eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.2هزار ویدیو
43 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khoday_man8 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
_❤️‍🩹
دوراز‌حرمت‌دغدغه‌‌ای‌جز‌روضه‌ندارم سرگرم‌گرفتاری‌و‌درگیرفراقم دلتنگم‌‌ودلتنگم‌و،دلتنگ‌عراقم (:💔 . @shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد عارف شهر بابل مازندران می‌گفت: هر کس این دو دقیقه زمان رو گذاشت و کارش حل نشد، به من لعنت کنه. من نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمی‌خرم ! • حتما حتما باز کنید!🌱 @shahidanbabak_mostafa🕊
🤍 آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: هر وقت نیت خراب شد برکت هم رخت میبندد ...🌱 @shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام شب بخیر .. حالتون چطوره خوب هستین ؟؟ چه خبر ؟؟ دنیاتون چطوره خوب میگذره ؟؟😊
لینک ناشناس سنجاق هست و نیاز نیست من دیگه بفرستم حواس هاتون کجاست 😅 بعد دیروز بخاطر جهیزیه گفتم اصلا کسی سوالی نکرد یا اینکه وضع مالیتون خوبه 😅 یا اینکه قصد ازدواج ندارید که استقبالی نشد 🤷‍♂
۱ . سلام .. ممنون خب وقتی گفتن بیا برو خب دیگه میری دیگه إن شاء الله ۲ .سلام .. باید بپرسم از دفتر مراجع الکی نمیشه نظر داد این مسئله مهمی هست
۱ . سلام .. تا حالا دو بار بهتون گفتم بازم میگم شما نیاز به محل اونا نداری فقط با شوهرتون خوب باش و سفت بچسب به شوهرتون . حالا مسخره میکنن یا هر چی مهم نیست شما بسپار به خداوند چون حالا چه فلج یا هر چی آفریده خداست . باید صبر کنی هیچوقت دنیا اینجور نمیمونه و محال هست که دچار تغییر نشه زندگیتون حتما میشه . چون با گذر زمان خیلی چیزها دچار تغییرات میشه ۲ . سلام .. ممنون از لطفتون هر کاری میکنیم وظیفه هست و إن شاء الله که راضی باشید و بتونیم موثر باشیم🌸
سلام .. یادتون نره که ظهور نزدیکه و آخر الزمان هست و باید چنین چیز هایی رخ بده تمسخر نماز و دین و خدا و برای ما هم پیش میاد ولی این باعث میشه آدم دلش قرص تر بشه و به خدا علاقه مند تر بشه چون هر کسی لیاقت بندگی نداره که خدا رو دوست داشته باشه .. خداوند دنبال بنده ی خوب هست که لیاقت داشته باشه جلوش وایسه و نماز بخونه و عبادت کنه . شما به کارتون ادامه بدید 🌸
۱ . بله اینم حرفیه 😅 ۲ . خب قبول نکن و به خانواده بگو راضی نیستم اجبار که نمیشه باید راضی باشه که عقد خونده بشه ۳ . إن شاء الله خواستگار هم میاد اگه این دخترای بی حیا بزارن پسرها سالم باشن و به فکره ازدواج بیوفتن
۱ ‌. خواستگار زیاد میاد و میره شما باید وقتی دل ببندید که بدونید قطعی شده و خیلی به عمق قضیه وارد نشید تا جدی نشده ۲ ‌. نه با عمه داماده😅 ۳ . به درست سفت بچسب و بالشتت یه خواب راحت کن چون متاهل شدی خواب راحت نداری😂 ۴ . بله ۱۴ سکه جهیزیه هدیه میدن بسیج سازندگی
۱ . سلام .. کانال دو شهید عزیز هست و لیاقت میخواد که در جوار شهدا باشیم . شوهر پاسدار بدرد نمیخوره شوهری بدرد میخوره که بدون هیچ بهونه ای مخلص باشه خیلی از شهدا پاسدار نبودن و تو هر شغلی که بودن مخلص بودن خوب بودن دلیل نمیخواد اراده میخواد . تاثیرات کانال هم مطمنن خوب خواهد بود ۲ . آخر الزمان هست و چنین وقایایی تعجب نداره چون دنیا طلبی به حدی میرسه که دیگه همه غرق دنیا میشن مومن خیلی کم هست که با اعتقاد بمونه
