eitaa logo
شهدای کرمان
8.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
35 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که حاضر نشد با خودروی بیت المال همسرش را که زمان زایمانش فرا رسیده بود و درد زیادی را تحمل می نمود به بیمارستان برساند در حالی که ماشین سپاه در اختیارش بود در یک هوای بارانی و گل و لای به دنبال ماشین رفت و با وانت همسرش را به بیمارستان رساند. شهید اسماعیل معصومی که در استان آذربایجان شرقی متولد شد به دلیل وضعیت شغلی به کرمان مهاجرت نمود از طریق لشکر ۴۱ ثارالله عازم جبهه شد و در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 💢راوی مهندس حسین معصومی فرزند شهید @shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت روحانی شهید محمد شیخ شعاعی 🔹برادر و خواهر ، دنیا دار فانی است خدای ناکرده مال و وابستگی های دنیوی ما را از ارزش های معنوی و حیات اخروی دور نسازد. 🔸سعی کنید زیاد قرآن بخوانید و در یاد گرفتن قرآن نهایت سعی خود را مبذول فرمایید. 🔹از اختلاف و تفرقه جداً بپرهیزید و اخوت و برادری دینی بین شما حاکم باشد. 🔸به خانواده های معظم شهدا احترام بگذارید. @shahidan_kerman
50.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانی شهید محمد شیخ شعاعی شهیدی که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی شیخ بصیر او را خطاب کرد. شهیدی که محل دفنش بعد از تفحص پیکرش به همراه غواصان دست بسته با آمدن به خواب دخترش را در گلزار شهدای کرمان تعیین کرد. شهیدی که نامه نوشت به دخترم دروغ نگویید سفر رفته ام بلکه واقعیت را بگویید تا انزجار از استعمار را همیشه با خود داشته باشد. شهیدی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمود شهیدی را نمی توانید پیدا کنید که مثل مناجات شهید شیخ شعاعی در آب انجام داده باشد. شهیدی که فرزندانش کفن شهید حاج قاسم سلیمانی را امضا نمودند. @shahidan_kerman
حضور امام زمان عجل الله در نماز شهید علی ماهانی و همرزمانش نماز عشا شروع شد در صف ما شهید علی ماهانی و برادرش محمود بیسیم چی بودند. به سجده که رفتیم بوی عطر به مشامم خورد بچه ها دعا خواندند و آرزوی شهادت کردند. در همین حال دیدم علی آقا اشاره می کند جلو رفتم و گفتم: بفرمایید علی آقا گفت: حمید آقا شما بوی خوش عطری به مشام تان نخورد؟ گفتم: چرا موقع سجده! اشک در چشم هایش حلقه زد و گفت: آقا اینجا حضور داشتند خوشا به سعادت این بچه‌ها سپس سکوتی طولانی کرد دوباره سر صحبت را باز کرد و گفت: چه سعادتی در این غروب ارزانی ما شد. راوی حمید شفیعی همرزم شهید @shahidan_kerman
🌹سردار شهید حاج حسین پور جعفری تک تک شهدا با من حرف می زنند 🔹آخرین بار که همراه حاج حسین بر سر مزار مادرم آمده بودم به گلزار شهدا هم رفتیم و بر سر قبر شهید محمد حسین یوسف الهی فاتحه خواندیم. 🔸آن لحظه حاج حسین رو به من کرد و گفت تک تک شهدا با من حرف می زنند. 🔹وقتی از او پرسیدم به تو چه می گویند با لبخند گفت: از خاطراتشان می گویند. ✅راوی زهرا قاسمی همسر شهید حسین پور جعفری @shahidan_kerman
