استادپناهیان‌میگه: یہ‌جوری‌توی‌فضای‌مجازی‌کارکنیدکه دشمن‌مجبوربشھ‌شماروفیلتـرکنه نہ‌شما،اون‌هارو . . .🌿

آره‌عزیزدلم‌،حسیـטּ‌جآטּ‌! شمآ،همآטּ‌خنده‌هآیۍ.. میآטּ‌غم‌هآۍبزرگ! شمآهمآטּ‌معجزه‌ۍعظیمۍ👀! #حسیـטּ‌💔🚶🏿‍♂'!

هربارصــدات‌کردم‌! به‌دادم‌رسیــدی.. خستم‌از‌بار‌گنـــاه به‌دادم‌بــرس‌ارباب💔

خدایا! تمام‌اندوه‌هایم‌را باچیزی‌زیبا‌جایگزین‌کن (:🐬💙 #بوی‌عطرخدا

حب‌دنیــا‌و‌حب‌خدا‌در‌یک‌دل‌جاۍ‌نمیگیره . . بایــد‌از‌یکۍ‌از‌آنھا‌گذشت! )😊

جون‌دادن‌تاانقلاب‌بشہ جون‌میدیم‌تاایران‌بمونہ! باهمین‌پرچم،باهمین‌اللهِ‌وسطش♥:)) #ما‌پای‌انقلابمان‌هستیم.."

« بِہ‌نٰام‌ِخُداوَنْدی‌ٖکِه‌هَمیشه‌هَسْتْ♥️»

#آیه‌گرافے🌱 ‹وَكَفَىٰ‌بِاللَّهِ‌عَلِيمًا› همین‌بس‌که‌خدااِحوال‌ بندگانش‌رامیداند💛!

[ ومگرمیشوددلی‌باتوباشدوآرام‌نباشد♥️ ] #بوی‌عطرخدا

#عاشقانه‌_شهدا❣ در سال‌هاے اول زندگے، یک روز مشغول اتو کردن لباس‌هایش بودم؛ در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت: شما خانم خانه هستید و وظیفه‌اے در قبال کارهاے شخصے من ندارید. شما همین که به بچه‌ها رسیدگے مےکنید، کافےست. تا آنجایے که به یاد دارم حتے لباس‌هایش را خودش مےشست و بعد از خشک شدن، اتو مےزد و هیچ توقعے از بنده نداشت... همسر #شهیدعلی‌صیادشیرازی🪴🌸

《💛☘》 زینب‌علاقه‌ی‌زیادی به شهدا داشت! مراسر قبرزهره بنیانیان‌که یکی از شهدای انقلاب بود، می‌بُردومی‌گفت: نگاه کن.مادر!فقط مردهاشهیدنمی‌شوند زن‌هاهم‌شهیدمی‌شوند همیشه‌سرقبرزهره‌می‌نشست‌و قرآن‌می‌خواند:)💙 . . #شهیده‌زینب‌کمایی🌾

•°💚🍭 برای‌شرکت درمراسم‌عروسیِ یکی از آشنایان رفته بودتهران! مراسم با بزن و بکوب وگناه‌همراه بود مجتبی‌بچه‌های کوچکِ اقوام رادر یک اتاق جمع کردو دررابست! بعدبا زبانِ کودکانه به آن‌ها احکام آموزش داد! بچه‌هاهم‌دورش‌حلقه‌زده بودند:)😍 . . #شهیدمجتبی‌قطبی🕊

«ولی پاییز وقتی پاییز بود که یواشکی زیر نیمکت نارنگی پوست میکندیم یهو کلاس بوی نارنگی می‌گرفت...😌🍊✨🍁»

«🌼💛» مۅَفَقـیَت‌اِنقَدر‌شِیـرین‌اَست ڪِہ‌شِیرینۍۅ‌َسَربُلَنـدۍِآن بِہ‌هِزاران‌سـآل‌زَحمَت دَرد،رَنـج‌وَعذاب‌مۍاَرزَد «💛🌼» #حرف‌قشنگ

