شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #سیــــــره_شهــــــــدا👆 #شمــــــــاره(5⃣) ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 📜خاطــــــره اے از شهید... یکبار س
#سیــــــره_شــھــــدا👆
#شمــــــاره(6⃣)
⚡️ #خاکریزهای_ڪاغذی!⚡️
#مجتبــےبابایی، رزمنده طراح این کتابخانه سیار بود. #کتابخانهای که با طرح خودش روی اتاقهای دستساز پشت وانت نیسان در جبههها میگشت و اوقات فراغت رزمندهها را با کتابخوانی پر میکرد.
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🔹🔹🔹✨💠✨🔹🔹🔹
نحوه شهادت🕊🍃
♦️شب آخر ظرف غذای همرزمانش را شست، نماز شب خواند و بعد از یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامع در ادلب، مورد حمله تکفیریان قرار گرفت.
درگیری بسیار شدید بود.⚡️
احمد از ناحیه سر و پا به شدت مجروح شد و در اثر شدت جراحت به شهادت رسید.
از سوریه به آسمان پل زد و دنیا را به اهلش واگذاشت.✨
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_احمد_مشلب🌹🍃
#شهدا_گاهے_نگاهمان_ڪنید💔
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_بیستــــم۲۰ 👈این داستان⇦ 《تو شاهد باش》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیستــــ و یکم ۲۱
👈این داستان⇦ 《فقط به خاطر تو》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠🌼اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ...
- تو که هنوز بیداری ...😳
هول شدم ...
- شب بخیر ...🌙
و دویدم توی اتاق ...
قلبم تند تند می زد ...💓
- عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره❓ ...
این بار بیشتر صبر کردم ... نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد ... چراغ💡 آشپزخونه هم خاموش شده بود... رفتم دستشویی و وضو گرفتم ...⚡️
جانمازم رو پهن کردم ... ایستادم ... هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم ... که سکوت و آرامش خونه ... من رو گرفت ...✨
دلم دوباره بدجور شکست💔 ... وجودم که از التهاب افتاده بود... تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم ...
رفتم سجده ...💚
- خدایا✨ ... توی این چند ماه ... این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم ...😔
بغضم شکست ...😭
- من رو می بخشی؟😞 ... تازه امروز، روزه هم نیستم ... روزه گرفتنم به خاطر تو بود ... اما چون خودت گفته بودی ... به حرمت حرف خودت ... حرف پدرم رو گوش👂 کردم ... حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ...❣
از جا بلند شدم ... با همون چشم های خیس ... دستم رو آوردم بالا ... الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ...😭
هر شب ... قبل از خواب ... یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق ... بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم ... دور از چشم پدرم👀 ... توی تاریکی اتاق ... می ترسیدم اگر بفهمه ... حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره...😱
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
#خداوند_کریم همیشه به من نظر لطف و محبت داشتند و به واسطه امام عزیزی که #کریم_اهلبیت (ع) است، دعاهای مرا مستجاب نمودند و با جرات می گویم که هر خواسته ای که داشتم، برآورده شده، مگر آن که بر خیر و صلاح من نبوده.👌🌸
#شهیدحیدرابراهیم_خانـــے💔
🌼 #سالــروز_ولادتــــــ...🌼
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
💠🌹💠🌹💠
#شهید_تفحص «سعید شاهدی» در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۷ در خیابان قصرالدشت تهران چشم به جهان گشود. وی پس از ادای وظیفه در هشت سال دفاع مقدس، در اکیپهای تفحص پیکر شهدا حضور یافت و سرانجام در تاریخ ۲ دی ۱۳۷۴ در منطقه عملیاتی #فکه به درجه رفیع #شهادتــــ نائل آمد...