🌹طلبه شهید مهرداد خواجویی 🔹سال ۶۲ تعدادی از بچه‌های اطلاعات عملیات به شهادت رسیده بودند و این واحد نیاز به بازسازی و جذب نیرو داشت. 🔸شهید حسین یوسف الهی برای جذب نیرو با هماهنگی لشکر به میان گردان‌ها می‌رفت. 🔹به گردان که وارد شد چنین گفت: من نیروهایی می‌خواهم چابک، مومن، دارای رمز و راز، از خود و خانواده گذشته و از همه مهم‌تر شجاع باشند. 🔸دو نوجوان کم سن و سال که هر دو طلبه بودند از بین جمعیت بلند شدند و اعلام آمادگی کردند. 🔹حسین با تعجب به چهرهٔ این دو نگاه کرد. 🔸یکی از آن‌ها خود و دوستش را این طور معرفی کرد: من حسن یزدانی و دوستم مهرداد خواجویی هر دو طلبه و دارای ویژگی‌هایی که شما می‌خواهید هستیم. 🔹حسین با تعجب نگاهی به چهرهٔ این دو نوجوان انداخت و عمیقا به فکر فرو رفت. بعد از گفتگو و ارزیابی بود که هر دو وارد واحد اطلاعات عملیات شدند. @shahidan_kerman
سردار شهید علی ماهانی خطاب به مادرش اگر گفتند علی آقا تیر خورده بگو آره اما خوب می شود. اهل کمال بود همه چیز را می‌فهمید. اوایل دشمنان انقلاب خیلی تلاش کردند با ضربه زدن به روحیۀ خانواده این بچّه‌های پاک مسیر انقلاب را عوض کنند اما دیدیم به لطف خدا نتوانستند. این انقلاب و بچّه‌های انقلابی از همان روزهای اول دشمنانی داشتند که خدا لعنت کند آنها را اینها یک مشت خان و خان زاده بودند و اجنبی یا کسانی که دستاویز آنها شده بودند. علی آقا از همان روزهای اول هم به این‌ها امان نداد. زندگی خودش را وقف این کرده بود که نگذارد انقلابی که با خون به ثمر نشسته است دستاویز غافلان بشود. یادم می‌آید زمانی که جنگ شروع شد همین کسانی که از انقلاب ضربه خورده بودند شایع کردند علی آقا تیر خورده خیلی نگران شدم؛ چون تازه فکّش خوب شده بود. رفتم و از شهید اکبر شجره پرسیدم: علی آقا مجروح شده؟ چرا راستش را به من نمی‌گویید؟ گفت: مادر، این شایعۀ دشمن است تا روحیه‌ی شما را خراب کنند. چند روز بعد که این خبر به منطقه رسیده بود تلفنی تماس گرفت و گفت: مادر اگر گفتند علی آقا تیر خورده بگو آره خورده اما خوب می‌شود. بگو: شما هم اگر مرد هستید و راست می‌گویید، بروید لااقل برای خاک مملکت با دشمن بجنگید تا فردا به خفت و خواری نیفتید او بزرگ فکر می‌کرد. و این روحیه از همان دوران نوجوانی در او بود. حق و باطل را خیلی خوب تشخیص می‌داد. راوی مرحومه صغری راینی مادر شهید @shahidan_kerman
اعمال شب و روز بیست و هفتم ماه رجب فرا رسیدن عید مبعث را خدمت همگی شما تبریک و تهنیت عرض می نمایم @shahidan_kerman
زندگینامه سردار شهید محمدعلی الله دادی محمد علی رفت پاریز و پدر و مادرش را برد مشهد کار همیشگی‌اش بود پدر و مادر را می‌برد مشهد زیارت پدرش را برد کنار ضریح امام رضا علیه السلام و گفت برایش دعا کند که شهید شود. حاج‌ آقا ایستاد جلوی ضریح دست‌ هایش را گرفت جلوی صورتش اشک‌های پیرمرد جلوی پیراهن آبی‌ اش را خیس کرده بود. بلند بلند دعا کرد آقاجان شما واسطه شو این محمدعلی ما شهید بشه محمد علی دو زانو نشست پایین پای پدرش و دست‌هایش را گرفت جلوی صورتش و آرام گریه کرد حاج‌ آقا دیگر نتوانست روی پا بایستد نشست. محمدعلی دست‌هایش را انداخت دور گردن باباش و صورتش را پنهان کرد توی سینهٔ حاجی و هق‌هق گریه کرد. برشی از کتاب لبخند پاریز @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار اعضای کمیته خادمین شهدای سیرجان از بانوی شریفه و عظیم الشأن مادر شهید محمدرضا ستوده که در بستر بیماری می باشند لطفاً برای شفای عاجل مادر شهید حمد قرائت نمایید. شهید محمدرضا ستوده سال ۱۳۶۱ در کنار سد کارون بر اثر انفجار ناشی از اصابت گلوله تانک به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. @shahidan_kerman
