═══✼🍃🌹🍃✼═══
#تلنـگـــــــر 🔔 🔔
♦ ️کوته فکـــران !
🍂 من نمی دانـــم دنیایـ🌎 شما چقـدر قیمت دارد⚡ ️امـــا خوب میدانـم که
🌾 دخـــتر پنج ساله ی #شهید_هادی_باغبانی ،هنـوز چشمش در کوچه و خیابان ، بدنبال ِ #پدر میگردد ...😭
🌾 خوب میدانــم
که همســر ِ #شهید_هادی_کجباف
رسالت ِ سنگین ِ زینبی را ، به رخ ِ دشمن کشید
و حاضر نشد🚫 در برابر مبادله ی پیکر ِ همسرش⚰ حتی یک ریال از #بیت_المال هزینه شود ...👌
🌾 به خـــدای ِ #شهیـــدان قسم !
دختــر ِ نـُه ساله ی #شهید_حمزه_کاظمی را دیدم که هر بار نام ِ #بابا را بر زبان میراند؛ مــروارید ِ اشک 😢 ،در چشمانش حلقه میزند ...
🌾 شیرین زبانی ِ دخترک ِ#شهید_علیرضا_مُشـَجّری
🌾 چهره ی معصوم ِ☺ ️دخترک ِ #شهید_محمد_اینانلو ،
✅ممی اَرزَد به تمام ِ دنیای شما🌍 !!
🌾 با شمایــَم !
با شمایی که از دنیا ، جز #کنایه ، هیچ نیاموخته اید❌ !
🌾 مادر #شهید_امیر_کاظم_زاده
که تک پسرش را هدیه کرده ⚡ ️اما شرمنده ی بی بی است که دیگر فرزندی برای #دفاع_از_حرم ندارد ...😔
🌾 راستی !
از مادر ِ #جانباز_حبیب_عبداللهی بگویم
که صبورانه ، به چشمان ِحبیبش مینگرد و آرام زمزمه میکند #فدای_سر_زینب ...😭
🌾 بگوئید این دلتنگی ها💔 در بازار ِ دنیــای
شما ، چنـــد⁉ ️خــریداریم ...بسم الله .
🔻ددر دنیای شما ، شاید بشود #عشق❤️ را خرید ،
⚡ ️امــــا! در دنیای ما ، نـــَـــه❌ ...
🌾 و صد شکـــر ، که زینت ِ خانه ی ما
پرچم ِ #کُلُنا_عَباسُکَ_یا_زینب است ...💚✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
#اینفوگــــرافــےشهیدشفیعی👆
🌷در مسیر شقایق ها🌷
#شهید_محمد_رضا_شفیعی🌹🍃
💠بعد از شانزده سال پیکر #شهید_محمد_رضا_شفیعی را سالم از خاک در آوردند😳
وقتی گروه تفحص جنازه محمد رضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی گریه کرد و گفت: ما چه کسانی را کشتیم!😭😭
#گاهےنگاهے💔😭
#شادے_روحش_صلواتــــــــ🌼
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
#شهــــــداےمــــداح👆
#شماره(9⃣)🔻
💢شاعر و مداح اهل بیت✨☘
و همچنین مداح عاشورایی جبهه ها
┅═══✼❉❉✼═══┅
💠« دست از حسین {ع} و عزاداری حسین {ع} برندارید »🏴
🔸متولد = شیراز
🔹شهادت = فروردین ۶۱
جبهه شوش_عملیات فتح المبین
🔸مزار = کتابخانه مسجد حضرت المهدی
{عج} شیراز
#شهید_حاج_شیر_علی_سلطانی🌹🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
.
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمت_بیستوپنج۲۵
👈این داستان⇦ حبیب الله
ـ-----------------------------
💠گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم زیر ضرباتش خورد می شدم ...
🌸آخرین روز رمضان هم تمام شد ... و صبر اندک من به آخر رسیده بود ... شب، همون طور توی جام دراز کشیده بودم ولی خوابم نمی برد ... از این پهلو به اون پهلو شدن هم فایده ای نداشت ...
🌼گاهی صدای اذان مسجد تا خونه ما می اومد ... و امشب، از اون شب ها بود ... اذان صبح رو می دادن و من همچنان دراز کشیده بودم ... 10 دقیقه بعد ... 20 دقیقه بعد ...
🌹و من همچنان غرق فکر ... شک ... و چراهای مختلف ... که یهو به خودم اومدم ...