#شهیدسعیدشاهدی🌹🍃
💔 #سالروزشهادتــــــ🌹🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــانــ_مــدافــــع_عــــشق❤️ 📚⇦ #قسمتــــ_بیست و نهــــم۲۹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#رمــــــان_مــدافــــع_عشــــق💞
#قسمتــ_ســــےم ۳۰ 🔻
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼 پدرم فنجان چایش را روی میز می گذارد☕️ و روزنامه ای که در دست دارد را ورق می زند. 📃من هم با حرص شیرینی هایی که دست پخت مادرم هست، یکی یکی می بلعم.🍩 مادرم نگاهم می کند و می گوید: بیچاره ی گشنه.😁 نخورده ای مگه دختر؟ آروم تر.😊
– قربون دست پخت مامانم بشم که نمیشه آروم خوردش.😄
پدرم از زیر عینک نگاهی به مادرم می کند.🤓
– مریم! نظرت راجبِ یه #مسافرت چیه؟🤔
– #مسافرت؟ الآن؟😳
– آره! یه چند وقته دلم می خواد بریم #مشهد.👌
مادرم در لحظه بغض می کند.😢
– مشهد؟ آره. موافقم. یه ساله نرفتیم.👌
– ازطرف شرکت جا میدن به خانواده ها. گفتم ما هم بریم.
و بعد نگاهش را سمت من می چرخاند.
– بله بابا؟😐😳
پیشنهاد خوبی بود ولی اگر می رفتیم من چند روزم را از دست می دادم. کلاً حدود پنجاه روز دیگر وقت داشتم. سرم را تکان می دهم و شیرینی که در دست دارم را نگاه می کنم.😟
– هرچی شما بگی بابا.
– خب می خوام نظر تو رو هم بدونم دختر. چون می خواستم اگر موافق باشی به خانواده آقادوماد هم بگیم بیان.😦
برق ازسرم می پرد.😨
– #واقعاً؟
– آره. جا میدن. گفتم که…😕
بین حرفش می پرم: وای من حسابی موافقم.🤗
مادرم صورتش را چنگ می زند.☺️
– زشته دختر این قدر ذوق نکن.😅
پدرم #لبخند کمرنگی می زند.😊
– پس کم کم آماده باشید. خودم به پدرشون زنگ می زنم و می گم.📞
شیرینی را در دهانم می چپانم و به اتاقم می روم. در را می بندم و شروع می کنم به ادا درآوردن و بالا و پایین پریدن.💃😁 مسافرت فرصت خوبی است برای #عاشق_کردن. خصوصاً الآن که شیر نر کمی آرام شده. مادرم لیوان شیر کاکائو به دست در را باز می کند.🚪 نگاهش به من که می افتد می گوید: وا دختر خُل شدی؟ چرا می رقصی؟😂💃😂
روی تختم می پرم و می خندم.😅
– آخه خوشحالم مامان جووونی.
لیوان را روی میز تحریرم می گذارد.☕️
– بیا یادت رفت بقیه اش رو بخوری.
پشتش را می کند که برود و موقع بستن در، دستش را به نشانه خاک برسرت بالا می آورد😁
یعنی…”توی اون سرت! #شوهرذلیل!”
مادرم می رود و من تنها می مانم با یک عالمه” #تــــــــــــــــو”.
💖《مدتی هست که درگیرسؤالی شده ام توچه داری که من این گونه هوایی شده ام》💖
ادامــــــه_دارد...💐💐
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
ادامه دارد…
🌾☘🌾☘
🌀حاج قاسم سلیمانی در وصف #شهید_میرحسینی میگوید:
🔻قاسم میرحسینی، بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله بود که واقعاً من امروز در هر مأموریتی جای خالی او را میبینم. شهید میرحسینی در بعد خودش در تمام صحنه جنگ تک بود.👌🌺
سردار رشید اسلام
#شهید_قاسم_میرحسینی🌹🍃
#سالروز_شهادت🕊
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌧✨🌧✨🌧
🎞 کلیپ
🔸ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند🌹
🔸ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹
🌀«شعری که اشکهای رهبر انقلاب را جاری کرد»😭😭😭
✨اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨
#شهدا_دستمان_را_بگیرید😔😭
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🌧✨🌧✨🌧 🎞 کلیپ 🔸ما سینه زدیم بیصدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند🌹 🔸ما مدعیانِ صفِ اول بود
༄☘🌸☘༄
💢 خطاب به آقا در جواب شعری که خواندند:
از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند✨
گفتند همه "فدای اشکت آقا"
تصویر شما را شهدا بوسیدند✨
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند✨
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند✨
از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند.✨
✨اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨
#جانمان_فدای_رهبرمان_سید_علی❤️
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
﷽
━━━━━💠🌸💠━━━━━
برگی از خاطرات☘☘
🔻چند وقتی بود که به مرخصی آمده بود ولی کلاهش را در نمی آورد.😳
پرسيدم:
حسين! چرا کلاهت را در نمی آوری❓
گفت: اين طوری بهتر است.☺️
نه، از وقتی آمدی کلاه داری، حرفهايی می گويند! کلاهت را در بياور ببينم.
