eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
753 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2هزار ویدیو
45 فایل
گویند ‌چرادل‌بہ‌شھیدان‌دادے؟ و اللّٰھ‌ کہ‌من‌ندادم‌آنھابردند🕊✨ بگوشیم https://daigo.ir/secret/21603400250 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی؟حالت‌رفیق🌱 کپی‌تولیدکانال‌ومحفل؟فورشود🙏🏻 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹」 「 اِݩقضا؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی قسمت چهاردهم بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا ا
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی یک سال و خورده‌ای بود که از سوریه برگشته بود. توی این مدت خودش را به هر آب و آتشی زده بود تا دوباره اعزامش کنند.اما نمی کردند. بهش می گفتند: "یک بار رفتی کافیه .همین هم از سرت زیادی بود. نیروی تازه کار و دوباره اعزام به سوریه محاله." عین خیالش نبود. به هر کسی که فکرشو بکنی رو مینداخت. پیش هر کسی که فکرش را بکنی می رفت و به او التماس می کرد. اما دریغ از یک ذره فایده. بی قرار شده بود. ناآرام شده بود. مثل مرغ سرکنده شده بود. نمی توانست یک لحظه هم نرفتن به سوریه را توی ذهنش تصور کند. شنیده بود لشکر هم نیرو می فرستند سوریه به ذهنش رسیده بود که از این طریق برود. برای همین رفت دنبال کار اش. می خواست زندگی و بارو بندیل را جمع کند و بیاید ساکن قم بشود فقط برای همین مسئله; به سوریه.اما نشد. یک بار هم که با یکی از دوستانش رفته بود مشهد، افتاد دنبال اینکه خودش را جا بزند و با بچه های برود سوریه. اما همان هم نشد. رفیقش به او گفت:" محسن، چته تو؟ میدونی داری چیکار می کنی؟" جواب داد: "آره. می خوام اونقدر این درو بزنم تا بالاخره در رو به روم باز کنن." بارها بهم می گفت: "مامان من اگه تو سوریه شهید نشدم، به خاطر این بود که تو راضی نبودی." می‌گفت: "مامان نارنجک می‌افتاد نزدیکم، منفجر نمی‌شد. گلوله از بیخ گوشم رد می‌شد، بهم نمیخورد. حتما تو راضی نیستی." ماه ۹۶، خانمش و پدرش و من را برداشت و ۱۰ روز برد مشهد. می‌خواست آنجا ازم بگیرد که دوباره برود سوریه یک روز وسط کنار حوض ایستاده بودیم و داشتیم زیارت نامه میخوندیم دیدیم یه دفعه را آوردند توی حرم. مردم زیرش را گرفته بودند و داشتن بلند می گفتند. جمعیت آمد و از کنار مان گذشت. از یکی از آنها پرسیدم: "این بنده خدا کی بوده؟" گفتند: "جوان بوده یک بچه هم داشته." محسن این حرف را شنید. سریع رو کرد بهم گفت: "می بینی مامان؟ دنیا همینه. اگه شهید نشیم باید بمیریم. تو کدومو دوست داری؟ اینکه بچه ات معمولی بمیره یا در راه حضرت زینب علیها السلام بشه؟" مدام بهم میگفت: "مامان اگه بدونی تو چه خبره و تکفیری ها چه بلاهایی دارن سر مردم میارن، خودت از من می خواهی که برم." توی آن سفر مدام به عروسم می‌گفت: "به مادرم بگو برا و برای دعا کنه." شب یکدفعه وسط برایم داد...
