eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_نــود_و_پنجــم۹۵ 👈این داستان⇦《 و نمازی که قضا نشد 》 ــــ
🔻 ۹۶ 👈این داستان⇦《 فقط تو را می‌خواهم 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎دل توی دلم نبود ... دلم می‌خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ... شاد بودم و شرمنده ... شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم ... و غرق شادی ...😍✨ 🍃دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تونست ... من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست ... هیچ منطق و فلسفه‌ای ... هر چقدر قوی‌تر از عقل ناقص و اندک خودم ... هر چند دلـــ❤️ــم می‌خواست بدونم ... اون جوان کی بود ... اما فقط خدایی برام مهم بود ... که اون جوان رو فرستاد ... اشک شادی ... بی اختیار از چشمم پایین می اومد😭 ... دل توی دلم نبود ... و منتظر که مادرم بیدار بشه ... اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می‌خوام برم حرم ...✨ 🔹چند بار می‌خواستم برم صداش کنم ... اما نتونستم ... به حدی شیرینی وجود خدا برام شیرین بود ... که دلم نمی‌خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ... بیدار کردن مادرم به خاطر دل خودم ... گناه نبود ... اما از معرفت و احسان به دور بود ...👌 🍀ساعت حدود ۸ شده بود ...با فاصله ... ایستاده بودم و بهش نگاه می‌کردم ... مادرم خیلی دیر خوابیده بود ... ولی دیگه دلـــ❤️ــم طاقت نمی آورد ... 🍃✨- خدایا ... اگر صلاح می‌دونی؟ ... میشه خودت صداش کنی؟ ... جمله ام تموم نشده ... مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ... چشمم که به چشمش افتاد ... سریع برگشتم توی اتاق... نمی‌تونستم اشکم رو کنترل کنم😭 ... دیگه چی از این واقعی تر❓ ... دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ ... ✅برای اولین بار ... حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود... من ... عاشق شده بودم ...❤️😍 - خدایا ... هرگز ازت دست نمی‌کشم ... هر اتفاقی که بیفته ... هر بلایی سرم بیاد ... تو فقط رهام نکن ... جز خودت ... دیگه هیچی ازت نمی خوام ... هیچی ...🍃✨✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1