🍃🌹
#داستان_عجیب_دو_شهید_با_یک_نام
🔴 دو سنگ مزار سفید، یک شکل و یک اندازه، شانه به شانه هم...
🔸دو سنگی که چشم هر رهگذری را در گلزار شهدای اهواز به سوی خود جلب میکند.
🔸دو شهید همنام که تنها تاریخ و محل شهادتشان، آنها را از هم متمایز کرده است.
🔸شهیدان «محمود مراد اسکندری» عمو و برادرزادهای هستند که یکی از آنها در راه دفاع از خاک وطن و دیگری در دفاع از حرم به شهادت رسیدهاند.
🔸قصه زندگی این دو شهید که با وجود غوغایی که در دل دارند، سرشار از ناگفتههایند.
🔸رازهای ناگفته و سر به مهری که تازه بعد از شهادت آشکار شد.
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_محمود_مراد_اسکندری🌹
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_شصـــت و یکم ۶۱ 👈این داستان⇦《 شاگرد 》 ـــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_شصـــت و دوم ۶۲
👈این داستان⇦《 رضایت نامه 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎چند لحظه بهم خیره شد ...🤓
- کار کردن که بچه بازی نیست ...
خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ...😐
از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم ... نباشی باید بری ... چون من یه آدم دائم می خوام... ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم ... فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری ...📝
کلا از قرار توی گیم نت🖥 یادم رفت ... برگشتم سمت خونه ... موقعیت خیلی خوبی بود ... و شروع خوبی ... اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ ... پدرم که محاله قبول کنه ... مادرمم ...
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ... حتی به این فکر کردم که🤔 خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم ... اما بعدش گفتم ...
- خوب ... اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ ... هر بار هم باید واسش دروغ سر هم کنی ... تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...😞
غرق فکر بودم که🤔 ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید ... بعد از نماز صبح رفتم توی آشپزخونه ... چای رو دم کردم ... و رفتم نون تازه گرفتم ... وقتی برگشتم ... مادرم با خوشحالی ازم تشکر کرد ... منم لبخند زدم ...😊
دیگه مرد شدم ... کار و تلاش هم توی خون مرده ...👌
خندید ...
قربون مرد کوچیک خونه ...
به خودم گفتم ...
- آفرین مهران ... نزدیک شدی ... همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...😁
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 👌✨👌
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
ــــــ🌸﷽🌸ـــــــ
🌹《فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ》
🌷[پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد]
#سوره_القلم_آيه_48
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
🔴 #شهیدی_که_قبل_ازشهادت
#قبر_خود_را_نشان_داد
✍ اوخر پاییز سال ۹۴ بود که برای اعزام به منطقه رزمایش بزرگ بسیج متشکل از چند استان در اطراف قم، صبح زود در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) تجمع کرده بودیم؛ پس از عبور از قبور مطهر شهدا و قرائت فاتحه، به قسمت انتهایی گلزار رسیدم که دیگر قبر شهیدی در کار نبود و شهید محمدحسین سراجی در جایی نشسته و در حال قرائت قرآن بود. به شوخی به وی گفتم: اخوی! این محلی که بالای سرش قرآن می خوانی، قبر هیچ شخصی نیست! او هم مثل همیشه تبسمی کرد و پاسخ داد: "به زودی یک نفر در اینجا دفن می شود!"‼️
🌸عامری: بهمن ۹۵، پس از شنیدن خبر شهادت محمدحسین، مدتی از این خبر شوکه و ناراحت بودم و حتی در مراسم تشییع شهید نیز نتوانستم شرکت کنم، تا اینکه یک روز برای فاتحه خوانی و ادای احترام به مزار شهدای مدافع حرم، سراغ قبر شهید سراجی را گرفتم و با کمال تعجب‼️ دیدم شهید، در همان محلی که روز رزمایش به من نشان داده بود، دفن شده است!
راوی 👈 عامری نسب، دوست شهید
#شهید_محمدحسین_سراجی🌸🍃
#سالروز_شهادت🕊
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🍃🌹 💢 #جنگ_نرم 💢 ✅ جنگ نرم ؛ راست است . من از بعد از جنگ _از سال ۶۷ _ همیشہ این را گفتہ ام ؛ چہ بڪنم
🍃🌹
💢 #جنگ_نرم 💢
✅ جنگی ڪه وجود دارد ، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد ، ڪمتر نیست ...(5)
☀️ #مقام_معظم_رهبری
📸 #عڪس_باز_شود
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