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی #قسمت_پانزدهم یک سال و خورده‌ای بود که از
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی قسمت ١٦ شب یکدفعه وسط برایم داد: "مامان،تو رو خدا امشب دعا کن یه بار دیگه بی بی من رو بطلبه. دعا کن که رو سفید بشم. دعا کن که شهید بشم." آن شب دلم شکست. آخر، بی تابی هایش، به آب و آتش زدن هایش برای رفتن به سوریه را دیده بودم. با همه وجود از خدا خواستم که حاجت روایش بکند. از بی بی حضرت زینب علیها السلام خواستم دوباره او را بطلبد. ¦◊¦◊¦ قرار بود چند نفری را از طرف لشکر اعزام کنیم سوریه. ساعت یازده، یازده و نیم شب بود که آمد دم مان⊙﹏⊙ رفتم دم در. گفتم: "خیر باشه آقا محسن." گفت: "آقای رشید زاده. شما فرمانده لشکر هستید. اومده ام از شما خواهش کنم که بذارید من برم." گفتم: "کجا؟" گفت: "سوریه." شدم. صدایم را آوردم بالا و گفتم: "این موقع شب وقت گیر آوردی!? امروز که بودم. چرا اونجا نگفتی؟" گفت: "اونجا پیش بقیه نمی شد. اومدم دم خونه تون که التماس تون کنم." گفتم: "تو یه بار رفتی محسن. نوبت بقیه است." گفت: "حاجی قسمت میدم."گفتم: "لازم نکرده قسمم بدی. این بحث رو تموم کن و برو رد کارت." مثل بچه کوچک زد زیر . باز هم شروع کرد به التماس. کم مانده بود دیگر به دست و پایم بیوفتد. دلم به حالش سوخت. کمی نرم شدم. گفتم: "مطمئن باش اگه قسمتت نباشه من هم نمیتونم درستش کنم. اگه هم قسمتت باشه، نه من و نه هیچ کس دیگه نمیتونه مانع بشه." این را که گفتم کمی آرام شد. اشک هایش را پاک کرد و رفت. به رفتنش نگاه کردم. با خودم گفتم: "یعنی این بچه چی دیده سوریه?" ¦◊¦◊¦◊¦ بودم. میدانستم دارد خودش را می کشد که دوباره اعزامش کنند به سوریه. من نه کمکش می کردم که برود و نه اصلاً راضی بودم. حتی اگر میشد سنگ هم جلوی پایش می‌انداختم. مدام بهش میگفتم: "محسن، این دفعه دیگه خبری از رفتن نیست. نمی ذارم‌بری. بیخود جلزّ ولزّ نکن." نیمه های شب بهم پیام میداد. چهار پنج بار. هربار هم پیام های چهار پنج صفحه‌ای. باید وقت می گذاشتم و می‌خواندم شان. براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوریه. الان نوبت بقیه ست. لطفاً دیگه تموم کن این مسئله رو!" وقتی می دید زورش به من نمی رسد پیام می‌داد: "واگذارت می کنم به علیها السلام. خودت باید جوابش را بدی." می‌گفتم: "چرا اسم بی بی رو میاری وسط؟ چرا همه چیز را با هم قاطی می کنی؟" می گفت: "برای اینکه داری سنگ میندازی جلو پام."
📸 اقامه نماز جماعت مغرب و عشا در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) به امامت رئیس جمهور
❅﷽❅ •‍فڪ ڪن برے ......✨ •بہ همہ بگے فردا میرمـ پیش بے بے......😍 •برے تو صحن..🏃 •پرچم یا عباس...🚩 •سربند •{ڪلنا عباسڪ یا زینب}•...🥀 •برے تو حرمـ🕌 رو بہ روے ضریح..😭 •بگے خانوم اجازه میدین برم دفاع ڪنم از حرمتون......⚔️ •بعد....↩️ ●یہ پلاڪ...🙃 ●یہ لباس بسیجے ....😎 ●یہ ڪلاشینڪف...👻 ●یہ ڪلت... 🔫 ●یہ گلولہ ..💢 ●یہ بیابون....🏜 ●بیابون نہ بهشتـ.....🌸🍃 ●پشتتـ يہ گنبد...........🕌 ●انگار خانوم داره نگاتـ میڪنہ......😍 ●خانوم نگات میڪنہ........😊 ‌‌●حس میڪنے ڪنارتہ...🍃 ●بهت افتخار میڪنہ بهت لبخند میزنہ...😌 ●یہ نگاه به پشتـ سرتـ بہ پرچم یا عباس میندازے🙃🚩 ●میگے اربابـ تا اسم شما رو گنبد هستـ....🦋 ● مگه ڪسے میتونہ💢 بہ حرم چپ نگاه ڪنہ....😡❌ ●خم شے بند پوتینتو سفت میڪنے.... 👟 ●سربندتو سفتـ میڪنے...🙃 ●ڪلاشتو سفتـ میچسبے...😏 ●ڪلاشتو میگیرے میگے یا عباس.....✊🏻 ●بعد از اینکه چندتا داعشے حرومے رو به هلاڪت رسوندے ●ببینے یہ ضربه خورده بہ قلبتـ....🙃💔 ●قلبت شروع میڪنہ بہ سوختن.....🔥 ●از خون دستت میفهمے مجروح شدے....🙂 ●میگے بے بے ببخشید شرمندم......😔 ●دیگه توان ندارم......😭 ●دوستاتـ جمع شن دورتـ نفساتـ بہ شمارش میوفتہ😭💔 ●چشمات تار ميبینہ......😞 ●بے بے بیاد بالا سرتـ برا شفاعتـ...😭 خون زیادے ازتـ رفتہ....... .💔 ●دوستاتـ پاهاتو بلند ڪنن تا خون بہ مغزتـ برسہ... ●اما ميگے: پاهامو بذارین زمین سرمو بلند ڪنین...🙂 ●بے بے اومده میخوام بهش سلام بدم......💔 ●چند دقیقه بعد چشماتو ببندے.... ●چند روز بعد بہ خانوادتـ خبر بدن شهید شدے....... عجب_رویایی........😔
هدایت شده از آوینیسم🌱
استوری همسر شهید بلباسی...💔 بین منو خان طومان یک عزیزی هست که جزء به جزء بدنش و جا گذاشته اونجا. °• @avinist •°
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیش بینی علامه کورانی از اوضاع سوریه و مناسبات ظهور... عجیب؛ ۷ ماه پیش از ظهور!
