👌#تلنگر خمره شرابی که عسل شد ...! 🎙#حجت‌الاسلام_پناهیان داستان زیبای جوانی که از خدا خواست آبرویش را پیش پیامبر اکرم (ص) حفظ کند! @shahidanbabak_mostafa🕊‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎

ولےمن تو سختےها هر وقت پشت سرمو نگاه کردم تورو دیدم؛💗 #شهیدمصطفی‌صدرزاده @shahidanbabak_mostafa🕊

#خاطــره🎞 آراز(خواهرزاده‌شهید) :🙍🏻‍♂ همیشهــ باهم‌کشتی‌می‌گرفتیمـــــ🤼‍♂️ جمعه‌ها‌حوصله‌ام‌سرمی‌رفتـــــ😕 بابک‌دایـیم‌ می‌آمددنبالمــ😍 .کیسهــ‌بوکس‌هم‌برام‌خریده‌بود.🥊 بابک‌داییم‌‌عاشق‌امام‌رضا‌بود‌ و‌همون‌روز‌شهادت‌‌امام‌رضا‌.؏. هم‌شهیدشد🕊♥️ @shahidanbabak_mostafa🕊

ترس به نااُمیدی، و شرم با محرومیت همراه است، و #فرصت‌ها چون اَبرها می گذرند، پس فرصت هایِ نیک را غنیمت شُمارید • نهج‌البلاغه 🌸 @shahidanbabak_mostafa🕊

[ تو نَبـودي‌ هَمگي‌ اَهـلِ‌ جَـهـنّـم‌ بـودیم  تا‌ خود حَشر بدهکار تو هَستیم‌ حُسیـن ]❤️ @shahidanbabak_mostafa🕊

به پشت پیراهن نوشتند: می رویم تا انتقام سیلی مادر بگیریم.. #فاطمیه🍂 @shahidanbabak_mostafa🕊

ما‌بچـــهـ‌هـــای‌مادر‌پهـــلوشکستـــهـ‌ایم❤️‍🩹 #پروفایل #پسرانه_دخترانه @shahidanbabak_mostafa🕊

🕊❤️‍🩹_-")

✨ما افسانه نیستیم دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما یعنی شهرک ارتش تهران شرکت می کرد. یک روز یک گل سینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود. آخر شب، گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و حسابی خون آمد. بعد از پانسمان، گل سینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله. آخر شب طبق روال هرشب سریال ترکیه ای را دیدم و خوابیدم. من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم اما نمازم را سر وقت می خوانم. صبح حدود ساعت پنج بود. بعد از نمازصبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!! نفهمیدم خوابم یا بیدار اما آن جوان که صورتش پیدا نبود به من گفت: سریالهایی که می بینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما با شما هستیم. باتعجب گفتم: شما کی هستی؟ گفت: تصویر من روی گل سینه بود که انداختی توی سطل. دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم. تصویر یک شهید بود که زیر آن نوشته بود: شهید ابراهیم هادی خیلی برایم عجیب بود. به طور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه. دیدم کتابی به نام سلام بر ابراهیم لابه لای کتابها ست. کتابی در مورد همین شهید. مشغول مطالعه شدم. خیلی جالب بود. شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟ گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند. هر دو جلد کتاب را آن روز خواندم. خیلی عالی بود. صبح روز بعد؛ بعد از نماز به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم. حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانه های ماهواره نمی روم. حجاب و نمازم نیز کاملا تغییر کرده. 📚یاران ابراهیم اثر گروه شهید هادی🕊 @shahidanbabak_mostafa🕊

عاقبت با لطف حق دوران مهدی می رسد :) می دهد این دل گواهی پیر ما سید علی پرچم از دست جانبازیِ تو ... اللهم عجل الولیک الفرج🕊️🌸 @shahidanbabak_mostafa🕊