✍التماس برای شهادت از خدا در پیر مراد طبق روایت خواهر شهید رضا بیدوئی نژاد...
🔹قبل از آخرین اعزامش یک شب زمانی که همه در خواب بودند متوجه شدم محمد از جایش بلند شد و از خانه بیرون رفت.
🔸شب از نیمه گذشته بود از روی کنجکاوی دنبالش راه افتادم مسجدی در نزدیکی ما بود که به مسجد شاه سلیمانی معروف است.
🔹می گفتند پیر بزرگواری در آن مسجد دفن شده که مُراد می دهد مادرم هر شب جمعه آنجا فانوس روشن می کرد.
🔸محمد به سمت مسجد رفت من هم خودم را به مسجد رساندم از میان دَرِ نیمه باز نگاهش کردم رو به قبله نشسته بود و در حالی که به شدت اشک می ریخت با حالت خاصی نزد خدا التماس می کرد...
🔹درست مانند کسی که چیزی را می خواهد و با اشک و عجز و ناله آنقدر التماس می کند تا آنچه را که می خواهد به دست آورد.
🔸مدتی نگاهش کردم و به خانه رفتم بعد از نماز صبح به خانه آمد چند روز بعد به جبهه رفت و دیگر نیامد بی گمان او آن شب نزد خدا التماس می کرد تا شهادت روزیش شود.
#شهید_رضا_بیدوئی_نژاد
@shahidan_kerman