🔸همه اصرار کرديم؛ اما گوش نمی کرد تا اين که برادر کوچکمان در يک چشم به هم زدنی کلاه را از سرش کشيد. ديدم سر حسين باند پيچي است.😱
دلش نمی خواست کسی او را در آن وضع ببيند.😞
می گفت:
مبادا اين مجروحيت سرم، باعث شود مردم به جبهه نروند.🌾
راوی: محمدرضا هرمزی
#شهیدحسین_هرمزی🌹🍃
#سالــــروز_شهادت
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🕊✨🕊
✨🕊
🕊
🌀#تلنگر
#شهادت، خلوت عاشق و معشوق است❤️
#شهادت تفسیر بردار نیست❣❣
ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید...
فقط شهید می تواند #شهادت را درک کند...👌🌹
شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد❤️
شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید😔
شهید را شهید درک می کند🌹🕊
اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند 🖱
برخیزید و فکری به حال خود کنید😭
#لبیک_یا_حسین🌹🍃
#شهادت_نصیبتان🕊
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌼🌿🌼🌿
♦️« سلامت تن زیباست
امّا پرندهٔ عشق🕊 💖
تن را قفسے مےبیند
که در باغ نهاده باشند⛓
🔸و مگر نه آنڪه گردن ها را باریڪ آفریدهاند
تا در مقتل ڪربلاے عشق آسان تر بریده شوند❤️
🔸و مگر نه آنڪه از پسر آدم
عهدے ازلے ستاندهاند
ڪه حسین {ع} را از سر خویش
بیشتر دوست داشته باشد❣❣
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_رضا_رضائیان🌹🍃
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محسن_حججے 🌹🍃
هردو #بےســــر
#یادشان_با_صلوات
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#شــھــــداےمــداح👆 #شمــــــــاره(6⃣) 💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💠 ♦️خدا گواه است، پی د
#شــــھــداےمــداح👆
#شمــــــــاره(7⃣)
💠|⇦به یاد عاشقان دلسوخته
حضرت #اباعبدالله_الحسین_ع💔
" #شهیدحسن_شیخ_زاده_آذری"🌹🍃
" #شهید_جواد_صراف"🌷🍃
👌 #هیئتــــےهای اصیل پایین شهر...
✨⇦افتــخار محــــله هــای
#دولاب و #قیام_تهران
اسطوره های #حزب_الله🌸
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
شادےروحــشــــــان #صــــلواتــــ🌼❣
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_بیستــــ و یکم ۲۱ 👈این داستان⇦ 《فقط به خاطر تو》 ــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیستــــ و دوم ۲۲
👈این داستان⇦ 《زمانی برای مرد شدن》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌀از روزه گرفتن منع شده بودم ❌... اما به معنای عقب نشینی نبود ... صبح از جا بلند می شدم ... بدون خوردن صبحانه ... فقط یه لیوان آب ... همین قدر که دیگه روزه نباشم ...
و تا افطار لب به چیزی نمی زدم ... خوراکی هایی🍞🌭 رو هم که مادرم می داد بین بچه ها تقسیم می کردم ... یک ماه ... غذام فقط یک وعده غذایی بود ...😔
برای من ... اینم تمرین بود ... تمرین نه گفتن ... تمرین محکم شدن ... تمرین کنترل خودم ...👌
🔻بعد از زنگ ورزش🏃 ... تشنگی به شدت بهم فشار آورد ... همون جا ولو شدم روی زمین سرد ...😱 معلم ورزش مون اومد بالای سرم ...