از سمت راست سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده، سردار شهید محمد حسین یوسف الهی، شهید علی یزدانی و شهید محمد جواد یزدانی یک شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم. موانع عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم. زمان برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم یکدفعه دیدم تمام بچه ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتیهای عراقی برخورده ایم به اطراف نگاه کردم می خواستم خودم را روی زمین بیندازم اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه ها خیز نرفته اند بلکه در حال سجده هستند. گویا سجدۂ شکر بود بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند خیلی تعجب کردم! محمدحسین را کناری کشیدم: این چه کاری بود که کردید؟! گفت: سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم این کار هر شب ماست. گفتم: خب! چرا اینجا؟! صبر می کردید تا به خط خودمان برسیم بعد! گفت: نه! ما هر شبی که وارد معبر می شویم موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن یک سجدۂ شکر و دو رکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب برمی گردیم. این نمونه ای از حال و هوای بچه های اطلاعات بود حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجاد شده بود. راوی شهید حاج قاسم سلیمانی برگرفته از کتاب حسین پسر غلامحسین @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست و هفتم رجب المرجب عید بزرگ مبعث حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم مبارکباد و مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم (سوره مبارکه انبیاء/آیه ۱۰۷) @shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت نامه شهید علی شریف پور 🔹ای مردم ! به سوی جبهه ها بشتابید و امام را تنها نگذارید و بدانید که انسانها همه باید مثل هم باشند و هیچ کس بر دیگری ظلم و ستم روا ندارد. @shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت نامه ی سردار شهید مهدی زندی نیا 🔹عزیزان! 🔸سروران و نور چشمان! 🔹انقلاب اسلامی حاصل دسترنج تمام انبیا، اوصیا، صالحین ،صادقین، امامان ، شهدا، اسرا و مفقودین است و هم اکنون در نزد ما به امانت گذاشته شده است آن را پاس بدارید و حفاظتش کنید. ✅سردار شهید مهدی زندی نیا در آغوش سردار شهید علی حاجبی🌹 @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت مرحوم باقر صالحی پدر شهید احمد صالحی از فرزند شهیدش شهید احمد صالحی خطاب به مادرش که گفتند: چرا نامه و پیامی نمی دهی زن و بچه ات و پدر و مادرت منتظر هستند؟ گفت: مادر من نرفته ام برای خودنمایی رفته ام برای خدمت به اسلام و تا زمانی که اسلام پیروز نشود نمی آیم. مزار شهید احمد صالحی در گلزار شهدای کرمان قرار دارد. @shahidan_kerman
