eitaa logo
شهدای کرمان
10.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
43 فایل
کانال شهدای کرمان انتشار خاطرات زندگی‌نامه وصیت‌نامه‌ تصاویر و فیلم‌های شهدا https://eitaa.com/shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
روحیه بسیجی فقط اونجایی که کوله پشتیِ پر از گلوله‌ت آتیش بگیره و خودتم ذره ذره باهاش بسوزی ولی با چفیه جلوی دهان خودت رو بگیری تا عملیات لو نره! ⭕️شهید علی عرب که تنها یادگاری که ازشون موند کف پوتیناشون بود که نسوز بود! 🌹شادی روحش صلوات... @shahidan_kerman
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قُقنوس روایت شهادت علی عرب حسین فهمیده کرمانی ها به روایت رضا ایرانمنش... 🔹بسیجی شهید علی عرب ققنوس وار سوخت تا عملیات لو نرود یکی از دوستان شهید نقل می‌کند قتی فهمیدم علی به خانه مستمندان سر می‌زند از خودم بدم آمد چطور کسی که چند سال از من کوچکتر باشد با این عشق کار می‌کند مرا قسم داد تا زنده هست به کسی چیزی نگویم آرام رفتم پشت در اتاقش کار هر شبش بود در را از داخل قفل می‌کرد و به مناجات می‌پرداخت. 🔸کوله پشتی اش سنگین بود آر پی جی نارنجک و غیره محکم به خود بسته بود نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم اطرافمان میدان مین بود آهسته آهسته جلو می‌رفتیم دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود با کوچک‌ترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود ناگهان گلوله‌ای به کوله پشتی علی خورد تمام نگاه‌ها چرخید طرف علی اما کسی نمی‌توانست به او کمک کند. 🔹خرجی آرپی‌جی‌ها آتش گرفتند فقط فرصت کرد نارنجک‌ها را از خودش جدا کند خودم را به او رساندم لباس و کوله پشتی اش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود به سینه روی زمین دراز کشید دستش را جلوی دهانش گذاشته بود نکند صدایش بلند شود و عملیات لو برود اشاره کرد آب بهم بده من چفیم را با قمقمه‌اش که در اثر گرمای تنش داغ شده بود خیس کردم و گذاشتم روی لب‌هایش علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد و در همان حالت به دیدار معبود شتافت. 🔸تمام این اتفاق در چند دقیقه بود اما به وسعت زمان درس‌ها به ما می‌آموزد که اگر انسان عشق واقعی به خدا را داشته باشد همه چیز حتی سوختن را فراموش و فقط وصال معبود نهایت آرزویش است. @shahidan_kerman
✍سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم بهر ولای عشق او به کربلا می رویم... 💢روایت سردار حاج محمد میرزایی فرمانده گردان ۴۱۲ فاطمه الزهرا سلام الله لشکر ۴۱ ثارالله در مورد چگونگی شهادت شهید علی عرب در جریان عملیات کربلای ۱ قسمت اول... 🔹قبل از عملیات کربلای ۱ ساعت چهار بعد از ظهر بود برای استراحت به طور فشرده در یک سنگر خوابیده بودیم باد می‌آمد و داخل سنگرها پر از گرد و خاک شده بود حتی دندان‌ها و چشمان‌مان خاکی بود از بس خسته بودم سریع خوابم برد خواب دیدم برادرم شهید علی میرزایی شهید احمد امینی شهید محسن باقریان و شهید احمد قنبری در سنگر ما هستند و مثل همیشه چای می‌خوریم و با لحن همیشگی که مرا دایی محمد صدا می‌زدند با یکدیگر شوخی می‌کردیم. 🔸حاج احمد پرسید چرا ناراحتی گفتم همه بچه‌های کادر زخمی شده‌اند و رفته‌اند و من دست تنها هستم حاج احمد گفت ناراحت نباش ما امشب همه به تو کمک می‌دهیم جناح راست را به ما بسپار اگر نتوانستید عمل کنید کانال را باز می‌کنیم و از معبر ما بروید گفتم شما که شهید شدید ادامه داد تو به ما شک داری؟ 