eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.2هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
43 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khoday_man8 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌رب‌الشهدا🌸 سلام عزیزان✋🏻 همانطور که در جریان هستید امروز سالروز شهادت شهید عزیز بابک نوری هریس هست...🖤🌱 ختم قرآن داریم به نیت شهید بابک نوری هریس...🥀 لطفا هرکس مشتاق بود شرکت کنه در ختم قرآن به بنده پیام بده تا جز مورد نظر رو بهشون بگم... فقط اینکه جز رو خودم بهتون میدم...😊 جز1⃣...🖤💚 جز2⃣...🖤💚 جز3⃣...🖤💚 جز4⃣...🖤💚 جز5⃣...🖤💚 جز6⃣...🖤💚 جز7⃣...🖤💚 جز8⃣...🖤💚 جز9⃣...🖤💚 جز0⃣1⃣...🖤💚 جز1⃣1⃣...🖤💚 جز2⃣1⃣...🖤💚 جز3⃣1⃣...🖤💚 جز4⃣1⃣...🖤💚 جز5⃣1⃣...🖤💚 جز6⃣1⃣...🖤💚 جز7⃣1⃣...🖤💚 جز8⃣1⃣...🖤💚 جز9⃣1⃣...🖤💚 جز0⃣2⃣...🖤💚 جز1⃣2⃣...🖤💚 جز2⃣2⃣...🖤💚 جز3⃣2⃣...🖤💚 جز4⃣2⃣...🖤💚 جز5⃣2⃣...🖤💚 جز6⃣2⃣...🖤💚 جز7⃣2⃣...🖤 جز8⃣2⃣...🖤 جز9⃣2⃣...🖤 جز0⃣3⃣...🖤💚 اجرتون با آقا بابک🥲💚 آیدی من جهت دریافت جز: @khodayman313 خدا خیرتون بده... التماس دعا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
🕊-"'
‏مشتری‌شھادت‌زیاده! اماهرکسی‌نمیتونه‌هزینش‌روبپردازه.. بایدوسعت‌برسه‌وگرنه‌نسیه‌نمیدن‌:)🚶🏾‍♂!'
آرزومه نگاهم به گنبدت بیوفته ، اونموقع دیگه اگه مرگ اومد سراغم ، میتونم بگم ، هم مکه ُمدینه رو دیدم ، هم کربلا ُنجف رو دیدم ، هم سامرا ُکاظمین رو دیدم ، هم مشهد ُقم رو دیدم ، هم دمشق رو دیدم . اگه نیام حرمت ُاز دنیا برم ؛ واسم خیلی‌خیلی گرون تموم میشه((: ولادتـــــت مبــــــارک حامــــی اربابـــــم حســــــــــین..! ❤️‍🩹 *
او‌حسین‌ِ‌وِترالمَوتور‌است . . . می‌داندتک‌وتنها‌شدن‌‌یعنی‌‌چہ‌، درآغوشت‌‌می‌گیرد:))؛❤️‍🩹"🫂 در آغــــــوشـــــــم‌مــــــی‌گـــیری!؟ امشب‌سخت‌به‌آغــــــوشت‌محتاجم..! بغلم‌کن..! که‌من‌غیر‌ازتــــــو‌کســـــی‌رو‌ندارم..
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
امروز سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین هست ..🌸❤️
عمليات محرم بود. توی نفربرِ بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابده بود. داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی دهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید «چی شده ؟» جواب نداد. سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه می کرد. زیر لب گفت «اون بیرون بسیجی ها دارن می جنگن، زخمی می شدن، شهید می شن، گرفتیم خوابیدم.»یک ساعتی، با کسی حرف نزد..✨
نزدیڪ عملیات بود.میدانستم دختر دار شده.یک روز دیدم سر پاکت نامہ از جیبش زده بیرون‌.گفتم این چیہ!؟ گفت عکس دخترمہ. گفتم بده ببینمش، گفت خودم هنوز ندیدمش گفتم چرا!؟ گفت الان موقع عملیاتہ میترسم مهر پدر فرزندے کار دستم بده بعد... 🌸