🌹شهید حاج اصغر دهقانی شهیدی که از امام حسین علیه السلام نامه داشت 🔹شهیدی که بارها به خاطر فعالیت ها و مبارزات خود توسط عمال شاه دستگیر و به زندان افتاد در زندان مورد آزار و اذیت ساواک قرار گرفت و همچنین در زمان سربازی از پادگان فرار کرد. 🔸شهیدی که چند روز پس از ازدواج به همراه همسر خود به گلزار شهدای کرمان رفت و مکان دفن خود را نشان داد. 🔹شهیدی که وابستگی زیادی به ائمه سلام الله به خصوص امام حسین علیه السلام داشت. 🔸شهیدی که یکی از دوستانش را در خواب دید که او را صدا می زند چرا نمی آیی نامه ات را که از امام حسین علیه السلام داری بگیری؟ 🔹سریعا ساک خود را بست عازم جبهه شد و در عملیات والفجر هشت به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد. @shahidan_kerman
شهید سید حمید میر افضلی و دو بار رفتن به کربلا با عراقی ها سید حمید خیلی آرزو داشت به کربلا برود و توانسته بود قبل از شهادت به زيارت برود. در خط مقدم با یک سرهنگ عراقی آشنا شده بود كه با نيروهای خودی همكاری می كرد. به او پول می دادند او هم سيد حميد و چند تن از دوستان در منطقه نيروهای بعثی می برد و آنها از مقر دشمن فيلم می گرفتند تا برای شناسايی استفاده كنند. در يكی از همين ديدارها سيد حميد عنوان می كند كه آيا می شود ما را به كربلا ببری؟ ابتدا سرهنگ عراقی مخالفت مي كند كه از دژبانی بصره به سختی می شود عبور كرد. اما بالاخره قبول كرد و سيد حميد و دوستش را با ماشين به كربلا برده و تذكر داده بود كه به هيچ عنوان گريه نكنيد. آنها هم با لباس عربی به زيارت رفته بعد از دو روز بازگشته بودند. يكی دو ماه بعد از اين قضيه مجدداً سيد حميد از اين سرهنگ عراقی تقاضای كمک برای رفتن به زيارت می كند و چون خود اين سرهنگ از شيعيان علاقمند به جمهوری اسلامی بودند خطر را به جان می خرد و دوباره به مدت يک هفته آنها را به زيارت می برد و به سلامت به جبهه بر می گردند. سيد حميد كه ديگر آرزويی در دنيای خاكی نداشت پانزده روز بعد از زيارت به فيض شهادت نائل آمد. ✅راوی اکبر حاج محمدی همرزم شهید @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹صحبت های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی درباره سردار شهید عارف محمد حسین یوسف الهی 🔸اجر جهاد شهادت است و من خیال ندارم از راهی که انتخاب کرده و می‌روم برای خود مظاهر مادی دنیای فانی را تدارک ببینم. @shahidan_kerman
🌹سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بر سر مزار شهید محمد حسین زنگی آبادی @shahidan_kerman
🌹جهادگر شهید محمد حسین زنگی آبادی 🔹در سال ۱۳۳۲ در زنگی آباد کرمان متولد شد و در یک خانواده مذهبی پرورش یافت. 🔸در سن پنج سالگی به مکتب خانه رفت و قرآن خواندن را فرا گرفت. 🔹دوران ابتدایی را در زنگی آباد و راهنمایی و متوسطه را در کرمان گذراند و درکارهای کشاورزی یاور پدر و در کارهای خانه کمک دست مادر بود. ♦️شهید زنگی آبادی پس از اخذ مدرک تکنیسین دامپزشکی از دانشکده دامپزشکی تهران عازم خدمت مقدس سربازی شد. 🔸به عنوان سپاه ترویج دانش دوره ضرورت را در امر خدمت به مردم حجت آباد کرمان پرداخت. 🔹شهید با توجه به رشته تحصیلی به استخدام اداره دامپزشکی استان درآمد. ♦️هنگامی که برای دومین بار به صورت داوطلبانه در تاریخ ۶۰/۶/۲۰ به جبهه های حق علیه باطل شتافت. 🔸در تاریخ ۶۰/۷/۶ در منطقه دارخوین در عملیات حصر آبادان به درجه رفیع شهادت نائل گردید. @shahidan_kerman
