eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃﷽🍃 #برگـــے_از_خاطراٺ ☢ اوج گرمای اهواز بود بلندشد، دریچه کولر اتاقش را بست گفت به یاد بسیجی‌هایی که زیر آفتاب گرم می‌جنگند. 🌀 طراح و استراتژیست نظامی 🔹نابغه جنـــــگ🔹 #شهیــد_حســـــن_باقـــــری 🌺 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
⚜﷽⚜ #برگـــے_از_خاطراٺ 💢 هادی واقعا آدم سختکوش و تشنه یادگیری علم بود، خیلی وقتها بهش می‌گفتم: هادی یکم استراحت کن بعدا فلان کار رو انجام می‌دیم ولی گوشش بدهکار نبود. واقعا می‌تونم بگم هادی عاشق بود، هادی اشتیاق عجیبی برای خدمت داشت و وجودش وقف خدمت به مردم مظلوم دنیا بود. خیلی مقید بود که چیزی از حق الناس یا بیت المال گردنش نباشه. ♦️ توی میدون رزم هم شیر سرکشی بود که می‌غرید و به دل دشمن می‌زد و صف شکن بود. ان‌شاءالله خدا ما رو هم به اونها ملحق کنه. راوی 👈 همرزم شهید 🔻مدافـــع حــــرم🔻 #شهیــد_هـــــادی_زاهـــــد 🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ 🔴 #اولین_و_آخرین_نماز_شهید ✍ رضا سگه یه لات بود تو مشهد، داشت می‌رفت دعوا، شهید چمران دیدش، دست
‍ ✨﷽✨ 🔴 🔷 یه لات بود تو مشهد، داشت می‌رفت دعوا، شهید چمران دیدش، دستش‌ رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه. 🔹به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. 🔸رضا شروع می‌ڪنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش‌هاش توجه نمی‌کنه، یه دفعه داد زد ڪچل با توأم! 🔹شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. 🔸رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی! 🔹شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی بدی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تا حالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! 🔸شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی آبـرو بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. "یکم مثل اون بشم". 🔻رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه می‌کرد. اذان شد، رضا عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریه‌اش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پـــــرکشید...!🕊 ❤️فرمانده قلبـــــها❤️ 🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1‌‌
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 💠 زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی‌دادن، می‌گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ 🔹رفته بود پیش شهردار، "آقا مهدی" بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.. #سردار_بی‌نشان #شهید_مهدی_باکری ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ 🔴 #معجزه_شهید_همت از زبان یک استاد دانشگاه 🍃شهیدان از مـی توحیـــــد مستند ✨شهید
🍃🌷🍃 💢 یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن. در رو که باز کردم دیدم با یه موتور تریل جلو در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم. 🔹ازش پرسیدم، کجا؟ گفت یه نفر به کمک ما احتیاج داره؛ سوار شدم و رفتیم. 🔸سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابون‌ها رو خوب ببینم، وقتی رسیدیم از خواب پریدم. 💠 از چند نفر پرسیم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره. ✉️ هر جوری بود خودم و به اون آدرس رسوندم، در زدم. در رو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در؛ نه من اونو می‌شناختم نه اون من و. 🍃گفت بفرمایید چیکار دارید، ازش پرسیم که با کاری داشته؟ یهو زد زیر گریه!! 🔻گفت چند وقته می‌خوام خودکشی کنم. دیروز داشتم تو خیابون راه می‌رفتم و به این فکر می‌کردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه چشمم افتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود اتوبان شهید همت. 🌷 گفتم میگن شماها زنده‌اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم و الان شما اومدید اینجا و میگید که از طرف شهید همت اومدید...😔 😭 ▫️همـــــت دلـــــها▫️ 🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔷 همسر شهيد خاطره‌ای از قول او تعريف می‌کند که حدود سه سال پيش برای مأموريتی چهل روزه به قطر رفته بودم حين بازگشت قصد داشتم هديه‌ای تهیه کنم برای بچه‌های عمويم که به تازگی يتيم شده بودند تا جای خالی پدر را کمتر احساس کنند. 🔹شب، امام حسن مجتبی(ع) را در خواب می‌بيند که از عده‌ای امتحان می‌گيرد وقتی نوبت به من رسيد احساس شرمندگی به من دست داد، ناگاه مرا با توجه خاصی صدا زدند و پرسيدند: مساعده يعنی چه؟ عرضه داشتم يعنی کمک کردن. فرمودند: به چه کسانی؟ گفتم به پدر و مادر، نيازمندان، به شيعيان.. 🔻هنگامی که گفتم شيعيان مرا در بغل گرفتند و بوسيدند.. از خواب بيدار شدم تمام بدنم از شوق می‌لرزيد و دانستم که اين ها (ائمه) از نیت آدمها هم اطلاع دارند.. راوی 👈 همسر شهید ▫️دبیر اول سفارت ایران در بغداد▫️ 🔻شهید تـــــرور🔻 #شـهیـد_خلیـــــل_نعیمـــــی🌷 《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ ♻️ یکی از همرزمان شهید ذورقی میگفتند ۵ ، ۶ ساعت قبل از شهادتش ایشان را دیدم گفتم ابومحسن تو شبانهروز در حال خدمت و جهاد هستی باید مزدت #شهادت باشد اگر شهادت نصیبت نشود یعنی اینکه ناخالصی در شما وجود دارد. 