۱ . سلام .. نظره لطف شماست ولی ما هم مث بقیه هستیم شایدم روسیاه تر إن شاء الله جور میشه مطمن باشید ۲ . نه اینجور نیست زن خیلی تو جامعه تاثیر داره حجاب و بی حیایی عامل اصلی فساد هست و جوانان هم زود گول ظاهر رو میخورند اگر زن در جامعه درست باشه ۹۰ درصده جامعه خوب هستن وقتی دختر با حیا باشه پسر راهی جز ازدواج نداره چون تنها راهش همینه ۳ . چرا هست تو قنوت میگی میزارم براتون
۱ . توهین نیست ما نگران هستیم بعد این حرف اصلا قبول نیست که نا آگاه هستن خیلی هم آگاه هستن وقتی خیلی راحت بدنشون رو در جامعه و عموم نمایان میکنن منظور این هست که من خودم ارزشم این هست و الان همچی وجود داره برای آگاهی همین گوشی و قرآن و خیلی چیزها علم هم پیشرفت کرده زمان قدیم که نیست مردم بی سواد باشند
۱ . من گفتم عده ای بی حیا شدن شما چرا بد میگیرید . امر به معروف قطعا باید کرد . بعد اینکه شما اگه بخاطره من بخوای سمت خدا نیای هم بهتره که نیای . چون اگه میخوای خدا رو انتخاب کنی باید بخاطر خدا بیای نه منه نوعی . من کلا هیچوقت نمیگم کسی بده . ولی بی حجابی هیچوقت نمیتونم عادی ببینم چون دختری که بدنش نمایان شد یعنی اینکه ارزشی نداره دیگه برا خودش ۲ . سلام .. همچنین تسلیت خدمت شما .. به همین حضرت فاطمه زهرا متوسل شید دعا کنید حتما جواب خواهد داد إن شاء الله که مشکلتون حل بشه
۱ . سلام .. بسلامتی خوشا به سعادتون وسایل هم لباس شخصی دیگه چیزی نیاز نیست ۲ . ازدواج که بد نیست دنبال ازدواج باشن بهتره تا دنبال دوستی های بیجا بشن . إن شاء الله که خدا کمک کنه به همه ۳ . سلام .. اروم باشید راضی باشید به رضای خدا من خودم هم همین مشکل رو دارم و فقط میگم خدایا سپردم به خودت و بهت اعتماد دارم راضیم به رضای خدا چون جز خدا کسی بر عاقبت بخیری ما آگاه نیست
۱ . سلام .. رفیق شهیدتون کی هست ؟؟ ۲ . سلام .. مشکلات اقتصادی و توقعات بالا و بی انگیزگی و مهمترین مسئله اینه که متاسفانه ارتباط حرام ۳ . چون زن مهمترین اصل جامعه هست خیلی مردها هستن من دیدم نماز نمیخونن و بی غیرت ولی زنانی دارند با خدا و با حیا زندگیشون دارن پیش میبرن ولی اگه زن با شوهر همراه باشه و طبق اعتقاد شوهر پیش بره دیگه واویلا میشه این زندگی
۱ . سلام .. همچنین بر شما . چشم میزاریم من خودم ارادت خاصی بهش دارم . ممنون از لطفتون 🌸 ۲ . إن شاء الله ظهور آقا امام زمان عج ۳ . سلام راهیان نور از الان تا اسفند ماه هست الان دانش آموزان بیشتر میرن از طرف مدرسه
۱ . یعنی اون با دیدن من سمت خدا نمیره ؟؟ من میگم یا نیاد یا اگه میاد بخاطره خدا بیاد مقصود خدا باشه و با اخلاص کامل بیاد خدا که منو قرار نداده برای رسیدن بنده ها به سمت خودش😅 قرآن و قرار داده اهل بیت پیامبر . من بد باشم دلیل نمیشه طرف سمت خدا نره بخاطره من اینا بهونست ۲ . ولی خدا میگه کسی که نماز نخونه کافر هست 🤷‍♂ مگه میشه نماز و روزه نگیری و بگی خدا رو دوست دارم اگه اینجوری بود همه با زبون میگفتن ما خدا رو دوست داریم تموم دیگه . خدا به نماز و روزه ما نیاز نداره این عبادت و شکرگذاری برای توشه آخرت هست بعد رفتیم جهنم نگیم چرا جایگاهمون اینه خدا هم میگه خودت خواستی این باشه جایگاهت و همچی رو بهت نشون میده ۳ . سلام .. بله الان آگاهی خیلی راحته چون علم پیشرفت کرده فقط حفظ دین سخت هست