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر شهدای غدیر سی ام بهمن سالروز عروج دویست و هفتاد و شش کبوتر خونین بال پاسداران لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شب عید غدیر سوار بر سفینه ی الهی که ناخدا و سکاندارش حسین علیه السلام و در راهی طریق نمودند که نور افشان سید الشهدا علیه السلام می باشد. قسمتی از تشییع شهدای غدیر در محله ی سرآسیاب کرمان با مداحی حاج منصور پور شیخ هدیه محضر همه ی شهدا صلوات @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا گلزار شهدای کرمان قطعه ای ناب از آیات خدا قطعه ای دیدنی از بهشت قطعه ای سبز از ملکوت قطعه ای نورانی از کربلا اینجا شهر شهیدان خداست چه زیباست وقتی بهشتیان برای دیدن شهدا به بهشت زمین می آیند. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت سردار حسنی سعدی از هوش بالای شهید محمدعلی خواجه... 🔹شهید محمدعلی خواجه معاون هماهنگ کننده لشکر ۴۱ ثارالله شهید سانحه هوایی غدیر استان کرمان است. 💢آخرین دست نوشته شهید محمد علی خواجه که زمان شهادت خود آگاه بود... 🔹بر در ارباب بی مروت دنیا 🔸چند نشینی که خواجه به در آید... 🔹سهم تو از این جهان یک کفن است 🔸آن هم به گمانم ببری یا نبری... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام می دهم از جان و دل به تو ای شهید من بارها شنیده ام و علیک سلام تو ای شهید چه نیازی ست به اعجاز ، نگاهت کافی ست ای شهید تا هدایت شود انسان، اگر انسان باشد ای شهید دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست ای شهید فقط ترنم نام تو جان دهد مرا ای شهید از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت ای شهید بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت ای شهید اکنون ز منش هیچ نمی‌آید یاد ای شهید بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت ای شهید اینجا منزل شهید غدیر استان کرمان پاسدار شهید مهدی باقری کارگر است که با تصاویر نورانی شهدا مزین شده است. @shahidan_kerman
سالروز شهادت شهید غدیر پاسدار شهید جواد عسکری و حضور چهار قلوهای کرمانی در کنار دایی شهیدشان @shahidan_kerman
سالروز شهادت دانشجوی پاسدار شهید جواد بذرافشان و دلنوشته خواهر شهید در فراق برادر شهیدش داداش شهیدم ۲۰ سال است که دلتنگتم ۲۰ سال است که بی تو نفس می‌کشم ۲۰ سال است که هر روزش خورشید بی تو طلوع می‌کند و من ۲۰سال است از فراقت ۷۳۰۰ بار غمگینم خدایا چگونه این همه تاب آورده ام 😭 داداش شهیدم باز ۳۰ بهمن ،باز خاطرات سقوط هواپیما باز دل شکسته ام داداش حال ِ دلم وخیم است من موندم و یک چشم تر و یک دلِ بی تاب برای ِ بی قراری دلم دعا کن. برادرم ! می خواهم امروز که سالگرد عروج و پرواز عاشقانه ات به سوی محبوب است با تو کمی درد دل کنم و خود را از این کوله بار درد و غم و غربتی که مرا در آغوش گرفته است کمی سبک کنم. مهربان برادرم ! هیچ وقت یادم نمی رود آخرین دیدارت را آن دیداری که درواقع وداع آخرینت بود یادت هست با چشمانی که برق شهادت از آن پیدا بود برایم لبخند زدی وگفتی بالاخره من هم رفتنی شدم آن زمان دنیا روی سرم خراب شد اما با لبخند دلداریم دادی وگفتی نگران نباش منظورم سفرم بود دلتنگی لجبازترین حس دنیاست هرچه برایش توضیح دهی بیشتر پاهایش را به فرش می کوبد گریه می کند بهانه می گیرد نق می زند خسته می شود و.‌‌.. داداش خییییییلی دلتنگتم !!!! مگر تو چه کردی چه معامله ای با خدا کردی که این قدر دوست داشتنی هستی برای من فقط چند تا عکس و کلیپ و خاطره مانده و با همین ها زندگی می کنم و یه تاریخ تولد که بگم تولد مبارک و یه تاریخ شهادت که بگم شهادتت مبارک داداش و چقدر حرف دارد عکس هایت چه کرده ای با دلم که اینگونه می سوزد و لحظه ای تو را فراموش نمی کند. هدیه به محضر شهید صلوات @shahidan_kerman
