فاصله ی اعزام تا شهادت بابک ۲۶روز بود...
بابک برای شهادت خیلی عجله داشت🥲
همیشه تسبیح سبزی داشت که دور دستش میبست.. 📿💚
موقع شهادت هم دور دستش بود!)
#شهیدبابک_نوری
@shahidanbabak_mostafa🕊
کسی که به خدا برسد، دیگر نیاز به غیرِ خدا ندارد
و از سرِ لطف و مهربانی با دیگران رفتار خواهد کرد. یعنی کینه کسی را به دل نمیگیرد، و برایِ همه دل میسوزاند. اگر با مردم اینگونه نیستیم، یعنی به خدا نرسیدهایم🥲🌿..!
#استادپناهیان
@shahidanbabak_mostafa🕊
~🕊
#برگیازخاطراتتـــــو
همہ فڪر میڪࢪدن خیلے عبوسوخشنه!
در یڪی از جلسات فرماندهان #سپاه در تهران،
همہفرماندهان با لباس رسمے در آن شرکت کرده بودند!
جلسه سنگینے بود
دࢪتنفس بین جلسه
یک شݪنگ آب دࢪ جلسه دیدیم، یڪباره #حاج_قاسم با شݪنگ داخل آمد و فرماندهان را با آب خیس کرد.♥🥲
#آقایقافالفسینمیم
#قاسم
@shahidanbabak_mostafa
رو سینه و جیب پیراهنش نوشته بود:
آنقدر غمت به جان
پذیرم حسین
تا عاقبت قبر تو را
به بر بگیرم حسین..
بهش گفتند:
محمد چرا این شعر رو
روی سینهات نوشتی..؟!
گفت: میخوام اگه که قراره شهید بشم
تیرِ دشمن درست بیاد بخوره
وسط این شعر وسط سینه و قلبم..
بعد از عملیات والفجر هشت
بچهها دنبال محمد میگشتند
تا اینکه خبر اومد محمد
به شهادت رسیده و
درست تیر خورده بود
وسط این شعر..🙃🌿
#شهیدمحمدمصطفیپور
@shahidanbabak_mostafa
همه دیدند ابهت داری…
چشم بد دور. صلابت داری…
با تو حیثیت ما پا بر جاست…
پرچم روح خدا هم بالاست…
تو چه دلها که نبردی از ما…
نفست گرم. چه کردی اقا…
🌹برای سلامتی امام خامنه ای صلوات
#رهبرانهـ
@shahidanbabak_mostafa🕊
اگه نماز نخونیم چی میشه مثلاً ؟
- نماز صبح :
از دست دادنِ نور ✨
- نماز ظهر :
از دست دادنِ ثروت 💸
- نماز عصر :
از دست دادنِ صحت 😷
- نماز مغرب :
از دست دادنِ کیمیایی
- نماز عشا :
از دست دادنِ خوابِ راحت 🥱
#نماز
@shahidanbabak_mostafa🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
روز عقد هم ، حمید آقا یک آئینه
دور فلزی و یک قوطی شیرینی و
یک جعبه سیب از باغشان آورد😊
دو اتاق بیشتر نداشتیم ، یک اتاق آقایان و
یک اتاق خانمها بودند ، مراسم خیلی ساده بود.
عاقد و چند نفر از طرف خانواده😇
چند نفر از طرف خانواده باکری و
چند نفر هم از طرف ما در مراسم بودند
بعد از عقد همه رفتند.
یکی به من گفت فقط یک جفت پوتین
مانده گمانم آقا مهدی تنهاست ، رفتم
اتاق دیدم تنها نشسته بود☺️
بلند شد سلام کردیم و بعد دوباره نشستیم ، اما خیلی با خجالت ، راستش برای اولین بار بود
که مهدی را به خوبی میدیدم😌
سرش پائین بود ، وقتی همدیگر را نگاه میکردیم
آن یکی سرش را پایین میانداخت☹️
تازه شروع کرده بودیم به حرف زدن ، که حلقه را از جیبش درآورد و جلوی من گذاشت💍
چند لحظه بعد شاید نیم ساعت نشد درِ خانه به صدا درآمد و آمدند دنبالش ، معذرتخواهی کرد و رفت و گفت فردا عازم آبادان هستیم ، اصرار کردم که حداقل برای شام بیاید ، آمد😃
اما از شانس ما برق منطقه رفته بود😅
با چراغ دورسوز سر سفره همه
با هم نشستیم و شام خوردیم و
بعد از شام تا کوچه به بدرقهاش رفتم.🍃
#همسرشهیدصفیه_مدرس
#شهید_مهدی_باکری
@shahidanbabak_mostafa🕊
و آخرین حرف هــا....🥺
خدایا!! تا وقتی که راهم راه حق است مرا بمیران و کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم❤️
برادر شهیدم
@shahidanbabak_mostafa🕊
•🌿•
-شهید ابراهیم هادیهمیشھ میگفت:
زیباترین شہادت را میخواهم!
+یك بار پرســـیدم :
شہادت خودش زیباســــــت؛
زیباترین شہادت چگونه است؟
-در جواب گفت :
زیباترین شہادت این است کھ؛
جنازه اے هم از انسان باقے نماند:))
#شهیدابراهیم_هادی
@shahidanbabak_mostafa🕊