- مگه تو کی هستی که منتظر جواب خدایی؟ ... مگه چقدر بندگی خدا رو کردی که طلبکار شدی؟ ... پیغمبر خدا ... دائم العبادت بود ... با اون شان و مرتبه بزرگ ... بعد از اون همه سختی و تلاش و امتحان ... حبیب الله شد ...
با عصبانیت از دست خودم از جا بلند شدم ... رفتم وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... نمازم که تموم شد آفتاب طلوع کرده بود ... خیلی از خودم خجالت می کشیدم ... من با این کوچیکی ... نیاز ... حقارت ... در برابر عظمت و بزرگی خدا قد علم کرده بودم ... رفتم سجده ... با کلمات خود قرآن ...
🌷- خدایا ... این بنده یاغی و طغیان گرت رو ببخش ... این بنده ناسپاست رو ...
⚡️پدرم بر عکس همیشه که روزهای تعطیل ... حاضر نبود از جاش تکان بخوره ... عید فطر حاضر شد ما رو ببره سر مزار پدربزرگ ... توی راه هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ...
💐شیرینی به دست ... بین مزار شهدا می چرخیدم ... و شیرینی تعارف می کردم که ...
چشمم گره خورد به عکسش ... نگاهش خیلی زنده بود ... کنار عکس نوشته بودن ...
🌸- من طلبنی وجدنی ... و من وجدنی عرفنی ... و من عرفنی ...
هر کس که مرا طلب کند می یابد ... هر کس که مرا یافت می شناسد ... هر کس که مرا شناخت ... دوستم می دارد.. هر کس که دوستم داشت عاشقم می شود ... هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم ... و هر کس که عاشقش شوم ... او را می کشم ... و هر کس که او را بکشم ... خون بهایش بر من واجب است ... و من ... خود ... خون بهای او هستم ...
#ادامــــــه_دارد...🌸
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
1_18381666.mp3
6.01M
🌹✨⚡️🌹✨⚡️🌹
🎙#مداحی بسیار زیبای شور
#سید_رضا_نریمانی⚡️
در وصف #حضرت_عشق
#امام_خامنه ای روحی فداه❤️
تو اشاره کنی
دنیارو زیرو رو می کنم....👊✌️
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
💖✨💖✨💖
عشق❤️
رازیست ڪہ
تنهابہ خدا باید گفتـــ .. 💚🌹
دل❤️م یڪـــ
دنیـا میخـواهد شبیـہ #دنیاے شـما
ڪـہ همـہ چیــزش بـوے خــــدا بدهـد...😔😭😭
#در_آرزوے_شهادت🌹
#حال_هواے_جمع_شهیدانم_آرزوست 💔
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
┄༄☘🌸☘༄┄
زندگی به سبک شهدا✨
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرط ترک سیگار🚬
( #شهید_محمد_ابراهیم_همت)🌹🍃
💠همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت:« قول می دهد سیگار🚬 نکشد».😳
🔻البته گفته بودیم که سیگار را برای سینوزیت می کشد نه برای تفریح.😁
🔸خانمش هم گفت:« مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار🚬 بکشد، سیگار کشیدن دور از شأن شماست».😔
وقتی برگشتیم خانه رفت جیبهایش را گشت، سیگارها را درآورد، له شان کرد و ریخت توی سطل.👏
🔹گفت:« تموم شد. دیگه کسی دست من سیگار🚬 نمی بینه». همان هم شد.
🔻بعد از حدود چهارده سال سیگاری بودن، دیگر سیگار نکشید
🔸خانمش می گفت:« مدت ها بعد از ازدواجمان💖، رفتم پیشش گفتم این بچه گوشش👂 درد می کنه، این سیگار رو بگیر یه پک بزن، دودش رو فوت کن توی گوشش».
🔹گفت:« نمی تونم، قول دادم دیگه سیگار نکشم».
🔸گفتم:« بچه داره درد می کشه».
🔹گفت :«ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه دیگه هم به من نگو».
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
💫🍁💫🍁💫🍁💫
💢حسين صبوحی در ششم دي ماه سال1393 به همراه سرهنگ شهيد محمد هاشمي در اثر درگيري با اشرار وسارقان مسلحي که 14 سال تحت تعقيب بودند مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به درجه رفيع #شهادتــــــ❤️ نائل شد.
ـ---------------------------------
❣در مسجد براي بچه ها کلاس #قرآن گذاشته بود ماه #رجب و #شعبان را #روزه مي گرفت گويا خودش مي دانست که #شهيد مي شود، من هنوز منتظرم تا حسين بيايد.🌷🍃
#شهیدحسین_صبوحی💔🍃
ســـــالــــروزشهــــــادتــــــــــــــ🌹
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
#رمــــــان_مدافــــع_عشق💞
#قسمتــــ_ســـی وچهارم ۳۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
◀️ نمی دانم این اشک ها از درماندگی است یا دلتنگی، اما خوب می دانم عمق قلبم از بار اشتباهات و گناهانم می سوزد🔥.
