eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته #قسمتــ_سیزدهم۱۳ 🌸این داستان ⇦ #رقابت ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻 ۱۴ 👈 این داستان ⇦ 🔳 بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ...😢 از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ...😔 - حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ... بالاخره تصمیمم رو گرفتم ... - ... من می خواستم برای تو بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... ...😭 عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم... - ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده😞 ... به هر کی نخواد، نه ... ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ...😔 و در زدم ... 👈رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ...😐 - تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ...😳🤔 - آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ...☹️ سرش رو انداخت پایین ... - کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ...☹️ بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ... - برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ...😕 اما بعدش ترسیدم ... - اگر نزاره فردا بیای چی؟ ... ...🍃🍃 🍃🌸↬ @shahidane1
#دعــاےفرج به نیابت از 👈ســردار رشــــید اسلام🔻 #شهیدحاج_ابراهیم_همّت🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #شبتون_شهدایی💔🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_آقای_من💔💔 هرگز بجز دو پای گریزان نداشتیم جزحرف وادعای فراوان نداشتیم این یک حقیقت است چرا مخفیش کنیم ما بهر انتظار شما جان نداشتیم #العجل پدر مهربان😔 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌼🌸🌹 🌸🌹 🌹 ♡⇦از میان همه عیش جهان ♡⇦بودن با #شهدا ما را بس ♡⇦آن #شهیدان که به ما می گفتند ♡⇦حرم #کرب_و_بلا ما را بس.. 🌼سلام... #صبحتــــون_شهدایــے🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
👈در این آفرینش بزرگ " #شهیــــــــد "❤️ تنهـا موجودی‌ست که میـلاد دارد امّا مـرگ ندارد ... #روحانی_مدافع_حرم #شهیدمحمدکیهانی💔🍃 #روزتان_منور_به_نگاھ_شهدا🌸 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
👈 #دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای #شهادتــــــ💔ــ مسابقه می دهیم... و وابستگی نداریم .... و #اعتقادمان این است که از #ســــوےخــــدا_آمده_ایم ⇦ و #بــہ_ســوےاومےرویم 👌 🌼سردار رشید اسلام🌼 مــدافــــ🔻حــــرمــ🔻ــــع #شهیدحاج_حسین_همدانی🌹🍃 👈 #سالروزولادتــــــــــــ💐 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌹 در شهرستان فریدونکنار استان مازندران چشم به جهان گشود. 👈 وی پس از در مبارزه با تروریست‌ها تکفیری در ، به یکی از بیمارستان های منتقل شد و سرانجام در تاریخ 24 آذر 1394 به درجه رفیع 💔نائل آمد. سالروزشهادتــــــــــــ🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــانــ_مــدافع_عشــق💞 #قسمتــــ_بیستودوم۲۲👇 #هــــــــوالعشــــــــق❤️🍃 ـــــــــــــــــــــــ
❤️ ۲۳ 💞 👈نفس هایم هر لحظه از ترس تندتر می شود.😰 دسته کیفم را می گیرم و محکم تر نگهش می دارم که او دست می اندازد به چادرم و مرا سمت خودش می کشد. کش چادرم پاره می شود و چادر از سرم به روی شانه هایم لیز می خورد. از ترس زبانم بنده می آید و تنم به رعشه می افتد. نگاهش می کنم. لبخند کثیفش حالم را بهم می زند. پاهایم سست می شود و توان فرار ندارم. یک دستش را در جیبش می کند.😭 – 👜کیفت رو بده به عمو.