🔹گفتم نه سمت راست ما لشکر ۲۵ کربلاست جواب داد ما بین شما و ۲۵ کربلا هستیم تو ناراحت نباش با من دست دادند و خداحافظی کردند و رفتند آخرین نفر برادرم علی که قبل از شهادتش معاون گردان ۴۱۰ بود دست مرا آنقدر تاب داد که جدا شد درد داشتم و در خواب ناله می‌کردم از خواب پریدم. 🔸دسته ویژه را فرستادیم من با دسته اول گروهان اول رفتم و محمودی با گروهان بعدی سینه خیز از خاکریز رفتیم پایین نزدیک میدان مین... 💢ادامه دارد... @shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم بهر ولای عشق او به کربلا می رویم... 💢روایت سردار حاج محمد میرزای
✍ققنوس دفاع مقدس نوجوان شانزده ساله شهید علی عرب که آرام آرام در آتش سوخت چفیه در دهانش گذاشت تا صدایش در نیاید که مبادا عملیات لو برود. 💢روایت سردار حاج محمد میرزایی فرمانده گردان ۴۱۲ فاطمه الزهرا سلام الله لشکر ۴۱ ثارالله در مورد چگونگی شهادت شهید علی عرب در جریان عملیات کربلای ۱ قسمت دوم... 🔹نزدیک میدان مین بودیم که شعله آتشی بلند شد بچه‌های دسته ویژه جلو بودند از فداکار پرسیدم معبر ماست گفت بله همه زمینگیر شده بودند فداکار گفت نرو ولی من رفتم پنج یا شش متر مانده به میدان مین دیدم معبری با نیم متر فاصله قرار دارد. 🔸یک نفر را دیدم که افتاده بود سه تا موشک آ.ر پی. جی درون کوله پشتی‌اش قرار داشت موشک‌ها منفجر شده و به هوا می‌پریدند رسیدم بالای جنازه دستم را روی شکمش گذاشتم دستم فرو رفت به صورتش دست زدم سوخته بود او را شناختم علی عرب بود گفتم علی تویی در حین سوختن جواب داد حاجی تو برو فقط یک چفیه در دهان من بگذار که صدایم در نیاید و گرنه عملیات لو می‌رود. 🔹تشنه‌ بود گفت اگر آب داری به من بده اما من هیچوقت قمقمه‌ای برنمی‌داشتم لباس‌هایش کامل سوخته بود و قمقمه خودش هم داغ شده بود چفیه را از گردنم باز کردم با آب قمقمه آن را خیس کردم و در دهانش گذاشتم. 🔸صورتش را بوسیدم آتش خاموش شده بود التماسم می‌کرد که بروم می‌گفت معبر لو می‌رود اینجا تیر می‌خوری برو گفتم ده دقیقه تحمل کن به امدادگرها می‌گویم تو را ببرند به عقب رفتم بعد از عرب یک ترکش هم به پهلوی حسین شمسی خورد. 💢ادامه دارد... @shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍ققنوس دفاع مقدس نوجوان شانزده ساله شهید علی عرب که آرام آرام در آتش سوخت چفیه در دهانش گذاشت تا صدا
✍ققنوس دفاع مقدس نوجوان شانزده ساله شهید علی عرب که آرام آرام در آتش سوخت چفیه در دهانش گذاشت تا صدایش در نیاید که مبادا عملیات لو برود. 💢روایت سردار حاج محمد میرزایی فرمانده گردان ۴۱۲ فاطمه الزهرا سلام الله لشکر ۴۱ ثارالله در مورد چگونگی شهادت شهید علی عرب در جریان عملیات کربلای ۱ قسمت سوم... 🔹عباس تقی‌پور هم که زخمی شد و بعد در بیمارستان شهید شد. 🔸در این مدت فداکار بچه‌ها را پشت معبر برده بود زود خط را سر و سامان دادیم وقتی داشتیم می‌رفتیم حاج قاسم بی‌سیم زد. 🔹گفتم خط شکسته شد گفت آفرین حاج محمد آفرین... 🔸یک لحظه غرور مرا گرفت به زمین نشستم و تو سرم زدم علی اسماعیلی گفت چرا تو سرت می‌زنی... ✍گفتم بچه‌های مردم زحمت کشیدند آنها زخمی شدند کشته شدند علی عرب در میدان مین سوخت و جان داد حاج قاسم به من می‌گوید آفرین... 🔸شایان ذکر است دست راست سردار حاج محمد میرزایی در عملیات کربلای یک از بالای بازو قطع شد. 🌹شهید علی عرب متولد دهم تیر ماه ۱۳۴۹ روستای روح آباد زرند کرمان بود که روز دهم تیر ماه ۱۳۶۵ در سن ۱۶ سالگی در منطقه مهران به شهادت رسید. @shahidan_kerman