یک قطره باران💧 روی صورتم می چکد و در فاصله چند ثانیه، یکی دیگر. فاصله ها کم و کم تر می شود و می بارد رأفت از آسمان بهشت هشتم.🌧✨
کف دست هایم را باز می کنم و با اشتیاق لطافت این همه لطف را لمس می کنم. یاد تو و التماس دعای تو را زمزمه می کنم: الیس الله بکاف عبده…⚜❣
که دستی روی شانه ام قرار می گیرد و صدای مردانه ی تو در گوشم می پیچد و ادامه آیه را می خوانی: و یخوفونک بالذین من دونه…✨
چشم هایم👀 را باز می کنم و سمت راستم را نگاه می کنم. خودتی❗️ اینجا❓ چشم هایم را ریز می کنم و با تردید زمزمه می کنم: عل…علی‼️
لبخند می زنی و باران، لبخندت را خیس می کند.
– جانم⁉️
یک دفعه از جا می پرم و کامل به سمتت برمی گردم. از شوق یقه پیراهنت را می گیرم و با گریه😭 می گویم: تو…تو اومدی! اینجا! اینجا…پیش…پیش من❗️
دست هایم را می گیری و لب پایینت را گاز می گیری و می گویی: زشته همه نگاهمون👀 می کنن!…آره اومدم❗️
شوکه و ناباورانه چهره ات را می کاوم. انگار صد سال می شود که از تو دور بودم.❤️
– چه جوری توی این حرم به این بزرگی پیدام کردی⁉️ اصلاً کِی اومدی؟ چرا بی خبر؟ شش روز کجا بودی؟ گوشیت چرا خاموش بود؟ مامان زنگ زد خونه، سجاد گفت ازت خبر نداره. من…
دستت را روی دهانم می گذاری و می گویی: خب خب… یکی یکی. ترور کردی ما رو که❗️😁
یک دفعه متوجه می شوی دستت را کجا گذاشته ای. با خجالت دستت را می کشی.
– یک ساعت پیش رسیدم. آدرس هتل رو داشتم، اما گفتم این موقع شب نیام. دلمم حرم می خواست و یه سلام. بعد هم یادت رفته ها❗️
خودت روز آخر لو دادی رو به روی پنجره فولاد…نمی دونستم اینجایی… فقط…اومدم اینجا چون تو دوست داشتی❤️
آن قدر خوب شده ای که حس می کنم خوابم. با ذوق چشم هایت را نگاه می کنم😃. “خدایا من عاشق این مَردم⁉️ ممنون که بهم دادیش.”
– بازم از اون نگاه قورت بده ها کردی بهم؟ چیه خب؟…نه به اون ترمزی که بریدی… نه به این که…عجب❕
– نمی تونم نگاهت نکنم.
لبخندت محو می شود و یک دفعه نگاهت👀 را می چرخانی روی گنبد. حتماً خجالت کشیدی. نمی خواهم اذیتت کنم. من هم نگاهم را می دوزم به گنبد. باران⛈ هر لحظه تندتر می شود. گوشه چادرم را می کشی و می گویی: ریحانه❗️ پاشو الآن خادما فرش ها رو جمع می کنن.
هر دو بلند می شویم و وسط حیاط می ایستیم.
– ببینم دعام کردی؟
مثل بچه ها چند باری سرم را تکان می دهم.
– اوهوم! هر روز…
لبخند تلخی می زنی😏 و به کفش هایت نگاه می کنی. سرت را که پایین می گیری موهای خیست روی پیشانی ات می ریزد.
– پس چرا دعات مستجاب نمیشه خانوم❓
جوابی پیدا نمی کنم. منظورت را نمی فهمم.
– خیلی دعا کن. اصرار کن تا دست خالی برنگردیم.
باز هم سکوت می کنم. سرت را بالا می گیری و به آسمان نگاه می کنی.🌫
– اینم دلش گرفته بودا! یهو وسطش سوراخ شد!
می خندم و حرفت را تأیید می کنم.😁
– خب حالا می خوای همین جا وایسی و خیس بخوری؟ 😳
– نچ❗️
می دویم و گوشه ای پناه می گیریم. لحظه به لحظه با تو بودن برایم عین رویاست. تو همانی هستی که یک ماه برایش جنگیدم.