39.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت ریحانه قسمت اول آشنایی با زندگی سردار شهید معلم محمد رضا کاظمی زاده به مناسبت ایام سالگرد شهید تاریخ شهادت پنجم اسفند ۱۳۶۴ کلام شهید محمد رضا کاظمی زاده می ترسیم از روز حسرت می ترسیم از روزی که عقب مونده باشیم. @shahidan_kerman
🌹سردار شهید معلم محمد رضا کاظمی زاده 🔹شب تا صبح بیدار بود و کنار محمود سلطانی گوشه سنگر نشسته بود. 🔸یک پتو انداخته بودند روی سرشان دعا و قرآن می خواندند. 🔹تا صبح مناجات کردند. 🔸اشک ریختند و گریه کردند. 🔹آهسته ، آهسته ✅از کتاب معلم نوشته شده توسط احمد ایزدی @shahidan_kerman
مناجات نامه بسیار زیبای دانشجوی شهید حسین انجم شعاع خدايا! ما چيزی نداريم که با دادن آن از تو طلب چيزی کنيم و فقط اين درخواست را از تو دارم که مرا در لحظه ای ببر که عشق به تو در تک تک سلولهايم نفوذ کرده باشد. بارالها! معبودا! ما را جزو بندگان صالح و نيکوکارت قرار بده. الهی رضاً برضائک تسليماً لامرک صبراً لبلائک لا معبوداً سواک خدايا! رضايم به رضايت ،رضايم بقضايت، تسليمم در برابر اوامرت، صبر می کنم در بلا و سختيهايت. خدايا! در اين دنيا معبودی و الهی و مولايی جز تو ندارم و از تمام بلاها و انحرافات به تو پناه می برم فقط از تو کمک و ياری می طلبم و از تو طلب مغفرت و آمرزش دارم و اميدوارم به بخششت چون رئوف و بخشنده‌ ی تمامی گناهان هستی. خدايا! کيست که بتواند از عدل و حکومت تو فرار کند؟ خدايا! تو را شکر می کنم که با پيروزی انقلاب مرا از منجلاب گناهان بيرون آورده و در مسير راهی قرار دادی که همه اش برايم برکت و رحمت است. بارالها! پناه می برم به تو از نفسی که سير نمی شود و از نمازی که بالا نمی رود و از دعايی که به اجابت نمی رسد. خدايا! از تو می خواهم آسانی را از پس سختی، و گشايش را از بين رنج و اندوه، فراوانی را از پس تنگی، خدايا هر نعمتی که برای ما بندگان است از جانب توست. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید سنگر سردار شهید محمد حسین یوسف الهی را و نماز شب شهید یوسف الهی در باران شدید هوا بارانی بود من و مهدی شفازند و حسین یوسف الهی طبق معمول داخل یک سنگر خوابیده بودیم نیمه های شب باران خیلی شدید شد به طوری که آب به داخل سنگر نفوذ کرده بود. خواستم بچه ها را بیدار کنم دیدم حسین نیست فکر کردم حتما حسین زودتر از من متوجه شده و تنهایی برای درست کردن آن بیرون رفته با عجله خارج شدم اما او را ندیدم. باران آنقدر شدید بود که چیزی نگذشت لباسم کاملا خیس شد. همونطور که داشتم اطراف را نگاه می‌کردم یکدفعه احساس کردم پشت تانکر آب چیزی تکان خورد. سعی کردم با احتیاط عمل کنم آهسته و با احتیاط جلو رفتم و خودم را پشت تانکر رساندم. صحنه ای دیدم که سرجایم خشکم زد حسین داخل یکی از چاله های پشت تانکر به نماز ایستاده بود آنهم در آن باران شدید. واقعا چه چیز باعث شده بود که او نیمه های شب زیر باران خواب را رها کند و در آن شرایط سخت به نماز بایستد.؟ راوی محمد رضا مهدی زاده @shahidan_kerman