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔥 سفیانی اولین نشانه از ‼️ لطفا با دقت بخوانید؛ 🔥 داعش به هیچ وجه نبود! 🔥 تحریرالشام هرگز سفیانی نیست! 🔥 ارتش آزاد سوریه، اصلا سفیانی نیست! 🔥 ترکیه به هیچ وجه نمیتواند سفیانی باشد! ✍ اجازه ندهید عده‌ای که هیچ فهمی از روایات و احادیث بخصوص در مورد و تحولات کنونی سوریه ندارند، به شما اطلاعات غلط بدهند! ⚠️ خروج سفیانی در سال ظهور و از در شروع خواهد شد! ⚠️ سفیانی، پس از دمشق، احتمالا ناشی از بزرگی در سوریه، از وادی یابس، مناطق مرزی جنوب سوریه با ، شورش خود را علیه آغاز میکند. 🚨 اگر از و و ، حرکت جدیدی دیدیم، در مورد آن بحث خواهیم کرد. لطفا هیجا‌ن‌زده نشوید! باید تا قبل از خروج سفیانی، حفظ شود. ✍ این بخصوص در سوریه، همگی مقدمات هستند.
✍️گول نخورید همه جا دارن اینو جا میندازن که اسد به ایران پشت کرد سرنگون شد . بله تا اینجا درسته . اما ما حواسمون قطعا هست که اسد از ایران فاصله نگرفت ، بلکه فاصله رو براش ایجاد کردن . شما نگاه رفتارهای همین چندماهه برخی مسولین داخلی در عدم حمایت قاطع از مقاومت بکنید!! از انتقام زوری وعده صادق۲ که خود پزشکیان گفت مجبور شدم زیربار انتقام برم ، از عدم وعده صادق۳ ، از عدم کمک های مالی به سوریه جنگ زده ورشکسته که در پرداخت حقوق نیروهای نظامی خودشم مونده بود ، همه و همه در گرایش از روی ناچاری اسد به کمک های مالی امارات و عربستان برای خروج از وضعیت انزوا و تحریم ها نقش بسزایی داشت . پس یک سوزن محکم هم اول باید به برخی مسولین خودمون باید بزنیم.. 🌎📡@moqavematnews_ir
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔥 سفیانی اولین نشانه از ‼️ لطفا با دقت بخوانید؛ 🔥 داعش به هیچ وجه نبود! 🔥 تحریرالشام هرگز سفیانی نیست! 🔥 ارتش آزاد سوریه، اصلا سفیانی نیست! 🔥 ترکیه به هیچ وجه نمیتواند سفیانی باشد! ✍ اجازه ندهید عده‌ای که هیچ فهمی از روایات و احادیث بخصوص در مورد و تحولات کنونی سوریه ندارند، به شما اطلاعات غلط بدهند! ⚠️ خروج سفیانی در سال ظهور و از در شروع خواهد شد! ⚠️ سفیانی، پس از دمشق، احتمالا ناشی از بزرگی در سوریه، از وادی یابس، مناطق مرزی جنوب سوریه با ، شورش خود را علیه آغاز میکند. 🚨 اگر از و و ، حرکت جدیدی دیدیم، در مورد آن بحث خواهیم کرد. لطفا هیجا‌ن‌زده نشوید! باید تا قبل از خروج سفیانی، حفظ شود. ✍ این بخصوص در سوریه، همگی مقدمات هستند.
❇️ جهاد تبیین به شیوه حضرت آقا: 📍دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم با درباره تحولات منطقه ✊🏻 عوامل استکبار خیال می‌کنند جبهه مقاومت بعد از سقوط دولت که طرفدار مقاومت بود، ضعیف شده است اما سخت در اشتباهند؛ چرا که اصولاً درک درستی از مقاومت و جبهه مقاومت ندارند. 💢 آن تحلیلگر نادان و بی‌خبر که این حوادث را باعث ضعیف‌شدن می‌داند، بفهمد که ایران قوی و مقتدر است و مقتدرتر نیز خواهد شد. 🎯 حتماً فیلم‌ها را ببینید👆🏻. 🎬 در کانال عضو شوید: Join 🆔 @SOHEILSALIMI
خاطـــره📚 تعریف میکرد مصطفی درگیر رفتن بود شغلی نداشت بهش میگفتم مصطفی تو زن داری بچه داری خرج و مخارج میخوان زندگیت رو داشته باش گفت خندید و گفت بابا نگران نباش میشم برات عزت میارم میشی پدرشهید..