eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 #خاطرات_شهـــــدا ▫️زمانی که هادی در بازار آهن فعالیت می‌کرد، همیشه دست خیر داشت، خصوصاً برای هیئت‌ها بسیار خرج می‌کرد. ▫️هادی می‌گفت باید مجلس امام حسین (علیه السلام) پر رونق باشد، باید این بچه‌ها که هیئت می‌آیند خاطره خوشی داشته باشند. ▫️هربار که برای هیئت و یا کارهای فرهنگی مسجد احتیاج به کمک مالی داشتیم اولین کسی که جلو می‌آمد هادی بود. همیشه آماده بود برای هزینه‌کردن. ▫️یکبار به هادی گفتم : از کجا این همه پول میاری؟ مگه توی بازار چقدر بهت حقوق می‌دن؟ ▫️خندید و گفت : از خدا خواستم که همیشه برای این طور کارها پول داشته باشم. خدا هم کمکم می‌کنه. ▫️پرسیدم : چطوری؟ ▫️گفت : باید تلاش کرد. برای اینکه برخی خرج ها رو تأمین کنم، بعد از کار بازار آهن، با موتور کار می‌کنم. بار می‌برم، مسافر و...خدا هم توی پول ما برکت قرار می ده. #هدایت_تا_شهادت #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌺 بر سر مزار 👇👇 #شهید_سید_احمد_پلارک ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
●شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین عليه السلام بشیم.» ●نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. ✍راوی: همرزم_شهید 🌷 @ebrahimhemmat_ir