فرازی از وصیت شهید علی عرب بسیجی ۱۶ ساله لشکر ۴۱ ثارالله که در عملیات کربلای یک ذره ذره در آتش سوخت تا عملیات لو نرود. ⭕️علاقه به دنیا و مظاهر دنیوی دل را می‌میراند اما یاد خدا دل‌ها را زنده می‌کند. 🔹با درود و سلام به مولایمان امام مهدی عجل الله و نایب برحقش رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی. 🔸تمامی دوستان را سفارش می کنم به تقوای الهی و پیروی از رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی که خداوند به ما منت نهاده که در این روزگار چنین رهبری عطا فرموده است. 🔹و حتما نماز جمعه را فراموش نکنید که ما هرچه داریم از ارتباط با خداوند است. 🔸و بدانید که دنیا و زرق و برق دنیا همه‌اش فناپذیر است آنچه باقی می‌ماند خداست. 🔹در پیشگاه خداوند رفتن ترس نیست اما ظلمت‌هایی که در این دنیا برای خودمان درست کرده‌ایم ترس دارد. 🔸علاقه به دنیا و مظاهر دنیوی دل را می‌میراند اما یاد خدا دلها را زنده می‌کند. @shahidan_kerman
905.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شهید ۱۶ ساله‌ای که با چشمان باز سوختن خود را دید... 🌹شهیدی که سوخت اما فریاد نزد تا عملیات لو نرود ققنوس دفاع مقدس شهید علی عرب... 🔹شهید علی عرب دهم تیرماه سال ۱۳۴۹ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. 🔸او کسی بود که با وجود سن کم با دستکاری کردن شناسنامه در ۱۳ سالگی به جبهه رفت و پس از ۶ نوبت حضور در جبهه و گذشت ۳ سال و ۳ماه در عملیات کربلای ۱ به درجه رفیع شهادت نائل شد. 🔹شهید علی عرب که به ققنوس دفاع مقدس معروف است آرپی جی زن بود و در مأموریت‌ها همیشه جزء نفرات اولی بود که به خط می زد. 🔸در آخرین حضورش در منطقه ی مهران مورخه ۶۵/۴/۱۰ شب عملیات کربلای 1 در گردان ۴۱۲ در حالی که کوله ی آرپی جی بر پشت بسته بود و به طرف خاکریز دشمن می رفتند... 🔹بر اثر اصابت گلوله به کوله اش و وجود خرجی آرپی جی و گلوله کوله پشتی و خودش آتش می گیرد... 🔸و از آنجا که می دانسته اگر فریاد کند عملیات لو می رود و دشمن بقیه ی رزمندگان را وسط میدان به گلوله می بندد... 🔹لذا به پشت می خوابد و نارنجک ها را به دور می اندازد... 🔸و از فرمانده خود می خواهد که چفیه اش را در دهانش بگذارد تا عملیات لو نرود و شهید در آتش عشق به خدا سوخت. 💢هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهید علی عرب صلوات... @shahidan_kerman
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍فرا رسیدن سیزده آبان روز دانش آموزش گرامی باد... 🌹دانش آموزش شهید علی عرب... @shahidan_kerman
✍ققنوس در آتش قسمت اول... 🔹علی یک بچه روستایی بود فقط ۱۶ سال داشت و نهایتاً در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کرد که به جبهه آمده بود اهل نماز شب و تعبد بود و در عین کمی سن از قدرت بدنی خوبی برخوردار بود. 🔸علی یکی از نیرو‌های گردان خط شکن ۴۱۲ بود در عملیات کربلای ۱ هم علی عرب به عنوان کمک آر. پی. جی زن این دسته نوک پیکان اولین گروهانی قرار گرفت که به خط دشمن زد. 🔹در آن لحظات انگار که عراقی‌ها به انجام عملیات ما پی‌برده یا حداقل مشکوک شده بودند مرتب منور می‌زدند و با مسلسل دوشکا شلیک‌های بی‌هدفی انجام می‌دادند در همین لحظات تشعشع نوری جلوتر از ما جایی که گروهان اول حرکت می‌کرد دیده شد. 🔸بعد از دیدن تشعشع نور از میدان مین تصمیم گرفتم خودم به آنجا بروم تا ببینم چه خبر شده است سینه خیز رفتم و دیدم یک رزمنده در حالی که روی زمین دراز کشیده پشت و شکمش بدجوری سوخته و از کوله‌اش دود و آتش بلند است جلوتر که رفتم دیدم حتی پوست سرش هم از فرط سوختگی آویزان شده است به او رسیدم و به آرامی پرسیدم کی هستی انگار که صدایم را شناخته بود گفت برادر میرزایی شمایی گفتم بله گفت شما چرا اینجا آمدید شما فرمانده هستید باید بروید پیش بچه‌ها آنجا به وجود شما بیشتر نیاز دارند. 💢راوی سردار حاج محمد میرزایی... @shahidan_kerman