🔻صحن سراسر نور بود✨. آب روی زمین جمع شده و تصویر گنبد را روی خود منعکس می کند. بوی گلاب و عطر حرم، حال و هوایی خاص دارد. زمزمه خواندن زیارت عاشورایت در گوشم می پیچد.
مگر از این بهتر هم می شود❓ از سرما به دستت می چسبم و بازویت را می گیرم. خط به خط که می خوانی، دلم را می لرزانی. نگاهت👀 می کنم. چشم های خیس و شانه های لرزانت…😭 من پاکیت را دوست دارم. یک دفعه سرت را پایین می اندازی و زمزمه ات تغییر می کند.
💢– منو یکم ببین. سینه زنیم رو هم ببین. ببین که خیس شدم. عرق نوکری ببین. دلم یجوریه، ولی پر از صبوریه. چقد شهید دارن میارن از تو سوریه. چقد…شهید… منم باید برم… برم…😔😭😭
به هق هق میفتی. مگر مرد هم…! با هر هق هق تو، گویی قلبم را فشار می دهند. یک لحظه در دلم می گذرد. تو زمینی نیستی. آخرش می پری.🕊🍃
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
┄༄☘🌸☘༄┄
#ســــردار_سامــــــرا
✅ شهیدی که جان #رهبر معظم انقلاب را نجات داد ...✨🍃
🔸همسر شهید تقوی فر اظهار داشت: تلویزیون، صبحت های حضرت آقا را پخش میکرد که ایشان در حال ذکر خاطرهای بودند.
🔹آقا فرمودند در زمان جنگ در یک مهلکهای گیر افتاده بودیم که بعد از مدتی یک بنده خدایی آمد و ما را نجات داد.
مــدافــ🔻حــرمـ🔻ــع✨
#پاسدار_شهید_حاج_حمید_تقوے🌹🍃
#سالروز_شهادت
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
4_5832469045693122098.mp3
1.67M
🔸 #امتحان_مادر
#صــوتـــــ۲☢
مجتبی در جبهه بود و من هم مثل مادرانی که بچه هایشان درجبهه بودن چشم انتظارمسافرم بودم
روزی زنگ درب خانه مان به صدا درآمد...
📚گزیده کتاب خادم الزهرا
(شهیدسیدمجتبی علمدار)
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
ـ♥♢♥♢♥♢♥♢
🌸👈پاسخ #تکتیرانداز 12 ساله به همرزمانش....⇩⇩
💠 چندی پس از بازگشت از جبهه با خبر #شهادت برادرش «علیرضا» روبرو میشود و سه روز بعد از شهادت برادرش دوباره راهی جبهه میشود تا #سنگر برادرش خالی و اسلحه او بر زمین نماند👌 اما با این وجود همرزمان برادرش از او به خاطر آمدن مجددش به جبهه و دلداری ندادن به خانواده داغدارش، انتقاد میکنند😢 که در پاسخ آنها میگوید:
⚡️⇦ «علیرضا #برای_خودش_شهید شد و آخرت هم برای اوست نه برای من، پس میمانم و میجنگم . »💪
#شهیدمحمدحسیـن_ذوالفقارے💔🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
─═इई: 🌿🌹🌿 :ईइ═─
⚜#شهید با پیگیری های مکرر، روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد.
🔻سرانجام پس از مجاهدت های فراوان در نوزدهم مهر ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی دیواندره در درگیری با گروهک های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله مستقیم به شهادت رسید و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.🕊✨
#شهید_حمید_شاه_محمدی🌹🍃
#سالروز_ولادت🎉
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎞 #کلیپ_تصویری
🍃وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد
ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد..........
❤️عشق یعنی یک خمینی سادگی
❤️عشق یعنی با علی دلدادگی
❤️عشق یعنی لافتی الا علی
❤️عشق یعنی رهبرم سید علی
✨اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨
#جانمان_فدای_رهبرمان_سید_علی
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
┄༄☘🌸☘༄┄
#کلام_شهید🌷
🔶خیلی وقت بود نفس کشیدن در این هوا برایم سخت شده بود،😷
هوایی پر از ریا، نفاق، دورویی و دروغ و گاهی این هوای روی خودم تاثیر می گذاشت.😔
🔷برای کمال و رسیدن به معبود، راهی جز رفتن نیست و عبور کردن از تن و نفس که اگر بمانی، اسیر نفس می شوی.⛓
#شهید_مدافع_حرم❣
#شهید_سعید_علیزاده_برمی🌹🍃
#شادے_روحش_صلواتــــــــ🌼
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