۱ . خواهش میکنم رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»، ۲ .سلام .. میزاریم إن شاء الله عجله نکنید ۳ . ما باید بخوابیم دیگه الان ۴ . به برادرشون میگم و ارزوتون رو برآورده میکنم مادرش سخت جواب میده ولی جورش میکنم با پدرشون صحبت کنید إن شاء الله
واقعا باید بعد از هر نماز ۷۰ بار استغفار انجام بدیم و از خداوند عاقبت بخیری رو بخوایم .. خیلی ها بودن چندین سال نماز خوندن و عبادت کردن ولی در عرض یک دقیقه کاری کردن و عاقبت بخیر نشدن .. همچی رو باید سپرد به خداوند وگرنه ما اگه به خودمون باشه جز خوشی و گناه چیزی به ذهنمون نمیاد 🌸
یه کلیپ دیدم خیلی قشنگ بود ببینم میبنمش بزارم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹قسـمـت دهـم کم کم عمو ایناهم اومدن. عموشایان دوتا دختر داشت آناهید و آناهیتا .آناهید تقریبا هم سن من بود اما آناهیتا ۸سالش بود.وقتی اومدن آناهید رو کشیدم کنار و همه قضایای امروز رو گفتم براش.هرلحظه چشماش گرد تر میشد. _اه چه آدم خودخواهی. _ولی باید ببینی چه جیگریه‌ _خیلی خب آروم تر دختر عمه الان میشنوه نگاه کردم به دور و برم.عمه مشغول حرف زدن با زن عمو بود اما حواسش انگار پیش مابود. خندیدم و گفتم:وای آنا ما هم که پسر ندیده ایم.طفلی کارن. اونم خندش گرفت و گفت:آره دقیقا.راستی زهراکو؟ صورتمو جمع کردم و گفتم:ایش اونو نمیشناسی از آدم به دوره.دانشگاه داشنن خانوم خانوما نیومدن. آناهید خندید وگفت:فکر کن زهرا میومد عمه اینا فکر میکردن ما املیم. پوزخندی زدم و گفتم:آره بابا خوب شد نیومد.بیخیالش تو چه خبر؟ پا روی پاش انداخت و گفت:هیچی بابا این شرکت وامونده رو تعطیل کردن بیکارم تو خونه. _اوا چرا؟ _مثل اینکه ضرر کردن کلا شرکتو بستن فعلا. _کلاسای رانندگیت چیشد؟ _باباگفت فعلا برات ماشین نمیخرم منم گفتم چرا الکی رانندگی یاد بگیرم خب‌. مشغول حرف زدن بودیم که صدای دورگه کارن اومد:سلام. آناهید با ذوق بلندشد و سلام کرد.چهره گندمی بانمکش با اون لبخند نیم متریش خنده دار شده بود. فکر کنم کارنم خنده اش گرفت.با لبخند کج روی لبش به آناهید گفت:آناهید خانم دیگه؟ _بله خودمم. لبخندش به اخم تبدیل شد وگفت:خوشبختم. بعدش یک راست رفت کنار داییاش نشست.. _وای لیدا این چه مرگشه؟عصا قورت داده؟ تااومدم جوابشو بدم،گوشیم زنک خورد. زهرابود.هوف کی حوصله داره بااین حرف بزنه؟ _بله؟ _به زور جواب دادی؟ _دقیقا!چیکار داری؟ _کی میاین؟ _معلوم نیست.میخواستی بیای که تنهانمونی بعد هی غر بزنی. _اه محدثه چقدر چرت میگی گوشیو بده مامان‌. _لیدااااا _برای من محدثه ای.گوشیو بده. _دختره پررو گوشیمو تحویل مامان دادم و رفتم پیش آناهید.کارن همچنان مشغول حرف زدن با مردا بود.چقدر تیپ مردونه و رسمی بهش میومد. _اه نگاش نکن لیدا پررو میشه. دیدم آنا راست میگه دیگه نگاهش نکردم.نمیخواستم فکر کنه عاشق سینه چاکشم. ادامه دارد...