- خوب پاشو برو آب بخور ...💧
دوباره نگام👀 کرد ... حس تکان دادن لب هام رو نداشتم ...😬
- چرا روزه گرفتی❓ ... اگر روزه گرفتن برای سن تو بود ... خدا از 10 سالگی واجبش می کرد ...
🔻یه حسی بهم می گفت ... الانه که به خاطر ضعف و وضع من ... به حریم و حرمت روزه گرفتن و رمضان ... خدشه وارد بشه⚡️ ... نمی خواستم سستی و مشکل من ... در نفی رمضان قدم برداره ... سریع از روی زمین بلند شدم ...🚶
- آقا اجازه ... ما قوی تریم یا دخترها❓...
خنده اش گرفت 😁...
- آقا ... پس چرا خدا به اونها میگه 9 سالگی روزه بگیرید ... اما ما باید 15 سالگی روزه بگیریم؟ ... ما که قوی تریم ...💪
خنده اش کور شد😐 ... من استاد پرسیدن سوال هایی بودم که همیشه بی جواب می موند ... این بار خودم لبخند زدم😌 ...
- ما مرد شدیم آقا🕵 ...
- همچین میگه مرد شدیم آقا ... که انگار رستم دستانه ... بزار پشت لبت سبز بشه بعد بگو مرد شدم ...😄
- نه آقا ... ما مرد شدیم ... روحانی مسجدمون میگه ... اگر مردی به هیکل و یال کوپال و ... مو و سیبیل بود ... شمر هیچی از مردانگی کم نداشت👌 ... ما مرد بی ریش و سیبیلم آقا ...
فقط بهم نگاه کرد🤓 ... همون حس بهم می گفت ... دیگه ادامه نده ...
- آقا با اجازه تون ... تا زنگ🔔 نخورده بریم لباس مون رو عوض کنیم ...
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
💠❣💠❣💠
❤️⇦ #آقــــاےمــــن...
🌼🔻نمی گویم کجا در ناکجایی
🌸🔻بگو جانا، بگو جانا، کجایی
🌼🔻شب و روز از دل سرگشته پرسم
🌸🔻تو ای پیدای ناپیدا کجایی
#اللــھم_عجل_لولیــڪ_الـفــرج💐
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
#پروفایل⇧⇧
🍃✨🍃✨🍃
🌹 #سلام_بر_شهیدان🌹
🌷خوشا آنان که در این صحنه خاک چو خورشیدی درخشیدند و رفتند❣❣
#مدافعان_حرم🕊
#شهید_عباس_دانشگر🌹🍃
ـ~~~~~~~~~~~~~~~~
💛>>ســــلام...
#صبــحتــــــون_شــھــــدایی💔
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌼🌸🌼🍃
✍همرزم شهید :
🔷یک روز در چادر نشسته بودیم بعد از نماز #قرآن می خواندم و داشتم #سوره_واقعه میخواندم #حسن داشت ظرف می شست کمی صدام بلند بود که یک آیه رو اشتباه خواندم و حسن صدایش را بلند کرد گفت : این آیه درستش اینه و شروع به خواندن کرد...
همیشه قرآن میخواند و به زبان #عربی هم مسلط بود .👌
ــــ♡♦️♡♦️♡♦️♡ــــ
⇩ســــردارشهیــــــد⇩
#شهیدحسن_سلطانی🌹🍃
💔سالــــــروزشــھــــادتــــــ🌷
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
#زندگینــــامه👇
🌼 پنجم تیر ۱۳۴۶، در روستای کلیشم از توابع شهر رودبار به دنیا آمد. پدرش نصرت، رنگفروش بود و مادرش صفورا نام داشت. دانشآموز چهارم متوسطه در رشته ریاضی بود. از سوی #بسیــج در جبهه حضور یافت. سوم دی ۱۳۶۵، با سمت #غــواص در امالرصاص عراق بر اثر اصابت گلوله به گردن، #شهیــد شد. مزا او در گلزار شهدای شهر #قزوین واقع است.🍃🌸
#شهیدعلــــےمیرزاتــرابــے💔🍃
✨ســــالروز شهادتــــــــ🌹
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️