✍شهیدی که بسیار قوی خوشفکر و رزمی کار و شجاع بودند شهید علیرضا حسنی سعدی فرمانده محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله به روایت آزاده پرافتخار سردار محمدرضا حسنی سعدی...
🔹شهید علیرضا حسنی سعدی در جبهه جانشین شهید مهدی کازرونی بود وقتی که به شهید کازرونی گفتند شما به مرخصی میروید بچه های مردم را تحویل چه کسی میدهید.
🔸ایشان گفت یک کازرونی دیگر هست و آن علیرضا حسنی سعدی می باشد.
🔹هفته های اولی که از اسارت برگشته بودم حاج قاسم مرا نهار در منزل خود در آن زمان ۱۳۶۹ در خیابان ابوذر شمالی دعوت کرد.
🔸در مسیر گفت اگر علیرضا حسنی مانده بود یک کسی و شخصیتی می شد.
💢کلام شهید علیرضا حسنی سعدی...
🔸انسان امانتی است که خداوند به مهرشان میسپارد و روزی هم آن را از وی پس میگیرد مرگ غیر قابل اجتناب است و از آن گریزی نیست...
#شهید_علیرضا_حسنی_سعدی
@shahidan_kerman
✍یک کاسه استیل آب گوارا برایش برد...
💢سیره زندگی سردار شهید علیرضا حسنی سعدی فرمانده محور عملیاتی لشكر ۴۱ ثارالله...
🔹آن روز بچه های سپاه درب بازداشتگاه را باز کردند تا زندانیان سیاسی دقایقی در حیاط قدم بزنند و هوایی تازه کنند یکی از آنها حین خروج از درب بازداشتگاه ناگهان بالا پرید و با مُشت به شیشه ی بالای در کوبید شیشه شکست او تکه شیشه ای نوک تیز دراز و خنجر مانند به دست گرفت.
🔸علی که اسلحه داشت و در حال نگهبانی بود گفت علیرضا بزنمش
علیرضا گفت نه هیچ حرکتی نکن علی گفت لااقل بزنم تو پاش که نتونه اقدامی بکنه علیرضا گفت نه سرجات بمون نگهبانی بده...
🔹علیرضا در یک حرکت سریع تُشَک ابری که روی تخت بود برداشت و دور خودش پیچید و به او نزدیک شد تا به او دستبند بزند همین که نزدیکش رسید با شیشه به پشت سر علیرضا و نزدیک گردنش ضربه زد سرش شکافت و خون بر لباس سبزش جاری شد و روی کتف و شانه اش ریخت علیرضا بی آنکه به زخم و خونریزی سرش توجه کند او را با دستبد به میله ی پرچم داخل محوطه بست.
🔸علی انتظار داشت علیرضا او را کتک بزند و انتقام بگیرد گفت علیرضا بزن دست و پاشو بشکن علیرضا اما با آرامش به سمت آب سردکن رفت کاسه استیل را از روی آب سردکن برداشت یک کاسه آب گوارا برایش آورد و گفت عصبی شدی آب بخور تو که می دونی گیر میفتی چرا این قدر مقاومت می کنی...
💢منبع لالایی های پای گهواره...
#شهید_علیرضا_حسنی_سعدی
@shahidan_kerman