✍شعر از شاعر و معلم شهید حسین ارسلان متخلص به رخشا...
عاشقت را می کشی آنگاه حاشا می کنی
همچو من عاشق مگر در شهر پیدا می کنی
در میان مجمع صاحب دلان با ناز خود
عاشق بیچاره ات را از چه رسوا می کنی
همچو یوسف بر سر بازار حسن و دلبری
تا کی آخر جان من اینگونه غوغا می کنی
من یقین دارم که با خون دلم ای نازنین
نامه مرگ مرا آخر تو امضا می کنی
خوب می دانم که با تیر نگاهت عاقبت
قصد پر خون کردن چشمان رخشا می کنی
#شهید_حسین_ارسلان
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شعر خطاب به امام عصر عجل الله از شاعر و معلم شهید حسین ارسلان متخلص به رخشا...
کی شود یار از سفر آید مرا
زان سفر کرده خبر آید مرا
سینه را دیگر مجال آه نیست
کس ز غمهای دلم آگاه نیست
روز و شب اشکم به دامان غمست
زندگانی در فراقت ماتم است
دل ز هجرانت بسی افسرده شد
مرغ جانم خسته و دلمرده شد
کی شود از عاشقان یادی کنی
بانگ حق سرداده فریادی کنی
پرتو خورشید و مه از روی توست
کعبه دل نازنینا کوی توست
عالمی را کرده ای چشم انتظار
پرده از چهرت بزن دیگر کنار
این جهان را مایه هستی تویی
باده نوشان را می و مستی تویی
یاد رویت زنده سازد مرده را
بس به وجد آرد دل افسرده را
چشم امیدم همیشه سوی توست
پای جانم بسته ی گیسوی توست
یار مظلومان و محرومان تویی
چون طبیبی یار مصدومان تویی
زندگی بگرفته جان از نام تو
باده نوشان جمله مست جام تو
عاشقان از عشق تو شیدا و مست
جام وحدت روز و شب بگرفته دست
#امام_زمان
#شهید_حسین_ارسلان
#مسجد_صاحب_الزمان_کرمان
@shahidan_kerman