هرچقدربدبودیم، گناه‌ڪسیونڪوبیدیم‌صورتش +توهم‌به‌رومون‌نیار ای‌مهربون‌ترین...♥:)

•°🐝❤️‍🩹 من‌هرچه‌دارم‌ ازسراين‌سفره‌بـرده‌ام اصلازڪودڪی،‌دلِ‌من‌مبتلاۍتوست...🍃 . . #امام‌رضای‌دلم💛

#خاطــره🎞 |هم‌خدمتۍ‌شہید| یادمه یه بار یه بنده خدایی واسه نماز ظهر توی حسینیه پادگان دکمه های پیراهنش رو باز کرد؛ بابڪ بهش گفت: "میدونم هواگرمه ولی احترام حسینیه رو نگهدار؛ قراره نماز بخونیم" هنوز حسینیه زیاد شلوغ نشده بود. اون بنده خدا هم با حالت بدی بهش گفته بود: "برو من اعصاب ندارم،همینی که هست😐" بابڪ اومد کنار من جریان رو گفت. منم بهش گفتم: "ولش کن به ما چه ؛ حوصله داریا....یه نگاه بهش بنداز اون عادتشه بیخیال.." بابڪ داشت امر به معروف میکرد،اما من و اون بنده خدا فکر پنکه و خلاص شدن از این حالت بودیم.| #شهید‌بابڪ‌نورے•♥•

《‏خُرم آن روے ڪہ در روے #ݓۆ باشد همـھ عمر🤍🌙❤️》 💌⃟🌿¦#‌غزال‌امام‌رضـا

•°~🌸📿 -‌اللَّـهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحَمَّد‌وآلِ‌مُحَمَّد وَعَجِّـلْ‌فَرَجَهُمْ. ‌ +میگفت.. هرصلواتی‌که‌میفرستی خدادری‌ازعافیت‌به‌روت‌بازمی‌کنه💛 #خدای‌خوبم💌

-هیچکس؛ جزآنکه‌دل‌به‌خداسپرده، رسمِ‌دوست‌داشتن‌نمی‌داند..🌱 ‌ •شهیدمرتضی‌آوینی♥️

#شهیدانه روایتۍازشھیدهادۍ🗞-!- رفتم‌پیشِ‌ابراهیم،هنوزمتوجھ‌ حضورِمن‌نشده‌بود! باتعجب‌دیدم‌هرچندلحظھ‌سوزنۍ رابھ‌پشتِ‌پلک‌چشمش‌میزند!😧 گفتم؛چیکارمیکنۍداش‌ابرام؟ تامتوجھِ‌من‌شد،ازجاپریدوگفت: هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻‍♂️♂ گفتم‌:بایدبگۍبرای‌چۍسوزن زدۍتوصورتت😕!! مکثۍکردوخیلۍآهستھ‌گفت: سزاۍچشمۍکھ‌به‌نامحرم بیفته‌همینھ‌...!💔 -ابراهیم‌به‌نامحرم‌آلرژۍداشت! حتۍبراۍِصحبت‌بابستگانِ‌نامحرمشان هم‌سرش‌رابالانمیگرفت...! #چقدرمثل‌شهداییم؟...

جهت ارتباط❤️ @dariayman

. تمام‌نرگس‌هاۍدنیاهم‌که‌یك‌جاجمع‌شوند، هیچ‌نرگسےبوۍیوسف‌ِزهرارانمیدهد!..💔 . #صاحبنا🌱

«🧡🌱 » شجاع‌بـاش! گاهۍ‌وقتاباید‌جرأت‌عبور‌از لحظاٺ‌سخت‌رو‌داشتھ‌باشۍ:) 🧡¦↫#انگیزشۍ

•♥️🥀• _تکیه کن به شـهدا شهدا تکیه شان‌بھ خداست اصلا کنار گل بنشینی بوےگل میگیری پس گلستان کن زندگیت را با یاد شهدا🌹 #عزیز_برادرم♥️🙃 #شهید_بابڪ_نورے_هریس🌱