🍃همرزمش میگفت پس از این حرفم شهید ذورقی خیلی آرام گفت: برای #شهادت به اینجا نیامدم برای خدمت و جهاد آمدم اینجا باید طوری جهاد کرد که خداوند و حضرت زینب (س) از ما راضی باشند. راوی 👈 همرزم شهید  ▫️ مدافـــع حــــرم ▫️ #شهیــد_افشیـــــن_ذورقی🌷 《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 💢 يك موضوع عجيب بعد از شهادت مهدی رخ داد كه مدت‌ها ذهنم را مشغول كرده بود. گاهی كه به مزار پسرم می‌رفتم، ‌می‌ديدم يك خانم بر سر مزارش نشسته و گريه می‌كند. غريبه بود و نمی‌شناختمش. 🔻از او پرسيدم شما چه نسبتی با شهيد داريد. او هم گفت من و دو فرزند كوچكم بدون نان‌آور بوديم و بعضی از شب‌ها يك نفر مقداری پول داخل يك پاكت به خانه‌مان می‌انداخت. من از ماهيت آن فرد خير اطلاعی نداشتم تا اينكه دو روز قبل از تشييع پيكر آقا‌مهدی خواب ديدم جوانی به من می‌گويد «ديگر نيستم تا خرجی‌ات را بدهم.» 🔻دو روز بعد هم تشييع جنازه يك شهيد در محله‌مان صورت گرفت و تازه فهميدم جوانی كه در خواب ديده بودم، شهيد مهدی جودكی است. راوی 👈 پدر شهید ▒ مدافع حریـم ولایت ▒ 🌷 《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 🔵 🔷 دوستاش می‌گفتن هر وقت آماده نماز جماعت می‌شديم سيد هميشه صف اول نماز بود 🔹و وقتی روحانی نداشتيم اين آقا سيد بزرگوار جلو وای میستاد و سید امام جماعت ما می‌شد  راوی 👈 دوستان شهید ▒ مدافع حریـم ولایت ▒ 🌷 《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔴《 نیمه شعبان 》 🍃عصر روز نیمه شعبان ابراهیم وارد مقر شد، همان روز بچه‌ها دور هم جمع شدیم؛ از هر موضوعی صحبت به میان آمد تا این که یکی از ابراهیم پرسید: بهترین فرماندهان در جبهه را چه کسانی می‌دانی و چرا؟! 🍃ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: تو بچه‌های سپاه هیچکس را مثل محمد بروجردی نمی‌دانم‌ محمد کاری کرد که تقریبا هیچ کس فکرش را نمی‌کرد، در کردستان با وجود آن همه مشکلات توانست گروههای پیش‌مرگ کرد مسلمان را راه‌اندازی کند و از این طریق کردستان را آرام کند. 🍃در فرماندهان ارتش هم هیچکس مثل سرگرد علی صیاد شیرازی نیست، ایشان از بچه‌های داوطلب ساده‌تر است، آقای صیاد قبل از نظامی بودن یک جوان حزب‌اللهی و مؤمن است. 🍃از نیروهای هوانیروز، هرچه بگردی بهتر از سروان شیرودی پیدا نمی‌کنی، شیرودی در سرپل ذهاب با هلی‌کوپتر خودش جلوی چندین پاتک عراق را گرفت. با این که فرمانده پایگاه هوایی شده آنقدر ساده زندگی می‌کند که تعجب می‌کنید! ... 🍃همان روز صحبت به اینجا رسید که آرزوی خودمان را بگوئیم.؛ هرکسی چیزی گفت، همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد و گفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم! راوی 👈 جمعی از دوستان ❣هـــــادی دلهـــــا❣ #شهیــد_ابراهیـــــم_هـــــادی🌷 《ســــالــــروزولادتــــــــ》 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔴 #اولاد_خلـــــف 🍀ابراهیم می‌گفت: من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط #شهادتم را از خدا خواستم. 🍃مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت: ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ 🍀می‌گفت: نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. 🍃یک روز ولی‌الله آمد و گفت: ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم: نه، مگه چی شده؟ گفت: از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم: نه، چطور مگه؟ گفت: میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم #شهیـــــد شده است. 🍀حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند. آمدم خانه و خبر دادم. مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت: یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ 🍃گفتم: بله. گفت: یه خانم بلند بالا #حضرت_زهرا(س). این بچه، هدیه‌ی امام حسین بود؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت. 🍀بعدش هم گفتیم: ✨انا لله و انا الیه راجعون✨. خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم.. 📚 کتاب: برای خدا اخلاص بود مجموعه‌ای از خاطرات ⇩⇩ #شهیــد_محمدابراهیم_همت🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 💠 قرار بود بریم مسافرت، همه وسایلامون و جمع کرده بودیم دانیال‌ام خودش وسایلشو جمع کرده بود، همین که خواستیم از در بریم بیرون یادش افتاد کمربندش و جا گذاشته بهم‌ گفت مامان کمربند منم بردار جا‌گذاشتم منم حواسم نبود و کمربند نظامیش و برداشتم! 🔹 وقتی رسیدیم لباساشو پوشید که عکس بگیریم، هی بغل کتشو میزد کنار ژست میگرفت و میگفت: ببین مادر من کمربند چی برام آورده ... کمربند نظامی ....!! و میخندید... و این عکسِ یادگاری ماندگار شد براش... راوی 👈 مادرشهید ▫️مدافع حریم ولایت▫️ #شهید_دانیـــــال_صفـــــری🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1