✍ققنوس در آتش قسمت دوم... 🔹شما ببینید یک نوجوان ۱۶ ساله به آن وضع بدی که عرض کردم کل بدنش سوخته است خرج آر. پی. جی شعله بسیار سوزانی دارد حرارتش به قدری بالاست که گوشت تن علی عرب به حالت پختگی درآمده و پوست سرش آویزان شده بود اما ایمان این بچه در اولین کلمات خودش را نشان می‌دهد نمی‌گوید کمکم کن یا به دادم برس می‌گوید تو فرماندهی برو پیش باقی نیروها چون تکلیف مدار است شاید هر کسی دیگر جای او بود تا می‌دید یک نفر کنارش آمده می‌گفت کمکم کن یا از شدت درد داد و بیداد می‌کرد ولی علی آقا از من می‌خواست بروم و گردان را هدایت کنم. 🔸تنها خواسته علی عرب در آن لحظات نوشیدن کمی آب بود چرا که تنش به سختی سوخته و تشنه شده بود شهید عرب از من آب خواست اما قمقمه‌ای همراه نداشتم قمقمه خودش را برداشتم به دلیل حرارت آتش آب داخل قمقمه تا حد جوش آمدن گرم شده بود مانده بودم آب را به او بدهم یا نه... 🔹تصمیم گرفتم چفیه‌اش را خیس کنم و آن را به دهانش بگذارم بلکه کمی از عطشش کم شود علی گفت چفیه را بده به دندان بگیرم تا مبادا از درد ناله کنم گفتم نه علی جان تو آن قدر مرد هستی که تا اینجا طاقت آوردی و از اینجا به بعد هم تحمل می‌کنی بعد چفیه را خیس کردم و به دهان ایشان گذاشتم از شدت درد آن را به دندان گرفت و فشرد آن لحظه به خوبی حس کردم که او چه دردی را تحمل می‌کند. 🔸ایمان او باعث شده بود به درد‌های جسمش تسلط پیدا کند او اسیر آتش و درد نشد بلکه به درد و سوختگی غلبه کرد و برای به خطر نیفتادن عملیات دم برنیاورد و ذره ذره سوخت. 💢راوی سردار حاج محمد میرزایی... @shahidan_kerman
✍شهید شناسی معرفی شهید علی عرب نثار روح مطهر و ملکوتی اش صلوات... 🔹شهید علی عرب در روستای هرمز آباد رفسنجان پا به جهان هستی نهاد علی در خانه ای پا نهاد که عطر قرآن و عبادت سراسر آن را گرفته بود وی عاشق نماز اول وقت و دعای کمیل خنده رو و خوش قلب و مهربان بود یار صمیمی پدر در کارها بود و در کلیه فعالیتهای مذهبی شرکت می نمود. 🔸چون جنگ تحمیلی آغاز شد بی مهابا به یاری برادران خویش در جبهه ها شتافت در عملیات های مختلف شرکت داشت در درگیری کردستان زخمی شد هنوز جراحات وی الیتام کافی نیافته بود که به جبهه های جنوب شتافت سرانجام در منطقه شوش در عملیات فتح المبین طی یک نبرد بی نظیر به درجه رفیع شهادت رسید. 💢فرازی از وصیت نامه شهید شهید علی عرب... 🔸این دنیای چند روزه ارزشی ندارد و ما نباید گول زرق و برق این دنیا رو بخوریم بلکه باید به فکر آخرت باشید. @shahidan_kerman
✍و تو را برای خودم آفریدم... 💢ققنوس داستانی از خون و خاک... 🔹نسیمی از ایثار شعله‌های آتش بر پرهای سوخته‌اش می‌رقصند... 🔸انعکاس صلابت و خاکستر رنگ خون شکوفه‌ی امید سرخی آسمان را می‌نوازد... 🔹زمین تماشاگر سکوت و آسمان حیران پرواز پرهایی که نور را می‌بلعند... 🔸دشت‌ها نقاشی امید خورشید روشنای بی‌تردید شب چشم‌به‌راه طلوع ققنوس... 💢فرازی از وصیت نامه فهمیده ثانی ایران و کرمان شهید علی عرب... 🔸فراموش نکنید که ما هرچه داریم از ارتباط با خداوند است و بدانید که دنیا و زرق و برق دنیا همه‌اش فناپذیر است آنچه باقی می‌ماند خداست در پیشگاه خداوند رفتن ترس نیست اما ظلمت‌هایی که در این دنیا برای خودمان درست کرده‌ایم ترس دارد علاقه به دنیا و مظاهر دنیوی دل را می‌میراند اما یاد خدا دلها را زنده می‌کند. @shahidan_kerman