😖 و در ادامه جمله اش، چاقوی🔪 کوچکی از جیبش بیرون می آورد و با فاصله به سمتم می گیرد. دیگر تلاش بی فایده است. دسته کیفم را ول می کنم. با تمام توان، قصد دویدن می کنم که دستم به لبه ی چاقو گیر می کند و عمیق می برد. بی توجه به زخمم، با دست سالمم چادرم را روی سرم می کشم. نگهش می دارم و می دوم.😭 می دانم تعقیبم نمی کند چون به خواسته اش رسیده. همان طور که با قدم های بلند و سریع از کوچه دور می شوم به دستم نگاه می کنم که تقریباً تمام ساق تا مچم، عمیق بریده شده. تازه احساس درد می کنم. بعد از پنج دقیقه دویدن، پاهایم رو به سستی می رود. قلبم❤️ طوری می کوبد که هر لحظه احساس می کنم ممکن است برای همیشه بایستد! به زمین و پشت سرم نگاه می کنم. رد خون طوریست که گویی سر بریده ی گاو را به دنبال می کشی!😢 با دیدن خون و فکر به دستم ضعف غالبم می شود و قدم هایم کندتر می شود. دست سالمم را به دیوار خیابان تکیه می دهم و خودم را به زور جلو می کشم. از بدشانسیم پرنده پر نمی زند. هیچ کس نیست تا کمکم کند. چادرم دوباره ازسرم میفتد. یک لحظه چهره ی تو به ذهنم می دود.😏 ” اگر تو منو رسونده بودی …الآن من…”😡 با حرص دندان هایم را روی هم فشار می دهم. حس می کنم از تو بدم می آید. یعنی ممکن است!؟☹️🤔 به کوچه تان می رسم. چشم هایم تار می شود. زانوهایم خم می شود. به زور خودم را نگه می دارم. چشم هایم را ریز می کنم.😥 از دور می بینمت که مقابل درب خانه تان با موتور ایستاده ای.🏍 یعنی هنوز نرفتی! می خواهم صدایت کنم اما نفسم در گلو حبس می شود. خفگی به سینه ام چنگ می زند و با دو زانو روی زمین میفتم. می بینم که نگاهت سمت من می چرخد و یک دفعه صدای فریاد “ !” تو را می شنوم.😱 🏃سمتم می دوی و من با چشم صدایت می کنم. به من می رسی و خودت را روی زمین می اندازی. گوش هایم درست نمی شنوند. کلماتت را گنگ و نیمه می شنوم.😭😔 – !…ر…ریحانه…یا حسین…مامااااان…مااامااان…بیاااا..زنم…ز..زنمممم…😱  😐چشم هایم را روی صورتت حرکت می دهم. داری می کنی! حالی برای گفتن دیوان شعر نیست. یک مصرع و خلاصه؛ تو را دوست دارمت.🌸🍃 …🌼🌼 🍃🌸↬ @shahidane1
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 💐تنها #آرزویــــم این استــــــ 💐که در لحظات آخر عمــــــــر 👈خود را کشان کشان بر روی صورت به قدم های #اباعبداللّه_الحسین{ع} بیاندازم😭 و بر #خاک_پای مبارک حضرت #بــوســــه😘 زنم 《 #خاک_پایش را توتیای چشم بکنم》 "والســــلام " ♡⇦ #شهیـد_رضــا_داروییـان🌸🍃 🌷👈 #سالروز_ولادتــــــ🔺🔺 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
📞 .... صدای منو میشنوید؟؟؟ 📞 ... ⭕️✅مجنون جان به گوشم. اوضاع خیلی خرابه برادر!😔 ،  خیلی زیاد شدند اخوی.😭 👈 و رو دارند قیچی می کنند...😔 اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند! ⭕️ خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ، ولی انگار دیگه اثری نداره!😢 عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمیده، میده ...😭 📞  ،فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم... اینجا به همش میگیم پر رو کنید ، تا مشامتونو اذیت نکنه ولی کو اخوی 👂... ⭕️حاجی اوضاعشون خرابه! 👈همش می گیم ( ، برادر نگاهت..)😔 ⭕️حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط 💔 میزنه.... 🔷 ..😢😭 👈به بچه های اونجا بگو کمکـــــ برســـــونند😔 ...؟! ...📞 🍃🌸↬ @shahidane1
🌸👈 #شهید‌مؤذن⇦در سال 1385 ازدواج کرد و پس از به دنیا آمدن اولین فرزندش به شهر سیستان و بلوچستان اعزام شد. ☆⇦ حدودا 5 ماه در شهر #چابهار خدمت کرد و سر انجام در #آذر1389 همراه با چند نفر دیگر از هموطنان خویش مصادف با روز #تاسوعا به وسیله ی بمب گذاری در هیئت عزاداری😭 به درجه ی رفیع #شهادتــــــ💔 نائل آمد. 🏴💔🏴💔🏴💔🏴 #شهیدمنــصورمــؤذن🌹🍃 #سالــــروزشهادتــــــــ💔🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