هدایت شده از حُسِینجـٰآنَم"؏"
مداحی آنلاین - ماه رمضونه اشکای عاشقونه - حسن عطایی.mp3
4.33M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃ماه رمضونه
🍃اشکای عاشقونه
🎙 #حسن_عطایی
🌙 #شب_قدر
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
هدایت شده از منتظران ظهور³¹³
یکیازاعمـالامشبخوندنسورهقدره!
درحـدتوانپخشکنوبخوانبهنیت
ظهور✨
التـماسدعا🤲🏻
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾
وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾
سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
#تلنگر
یکبار که شده
با خودت و خدایت خلوت کن
نکند مجازی شدنت
مساوی شود با سقوط ایمانت!!
🚫خیلی از چت ها و گروه های
مختلط و دوستی های مجازی
پرتگاه ایمان توست... ❗🥀
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
سختاستعاشقشوی...ویارنخواهد!دلتنگ"حرم"باشے..و"ارباب"نخواهد!(:
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی قسمت۱۸ قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبل
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
#قسمت19
هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.
چون توی #سف رقبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.
بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.
یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
میگفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."
✱✿✱✿✱✿✱✿✱
یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم #اسیر بشیم، بعدش #شهید بشیم."
نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای #مومن مثل بوییدن یک #دسته_گل خوشبو است."
خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام."
بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. #راحت و #آرام!"
✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿
#عکس شهدای #مدافع_حرم نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم.
بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های #حیدریون که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با #عربی دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."
بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. میگفتند:"این دارد چه می گوید؟"
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی #قسمت19 هر روز محسن با #موتور می رفت به آن
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
#قسمت٢٠
مادرخانم شهید حججی
یک داعشی که چهره اش به شیطان ها می ماند، آمده بود خانه مان و ایستاده بود توی هال. آرام آرام آمد طرفم.
وحشت کردم.گفتم: "نکند بلایی سرم بیاورد!"
دیدم سری را توی دستش گرفته.
نگاه کردم دیدم محسنم است. سر را جلویم محکم به دیوار زد و رفت توی یکی از اتاق هایمان.
با ترس و دلهره از پشت سر نگاهش کردم. دیدم چند نفر دست بسته توی اتاقند و آن داعشی دارند با تبر سرهایشان را میزند.
اما هیچ خونی از آن سرها نمی چکید!
یکدفعه شوهرم از خواب بیدارم کرد. گفت: "چت شده!? خواب بد می بینی!?"
وحشت زده شده بودم. گفتم: "اون داعشی، محسنم، محسنم…"
فردا یا پس فرداش بود که خبر اسارت محسن به گوشم خورد.
من که مادرزنش بودم یک لحظه آرام و قرار نداشتم، تا چه رسد به مادرش و پدرش.
________
همرزم شهید
شانزده مرداد ٩٦ بود. حول و حوش ساعت ٤ صبح.
محسن از خیلی قبل رفته بود جلو که به پایگاه ها سر بزند.
یک ساعتی بود خوابیده بودم. یکدفعه با صدای چند انفجار شدید که از سمت پایگاه ها آمد ،از خواب پریدم.
قلبم تند تند درون سینه ام کوبید. گفتم: "خدایا خودت کمک کن. حتما داعش پایگاه ها رو زده!"
سریع بی سیم زدم به محسن، اما هیچ جوابی نداد.
هر چه میگفتم: "جابر جابر، احمد" چیزی نمی گفت.
آمریکایی ها زهر خودشان را ریخته بودند. دستگاهی به نام "جَمِر" را داده بودند به داعشی ها که براحتی ارتباط بی سیمی ما را با هم قطع میکردند.
بدون معطلی با تعدادی از بچه ها حرکت کردیم سمت پایگاه ها. داعشی ها اول صبح حرکت کرده بودند به پایگاه چهارم و آنجا را زده بودند.
همانجا که محسن بود!
ضربان قلبم بالا رفت. یکی از بچه های افغانستانی را دیدم. با هول و ولا از او پرسیدم: "جابر، جابر کو!?"
گفت: "زخمی شد و بیهوش افتاد روی زمین. بردنش عقب." سریع خودم را به عقب رساندم.
همینجور فریاد می زدم: "جابر کو!? جابر کو!?"
جنازه ای را نشانم دادند. گفتند: "اونجاست."
قلبم میخواست بایستد. با خودم گفتم: "یعنی محسن شهید شده!?"
رفتم جلو و پتو رو از روی جنازه کنار زدم…
#رهبرانهـ💕
﮼𖡼 اشک💧
عاشق را فقط❤️
ثابت قدمتر مىكند👌
﮼𖡼 با چكيدن🌱
جاىِ پاىِ شمع🕯
محكم مىشود✋
#رضا_حیدری_نیا /✍
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
#تلنگرانه💥
دعوا شده بود ،
آقا امیرالمومنین رسید
گفت : آقاۍ قصاب ولش ڪن بزار بره
گفت : به تو ربطۍ نداره
گفت : ولش ڪن بزار بره
دوباره گفت : به تو ربطۍ نداره
دستشو برد بالا ، محکم گذاشت تو
صورت علی؏ ؛ آقا سرشو انداخت پایین رفت
مردم ریختن گفتن فهمیدۍ
کیو زدے؟!
گفت: نه فضولۍ میڪردزدمش
گفتن : زدۍ تو گوش علۍ خلیفه مسلمین!
ساتور برداشت ، دستشو قطع ڪرد:(
گفت : دستۍ ڪه بخوره تو صورت علۍ؏
دیگه مال من نیست🙂💔
دستۍ ڪه بخوره تو صورت امام زمانمـ نباشھ بهتره
امام زمان(عج) فرمود : هرموقع گناه میکنۍ یه سیلۍ تـو صورت من میزنۍ💔
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد
وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
و امیدم نا امید شد و زمین (با همهی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید.
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما.
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
در هر سختی و آسانی بر لطف تو است. خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد.
اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام
مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ
که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون، زود، زود، زود
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.
اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش
۰۰:۰۰
هدایت شده از داعیَالله🇮🇷
بہقوݪاستادفاطمےنیا:
شبقدربخشیدهنشیم
بدبختیم!💔
هدایت شده از حُسِینجـٰآنَم"؏"
میگن پسرا تو فاطمیه میشکنن...
دخترا شب های قدر...💔
به حق دل های شکسته
اللهم عجل لولیک الفرج♥️
هدایت شده از مهدی پورعسکری|خوشنویسی
آمد خدمت امام صادق علیه السلام فرمودند:
میخواهی مادر ما را یاری کنی؟
میخواهی به مادر ما صله بدهی؟
هرچه میتوانی برای حسین گریه کن.
#شب_جمعه
@mahdipouraskari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- ولی هیئت تنها جایی ِ که قابلیت اینو داره حال ِ دلمو خوب کنه ...!(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب قدر است و شب جمعه
من دلم کربلا میخواهد🥺✨
#شب_جمعه
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#دلتنگ_حرم
#ٲڶڶۿݥ_عجڶ_ڵۉڵێڪ_ٲڵڧࢪڄツ
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
هدایت شده از ⌝ناحِلھ|🇵🇸Naheleh⌞
بنویسیدکهشبتارسحر میگردد
یکنفرماندهازاینقومکهبرمیگردد:)
سه تا صلوات برای ظهور آقامون بفرستیم؟!🙃🌱❤️
#فور_عشقی💛