🌹قسـمـت یـازدهـم شب شده بود و همه آماده شدیم که بریم.شالم رو سرم کردم و رفتم جلو.اول ازمادرجون وآقاجون خداحافظی کردم و بعدم ازعمه. _سلام به خواهرت برسون لیداجان. _حتما عمه جون. گونمو با اکراه بوسید و منم ازش جداشدم. سمت کارن رفتم و گفتم:خداحافظ پسرعمه. بدون اینکه نگاهم کنه گفت:خداحافظ‌ با عصبانیت ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت در.کاش میشد خفه اش کنم.آناهید خندید و زد به بازوم،گفت:چت شد؟بادت خالی شد؟ _هیچی نگو آنا حوصله ندارم.پسره نچسب. خلاصه سوار ماشینامون شدیم و رفتیم.عطا مشغول تبلتش بود که باباگفت:کارن خیلی پسرآقاییه خداییش. مامان درتایید حرفش گفت:آره خیلی پسر خوبیه. زیرلب گفتم:خوب؟؟هه خیلی. رسیدیم خونه و من یک راست رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم.روتختم دراز کشیدم و زیرلب شروع کردم به فحش دادن کارن.اعصابمو امروز حسابی خط خطی کرده بود.منی که پسرا پشت سرم غش میکردن،این همه امروز جلو یک پسر خارجی خودخواه کم آورده بودم. حتی نگاهمم نکرد،این برام خیلی گرون تموم شد. _میدونم چیکار کنم به دست و پام بیفتی آقاکارن.به من میگن لیدا نه برگ چغندر. انقدر باخودم حرف زدم که خوابم برد.صبح باصدای مامان بیدارشدم _لیدا پاشو دختر دانشگاهت دیرشد.زودبیدارشو دیگه. چشمام رو مالیدم و گفتم:هــوم؟ صدای زهرا اومد:کلاست دیرشد تنبل خانم زود پاشو. _تو چی میگی حاج خانم؟ به شکم خوابیدم و پتو رو پیچوندم دور دستم. تو عمق خواب بودم که چیزی کوبیده شد تو کمرم. _آخخخ کی بود؟ _من بودم قرتی خانم.تاتوباشی بهم نگی حاج خانم. بلندشدم دنبالش افتادم و اونم فرار کرد. _وایسا دختره پررو.حسابتو میرسم. کل خونه رو دور زدیم از آخرم بهش نرسیدم.خیلی تیز بود نامرد‌. زبون درازی کرد وبهم گفت:خودتم بکشی بهم نمیرسی خانم. نفس نفس زنان رفتم سمت دستشویی و گفتم:دعاکن..دستم..بهت...نرسه. صدای خنده بلندش تو صدای شیر آب گم شد. ادامه دارد...
🌹قسـمـت دوازدهـم "کارن" شب مامانو کشیدم کنار و بهش گفتم که موندن تو این خونه برام عذابه اما مامان اصرار داشت بمونیم چون بعد سال ها میدیدشون.منم پامو کردم تو یک کفش که من ازاین خونه میرم شما دوست داشتی بمون. ازفرداشم افتادم دنبال خونه اما مگه پیدا میشد؟اگرم بود برای مجرد ها جایی نداشتن.این چه وضعشه؟جوونا با هرسرو وضعی راه میرن تو خیابون اونوقت حق اجاره دادن خونه به مجردا رو ندارن.واقعاعجیب بود. رسیدم خونه دیدم مادرجون داره با تلفن حرف میزنه.فقط صدای مادرجون میومد. _قربونت برم مادر که انقدر گلی. _... _نه فدات بشم این چه حرفیه حتما درگیر بودی دیگه مادر فدای سرت‌ _... _آره آره هستن گلم هروقت دوست داشتی بیا. _... _نه چه مزاحمتی عزیزمادر؟تو رحمتی. _... _چشم عزیزم حتما.قربونت برم مواظب خودت باش.سلامم برسون. _... _حتما حتما.خدانگهدارت. رفتم تو و گفتم:کی بود هماجون که انقدر قربون صدقش میرفتی!؟چشم خان سالار روشن. خندید و اومد جلو بغلم کرد،گفت:ازدست تو پسر.دخترداییت بود.زهراخانم. _همون چادریه؟ _اره مادر خیلی خانومه زنگ زد هم عذرخواهی کرد که نیومده هم اینکه سلام رسوند بهتون. تودلم گفتم:میخوام نرسونه دختره امل. رفتم تو اتاقم و درگیر لب تاب و آهنگام شدم.چند تا آهنگ قشنگ دانلود کرده بودم که داشتم گوش میدادم. دراتاق زده شد و مامان اومد تو. _در داره اینجاها. اومد تو و نشست رو تخت. _واسه اومدن تو اتاق پسرم باید اجازه بگیرم؟ هوفی کشیدم و گفتم:چیکار داری؟ _خونه بهت ندادن نه؟ _خوشحالی؟ باحرص گفت:این چه وضع حرف زدن با مادرته؟ _مامان بس کن تروخدا اعصاب ندارما. دید به نتیجه ای نمیرسه ازاتاقم رفت بیرون. ادامه دارد...