eitaa logo
طلبه شهید علی خلیلی
62 دنبال‌کننده
753 عکس
132 ویدیو
6 فایل
مجاهد شهید راه امر به معروف و نهی از منکر مدیر کانال: @HadiSemati
مشاهده در ایتا
دانلود
#قرار_شبانه بخوان #دعای_فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد 🌹به نیابت از شهید علی خلیلی🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🆔 @Shahidalikhalili_ir
#سلام_امام_زمانم❣ ای مصلح کلِ خلق و دنیای خراب  وی نوح نجات بخش ما از گرداب  در غیبت تو سخت گرفتار شدیم ای صاحب ما محب خود را دریاب 🌺سلامتی و تعجیل در فرج آقا #صلوات🌺 @Shahidalikhalili_ir
💠 ⚜پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔹النَّظَرُ في ثَلاثَةِ أشياءٍ عِبادَةٌ : النَّظَرُ فِي وَجهِ الوالِدَينِ و فِي المُصحَفِ و فِي البَحرِ. 🔸نگاه كردن به سه چيز عبادت است : به صورت پدر و مادر ، به قرآن و به دريا. 📚بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 368. @Shahidalikhalili_ir
چه زود دیر می شود گاهی؛ انگار از این گفتن های "دفعه ى بعد" خبری نیست... نه شانس دوباره ای و نه حتی وقت اضافه اى... گاهى باید بین این دو یکی را برگزید: "الان" یا "هرگز" "آن روز كه این نشانه ها صورت پذیرد [زمان ظهور]، درهاى توبه به روى آنان بسته می شود و ایمان آوردن افراد پذیرفته نخواهد شد" (سوره انعام، آیه ۱۵۸) 🔺 و یادمان باشد ناگهانیست... فرصت ها را از دست ندهيم... ☘اللهم عجل لولیک الفرج☘ @shahidalikhalili_ir
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۶ همون چله ای که برای خادمی ایام فاطمیه گرفتی ، ولی حواس
بسم الله الرحمان الرحیم ۶۷ دستش را زیر لباس ها می برد، دنبال چیزی می گردد صدای خش خش کاغذ صورت سرخ شده مبینا را که حالا چروک های رو بالشتی هم روی آن نقش و نگار کشیده اند ، به طرف مادر بر میگرداند😞😡 -چی کار می کنی؟!🤔😕 مادر کاغذی را بیرون می اورد📜 -دنبال این می گشتم😏 به طرف مادر جستی می زند و کاغذ را از دست او می قاپد😕😱 -از کجا پیداش کردی😠😳 برای لحظه ای از نگاه مادر خجالت زده می شود😢😞 و با چشم های سیاه و کوچیکش به فرش زل میزند😔😞 -خب شاید نمیخواستم اینو ببینی😔😞 در صدای دختر شرمندگی و در نگاه مادر التماس موج می زند😞😢 با خودش کلنجار می رود چند دقیقه ای میگذرد درحالیکه دخترک سعی میکند با تند خواندن جملات و تکان دادن کاغذ لرزش صدایش را در پشت خش خش های ان پنهان کند😞😔 "به نام خدا" "سلام داداش، امیدوارم حالت خوب باشد. داداش! چرا من و مامان را تنها گذاشتی. چرا پیش ما نماندی. الان ۴ماه است که من و مامان تو را ندیده ایم. داداش من تو رو خیلی دوست دارم. تو باید برگردی تا من و مامان خوشحال شویم. لطفا داداش من رو خیلی دعا کن. دعا کن تو درس هایم موفق باشم. مثل تو باشم. دعا کن داداش بتونم راهت را ادامه بدهم. دوستت دارم. دوست دارم داداش جونم. امضاء از طرف خواهرت مبینا 😭😭😭😭😭😭😭 ادامه دارد...ـ نویسنده : هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ @SHahidAliKHalili_ir
💠فرازی از وصیت شهید حمید رضا اسداللهی به فرزندش آقا محمد: 🌷محمد ؛ زندگی کن برای #مهدی(عج) درس بخوان برای #مهدی(عج) ورزش کن برای #مهدی(عج) 🌷 محمد؛ من تو را از خدا برای خودم نخواستم تورا از خدا خواستم برای #مهدی(عج) #شادی_ارواح_شهدا_صلوات🌹 @Shahidalikhalili_ir
#قرار_شبانه بخوان #دعای_فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد 🌹به نیابت از شهید علی خلیلی🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🆔 @Shahidalikhalili_ir
#سلام_امام_زمانم❣ همسایه‌ی قدیمی دلهای ما سلام ای عابر غریبه‌ی این کوچه‌ها سلام وقتی عبور می‌کنی،بار چندم است من دید‌ه‌ام تورا و نگفتم تورا سلام 🌹سلامتی و تعجیل در فرج آقا #صلوات🌹 @Shahidalikhalili_ir
💠 ⚜امام حسن عسگری علیه السلام: 🔹لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ. 🔸عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است. 📚تحف العقول، ص442. @Shahidalikhalili_ir
... شهدا تکیه شان خداست... اصلا کنار گل بنشینی بوی گل میگیری پس گلستان کن زندگیت را با یاد شهدا... 🌹 ♥️| @shahidalikhalili_ir
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۷ دستش را زیر لباس ها می برد، دنبال چیزی می گردد صدای خ
بسم الله الرحمان الرحیم ۶۸ مادر با همه ی استقامتش می گذارد مبینا اشک هایش را ببیند تا او هم گریه کردن را یاد بگیرد 😭😭😭 او برای قلب کوچیک خواهر علی نگران است😞 اتشفشان سینه ی او باید از چشمانش فوران کند نفس عمیقی می کشد و بلند می شود😲 دستش را روی شانه ی دخترک میگذارد خم می شود و سرش را می بوسد😘😍 و به طرف اشپزخانه میرود🚶♀ -‌مبینا ! بیا دخترم ، بیا میوه ها رو بذار تو ظرف منم چای دم می کنم بیا الان دوستای داداش میان😊 باصدای زنگ در مبینا مثل فنری از می پرد😵 امدن دوستان علی برای مرور خاطرات او و خواندن عاشورا ، مادر چشم های خیسش را به عکس همیشه خندان علی می اندازد😔😭 -بازم ! حالا تو چایی دم می کنی، نگفتم یه کم صبر کن مادر جون ☺️😅 شوری اشک های مادر از شیرینی لبخندش شیرین می شود با دست راست قلب نا آرامش را آرام می فشارد 😣😣 اشک هایش را پاک می کند و ابی به صورت می زند 😞 زیر کتری را روشن می کند و استکان های کمری باریک یادگاری علی را در سینی می گذارد☕️ به تصویر چهره ی خسته اش در کف سینی که از نور چراغ زرد شده است خیره می شود -یادته علی! اون موقع که بچه بودی ، روی سرامیک لیز خوردم و دستم از سه جا شکست ،😣😞 تمام مدتی که دستم توی گچ بود برام مثل یه مادر بودی 😍😔 غذا ، جارو ، حتی نظافت سرویس بهداشتی و... هیچکس باور نمیکرد کار تو باشد😞 با همه اینا درس و مشقتم سر جاش بود سر و صدای دوستان علی خانه را پر می کند😍😅 -سلام مادر ، کجایین؟ -سلام، خوش اومدین ، بفرمایین😃 جمع بچه ها جمع می شود و جای خالی علی نمایان تر😞 ادامه دارد..... نویسنده:هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ @SHahidAliKHalili_ir