eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6هزار دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
9.9هزار ویدیو
49 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khadem_87 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله. آنگاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد. 📜بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahidanbabak_mostafa🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خدا تنها اميديست ڪہ وقتے همہ رفتند مےماند وقتے همہ تنهايت گذاشتند محرمت مے شود وقتے همہ تنبیهت کردند،پناهت مے شود... @shahidanbabak_mostafa🕊
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• شهید ابراهیم هادی• «خدا، خدا، خدا همه چیز دست خداست تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست» 🕊 ‌@shahidanbabak_mostafa🕊
فاصله ی اعزام تا شهادت بابک ۲۶روز بود... بابک برای شهادت خیلی عجله داشت🥲 همیشه تسبیح سبزی داشت که دور دستش میبست.. 📿💚 موقع شهادت هم دور دستش بود!) @shahidanbabak_mostafa🕊
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کسی که به خدا برسد، دیگر نیاز به غیرِ خدا ندارد و از سرِ لطف و مهربانی با دیگران رفتار خواهد کرد. یعنی کینه کسی را به دل نمی‌گیرد، و برایِ همه دل می‌سوزاند. اگر با مردم این‌گونه نیستیم، یعنی به خدا نرسیده‌ایم🥲🌿..! @shahidanbabak_mostafa🕊
~🕊 همہ فڪر میڪࢪدن خیلے عبوس‌و‌خشنه! در یڪی از جلسات فرماندهان در تهران، همہ‌فرماندهان با لباس رسمے در آن شرکت کرده بودند! جلسه سنگینے بود دࢪ‌تنفس بین جلسه یک شݪنگ آب دࢪ جلسه دیدیم، یڪباره با شݪنگ داخل آمد و فرماندهان را با آب خیس کرد.♥🥲 @shahidanbabak_mostafa
رو سینه و جیب پیراهنش نوشته بود: آنقدر غمت به جان پذیرم حسین تا عاقبت قبر تو را به بر بگیرم حسین.. بهش گفتند: محمد چرا این شعر رو روی سینه‌ات نوشتی..؟‌! گفت: میخوام اگه که قراره شهید بشم تیرِ دشمن درست بیاد بخوره وسط این شعر وسط سینه و قلبم.. بعد از عملیات والفجر هشت بچه‌ها دنبال محمد می‌گشتند تا اینکه خبر اومد محمد به شهادت رسیده و درست تیر خورده بود وسط این شعر..🙃🌿 @shahidanbabak_mostafa
همه دیدند ابهت داری… چشم بد دور. صلابت داری… با تو حیثیت ما پا بر جاست… پرچم روح خدا هم بالاست… تو چه دلها که نبردی از ما… نفست گرم. چه کردی اقا… 🌹برای سلامتی امام خامنه ای صلوات @shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه‌ نماز نخونیم‌ چی‌ میشه‌ مثلاً ؟ - نماز صبح : از دست‌ دادنِ‌ نور ✨ - نماز ظهر : از دست‌ دادن‌ِ ثروت 💸 - نماز عصر : از دست‌ دادن‌ِ صحت 😷 - نماز مغرب : از دست‌ دادن‌ِ کیمیایی - نماز عشا : از دست‌ دادن‌ِ خواب‌ِ راحت 🥱 @shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙃🍃 روز عقد هم ، حمید آقا یک آئینه دور فلزی و یک قوطی شیرینی و یک جعبه سیب از باغ‌شان آورد😊 دو اتاق بیشتر نداشتیم ، یک اتاق آقایان و یک اتاق خانم‌ها بودند ، مراسم خیلی ساده بود. عاقد و چند نفر از طرف خانواده😇 چند نفر از طرف خانواده باکری و چند نفر هم از طرف ما در مراسم بودند بعد از عقد همه رفتند. یکی به من گفت فقط یک جفت پوتین مانده گمانم آقا مهدی تنهاست ، رفتم اتاق دیدم تنها نشسته بود☺️ بلند شد سلام کردیم و بعد دوباره نشستیم ، اما خیلی با خجالت ، راستش برای اولین بار بود که مهدی را به خوبی می‌دیدم😌 سرش پائین بود ، وقتی همدیگر را نگاه می‌کردیم آن یکی سرش را پایین می‌انداخت☹️ تازه شروع کرده بودیم به حرف زدن ، که حلقه را از جیبش درآورد و جلوی من گذاشت💍 چند لحظه بعد شاید نیم ساعت نشد درِ خانه به صدا درآمد و آمدند دنبالش ، معذرت‌خواهی کرد و رفت و گفت فردا عازم آبادان هستیم ، اصرار کردم که حداقل برای شام بیاید ، آمد😃 اما از شانس ما برق منطقه رفته بود😅 با چراغ دورسوز سر سفره همه با هم نشستیم و شام خوردیم و بعد از شام تا کوچه به بدرقه‌اش رفتم.🍃 @shahidanbabak_mostafa🕊