✍سالروز شهادت شهید علی اكبر شجره هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات.
🔹قبل از عمليات بدر شهید قاسم مير حسينی برای بازديد از آبراه عملياتی وارد سنگر اطلاعات در جزيره مجنون شمالی شد.
🔸اكبر كه آن روز بارها بچه ها را جهت توجيه به منطقه برده بود چند لحظه قبل از ورود مير حسينی از خط برگشت.
🔹ساعت از دوازده ظهر گذشته بود می دانستم اكبر خسته است اما خستگی برای بچه های اطلاعات و عمليات معنی نداشت.
🔸از وی خواستم به اتفاق شهید ميرحسينی به طرف خط حركت كند بدون آنكه كوچكترين اعتراضی داشته باشد گفت:اجازه می دهی نماز بخوانم؟
🔹بعد از نماز نهار مختصری خورديم و به اتفاق وی و شهید محمد حسين يوسف الهی از سنگر بيرون آمديم نزديک سنگر روی انبوهی از خاک نشستيم تا آخرين هماهنگی قبل از حركت را به عمل آوريم.
🔸منطقه آرام بود مدت ها عراقی ها گلوله ای به طرف ما شليک نكرده بودند صحبت كه تمام شد هر سه تا بلند شديم اكبر به سوی كفش هايش در طرف چپ سنگر رفت و من و حسين به راست پیچيديم.
🔹ناگهان صدای مهيبی شنيده شد روی زمين افتادم دود و باروت و گرد و غبار فضا را پر كرد از ميان دود چشمم به اكبر خورد كه با صورت روی زمين می افتاد.
🔸ابتدا به طرف حسين يوسف الهی دويدم به سختی پاهايش مجروح شده بود در همان حال گفت:به اكبر برس برو سراغ او.
🔹حسين را رها كردم و با سرعت به سمت اكبر دويدم آرام و مطمئن به خواب فرو رفته بود.
💢برگرفته از كتاب شناسايی شهيد مير حسينی...
🔸آدرس مزار مطهر گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۶ شماره ۲۷...
#شهید_علی_اکبر_شجره
@shahidan_kerman
هدایت شده از شهدای کرمان
✍سالروز شهادت شهید علی اكبر شجره هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات.
🔹قبل از عمليات بدر شهید قاسم مير حسينی برای بازديد از آبراه عملياتی وارد سنگر اطلاعات در جزيره مجنون شمالی شد.
🔸اكبر كه آن روز بارها بچه ها را جهت توجيه به منطقه برده بود چند لحظه قبل از ورود مير حسينی از خط برگشت.
🔹ساعت از دوازده ظهر گذشته بود می دانستم اكبر خسته است اما خستگی برای بچه های اطلاعات و عمليات معنی نداشت.
🔸از وی خواستم به اتفاق شهید ميرحسينی به طرف خط حركت كند بدون آنكه كوچكترين اعتراضی داشته باشد گفت:اجازه می دهی نماز بخوانم؟
🔹بعد از نماز نهار مختصری خورديم و به اتفاق وی و شهید محمد حسين يوسف الهی از سنگر بيرون آمديم نزديک سنگر روی انبوهی از خاک نشستيم تا آخرين هماهنگی قبل از حركت را به عمل آوريم.
🔸منطقه آرام بود مدت ها عراقی ها گلوله ای به طرف ما شليک نكرده بودند صحبت كه تمام شد هر سه تا بلند شديم اكبر به سوی كفش هايش در طرف چپ سنگر رفت و من و حسين به راست پیچيديم.
🔹ناگهان صدای مهيبی شنيده شد روی زمين افتادم دود و باروت و گرد و غبار فضا را پر كرد از ميان دود چشمم به اكبر خورد كه با صورت روی زمين می افتاد.
🔸ابتدا به طرف حسين يوسف الهی دويدم به سختی پاهايش مجروح شده بود در همان حال گفت:به اكبر برس برو سراغ او.
🔹حسين را رها كردم و با سرعت به سمت اكبر دويدم آرام و مطمئن به خواب فرو رفته بود.
💢برگرفته از كتاب شناسايی شهيد مير حسينی...
🔸آدرس مزار مطهر گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۶ شماره ۲۷...
#شهید_علی_اکبر_شجره
@shahidan_kerman
✍فرازی از وصیت نامه شهید علی اکبر شجره...
🔸شاید امکان داشته باشد بعد از مرگم روی سنگ قبرم نوشته شود پاسدار انقلاب از همه شما تقاضا دارم که از خدا بخواهید که یک پاسدار از دنیا رفته باشم و به درگاه خدا یک پاسدار باشم.
🔹پیامم به شما خواهر و برادرانم اگر مرا به عنوان یک برادر کوچکتر قبول داشته باشید من به همگی شما افتخار می کنم و از داشتن شما به خود می بالم و از شما می خواهم که دنباله رو راه شهیدان باشید و هر کدام از شما پاسداری برای انقلاب باشید تا شاید از اعمال خوب شما خدا نظر لطفی به من کند و مرا ببخشد تأکید می کنم همیشه گوش به فرمان امام امت باشید و به فکر پدر و مادر که آنها هیچ وقت ناراحت نباشند نماز جمعه و دعای کمیل را از یاد نبرید.
🔸من به عنوان قطره خونی و شاید هم کمتر از خونهایی که در راه این انقلاب ریخته است به شما می گویم که همین طور تاکنون پشتیبان انقلاب بوده اید باشید و صف ها را فشرده تر کنید و گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و در صحنه بمانید تا اسلام بر جای باشد و انقلاب اسلامیمان به تمام کشورهای جهان صادر شود ان شاالله به امید طلب مغفرت برای تمام رفتگان.
#شهید_علی_اکبر_شجره
@shahidan_kerman