن جون کربلا طلبیدنی نیست، کربلا رفتن زوریه... با این حرف من هم پارسال رفتم وهم امسال که هیچ جوره نمی شد برم. *به نقل از شاگرد شهید علی خلیلی* ❤️ 💞 ┄┅═══✼💙💙💜💜 @shahidegheirat 💙💙💜💜✼═══┅
🌸 بچه ها از با بودن لذت می بردند بچه ها از اینکه اوقات خودشون رو با علی آقای خودشون صرف می کردند عشــ❤️ــق میکردند... چون بهشون خیلی خوش می گذشت چون که خیلی باهاشون مهربون بود... خیلی دلسوز بود.. خیلی خاکی بود... خیلی باحال بود خیلی باصفا بود... وقتی با بچه ها می گشت به خاطر همین بچه ها همیشه منتظر این بودند که گوشیشون زنگ بخوره.. علی آقا بهشون زنگ بزنه بگه فلانی بیا دوباره بریم بیرون.. فلانی بیا بریم هیت.. فلانی بیا بریم اردو یعنی وقتی گوشیشون زنگ میخورد و علی آقا بود، اصلا میتونم بگم می پریدن از جا😍 ❤️ 💞 🌹 ═ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═ @shahidegheirat ═ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═
🦋 یکی از برنامه های ثابتش بود که قبل از حرم بچه ها رو شیرموز🍌 مهمون می کرد.😋 توی حرم بودیم و خوش بودیم، یه وقت دیدیم کلا نیستش.😯 دمدمای اذان📣 بود، طوری که بچه ها هم نفهمن، داشت می رفت، اما یکی از بچه ها دیدش، گفت: کجا می ری!!؟🤔 نگفت. اونم رو دنبال کرده بود، دیده بود رفته یه گوشه ی حرم خلوت کرده با خدای خودش.😇 اینجور نیست که آدم یه شخصیت استثنایی و آدم آهنی بخواد درست کنه بگه هیچ جا نبود.🍃 شاید همه آدما با مرام باشند، بالاخره کسی نیست که با خدا ارتباط نداشته باشه. ولی این ملاطفت ، این رفتار هایش؛ این صداقت بود که بین او و دیگران فرق گذاشته بود؛ آدم با اخلاقی بود.❤️😍 💛 💞 ✂️ 📕 """""""'💓🌷💓""""""" @shahidegheirat """""""💓🌷💓'"""""""
📝🌸 مدتی از آشنایی من با آقا می‌گذشت.⏳ در طول این مدت همیشه توی کارهایم کمکم می‌کرد....😊 طلبه‌ای نورانی و خاکی‌ای که مربی من شده بود،😍 من رو به این فکر انداخته بود که طلبه بشم.💟 بهش گفتم‌: آقا میشه من هم طلبه بشم!؟🤔 بعد از کلی صحبت🗣 که باهام کرد و از تصمیمم مطمئن شد🔗، افتاد دنبال کارهام،😌 حتی هزینه‌ی💵 ثبت‌نام رو هم خودش داد و تا آخر کار کنارم بود...🙃✨ ❤️ 💞 🌸🍃 ღ‌ @shahidegheirat ┗ ━⇱━ ღ‌ 🍃🌸
📒💟 زندگیش رو وقف روضه‌ی (ع) کرده بود.😍 این اواخر که چله گرفته بود،📆 یه شهریه‌اش که اومد پول داد و گفت: برو استکان نعلبکی☕️ برای روضه بگیر. وقتی اوردم بهش دادم، خییلی خوشحال شد.☺️😃😍 انگار دنیا رو بهش دادن...🌎💫 به روایت از: مهدی مخلصی✨ ❤️ 💞 💟 🌸🍃 ღ‌ @shahidegheirat ┗ ━⇱━ ღ‌ 🍃🌸
🌱🍁 می‌خواستند تسبیحش را بگیرند؛ نداد گفت: ڪسی در میدان نبرد تفنگش را به دیگری نمی‌دهد بعد از خداحافظی یڪ نفر از طرفش برای همہ انگشتر آورد ... ••••••🍃🌸🍃••••• @shahidegheirat ••••••🍃🌸🍃•••••
♥️🦋 🌹رسم خوبی داشتیم، ماه رمضون‌ها بعضی شبها، چندتا از مربی‌ها جمع میشدیم افطاری میرفتیم خونه‌ی دانش‌آموزا. یکی از شبها توی ترافیک گیر کردیم. اذان گفتند. 🌹علی گفت: وحید بریم نماز بخونیم؟ وقت نمازه. من گفتم: پنج دقیقه بیشتر نمونده، بذار بریم اونجا میخونیم. بخاطر ترافیک یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به مقصد. 🌹علی زد روی شونمو گفت: کاری که وقت نماز‌اول‌وقت انجام بشه، ابتر میمونه... 🌹شهید علی خلیلی 🌹 🌹 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ‌ @shahidegheirat 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
آسمان سرخِ شهادت, آسمانی است ڪہ جـز بر مرغـان خونیــن بـال گشوده نمی‌شود; و چه مرغی خونین بال تر از شهیـد . . . (عکس باز شود) 🌹 @shahidegheirat 🌹
📌📌 ⭕️یاورانِ شهداییِ علیِ خلیلی❗️ انشاالله فردا یه سورپرایز ویژه داره براتون ♥️😲🤫 یه و یا حتی از یکی از که خودشون الان هستن...‼️ و خوابی که ایشون راجع به دیدن... 😉پس منتظر باشین 😉 •┈┈••••✾•🍁•✾•••┈┈• @shahidegheirat •┈┈••••✾•🍁•✾•••┈┈•