فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍لبخندهای خاکی پتوی شیمیایی...
🔹به روایت آقای مظهری صفات از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله عملیات خیبر شروع شده بود و ما در منطقه طلائیه مشغول خدمت بودیم که بمب های عراقی بر سر ما ریخته شد من همراه چند تن از دوستان برای در امان بودن از تیر و ترکش دشمن داخل یکی از تانک ها پناه گرفتیم.
🔸بالاخره یکی از دوستان طاقت نیاورد و گفت یعنی این همه توپ که می زنند هیچ کدام عمل نمی کند.
🔹بلافاصله بعد از گفتن این حرف به بیرون رفت و خیلی سریع برگشت و گفت دشمن تعدادی گلوله ی شیمیایی به منطقه زده است.
🔸یکی از بچه ها به نام شهید محمد جواد زادخوش گفت شنیده ام برای جلوگیری از شیمیایی شدن پارچه ای را خیس کرده و مقابل دهان و بینی خود می گیرند.
🔹خیلی سریع برای یافتن دستمال خیس از تانک بیرون آمده و به سمت سنگر دویدیم.
🔸داخل سنگر هرکس به دنبال آب و دستمال می گشت که جواد ظرف آبی را روی پتویی ریخت و گفت بچه ها بیایید و هریک گوشه ای از این پتو را جلوی دهان و بینی تان بگیرید.
🔹ناگهان متوجه شدیم که بوی پتو از بوی شیمیایی هم بدتر است چون ظهر همان روز مقداری آبگوشت روی آن ریخته بود و بچه ها آن را همان طور جمع کرده و در گوشه ای گذاشته بودند تا در فرصتی مناسب بشویند.
🔸خلاصه جواد در این موقعیت با خنده گفت مثل این که این پتو هم شیمیایی شده است این جا بود که هراس از گاز شیمیایی با شلیک خنده ی ما از بین رفت.
#خاطرات_طنز_جبهه
#لشکر_۴۱_ثارالله
@shahidan_kerman