eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
750 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
گویند ‌چرادل‌بہ‌شھیدان‌دادے؟ و اللّٰھ‌ کہ‌من‌ندادم‌آنھابردند🕊✨ بگوشیم https://daigo.ir/secret/21603400250 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی؟حالت‌رفیق🌱 کپی‌تولیدکانال‌ومحفل؟فورشود🙏🏻 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹」 「 اِݩقضا؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
<🙂💛> این روزها فقط گفتن جمله خواهرم خواهرم ڪافۍنیست😕 اول باید بگیم برادرم 😏 دشمن قبل ازاینڪه و رو از دختران وخانم ها بگیره و و از پسرها ومردها گرفته 😔 این روزها زن هاۍزیادۍ رو میبینیم ڪه همراه همسرانشون تو خیابون راه میرن و انقدر بدحجابن ڪه نگاه👀خیلیا رو به خودشون جلب میڪنن اون لحظه میگیم چه مرد بۍغیرتۍ داره 😏😏 مردهاۍایرانۍبه و پرستۍمعروفن😊☺️ برادرم حرمت خون شهدا رو نگه دار شهدا غیرتشون ورد زبون بود پس ڪارۍنڪن ڪه خداۍنڪرده بهت گفته بشه بۍغیرت 😢😓 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
3.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترچشم می خوری!! گفت حاج آقا من تا حالا از این حرفا نشنیده بودم 😅 . 🥀 🇮🇷
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
گفت‌وگو با همسر شهید «حمیدرضا الداغی» ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @I
همین پسر اگه یه روز بهت می گفت خواهرم حجابت رو رعایت کن ، بهش می گفتی توی زندگیم دخالت نکن. ولی وقتی بخاطر همون بی‌حجابیت تو خطر قرار گرفتی ، میاد و با جونش دخالت می کنه توی زندگیت.. حالا تویی که توی این خون، دخالت داری! شهید شهید ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام شهدا را جدی بگیرید🌹😢👆 بیدارشیم مسئوليم درمقابل خون شهدا |< >|
دلش‌نمی‌خواست🙍🏻‍♂ حتی‌یه‌تار موی‌ همسرش♥️ ‌رو‌زمین‌باشه تعریف‌میکرد‌🗣 صبح‌که‌رفت‌🚶🏻‍♂ بانک‌سر‌کار‌🏦 موقع‌نشستن‌روی‌صندلی‌🪑 متوجه‌شد‌یه‌تارموی🧏🏻‍♀ همسرش‌♥️ روی‌کتش‌هست👔 مو‌رو‌برداشت‌🤌🏻 و‌طبق‌عادت‌ با‌فاصله‌از‌خودش‌ انداخت‌رو‌زمین..⬇️ یکم‌که‌فکر‌کرد🤔 با‌خودش‌گفت نمیخوام‌موی‌خانمم‌👱🏻‍♀ روی‌زمین‌ محل‌تردد‌آقایون‌باشه...👥 مو‌رو‌از‌ سرامیک‌کف‌سالن‌🖱 برداشت‌و ✨ گذاشت‌تو‌جیب‌کُتِش...🕊
💪🏻♥️ منو... ذکر تو یا زینب
💪🏻♥️ منو... ذکر تو یا زینب
شام نیمه شعبان تصمیم می گیرد بعد از هیئت رفقای نوجوانش را از نارمک تا محله خاک سفید تهران بدرقه کند… شاید نگران بود،اضطراب اینکه نکند نیمه های شب برای هم هیئتی های کم سن و سالش خطرساز باشد!! غیرتش اجازه نداد تنها راهیشان کند اما در میان راه متوقف شد! غیرتش به جوش آمد‌…‌! عده ای خناس در حال آزار و اذیت دختر جوان بودند…‌! دخترک وحشت زده استمداد می طلبید! تاب نیآورد…‌‌! کرد…محل نگذاشتند‌! طاقت نیآورد،جلو رفت‌…‌‌! جامه به دندان گرفتند و گریختند دخترک دامنش آلوده نشد! اما لحظاتی بعد...قمه جاهلی و اب دیده دیوان و ددان، خون علی را بر زمین ریخت‌…‌‌💔! ماهها گذشت، تا در خلسه بهاری نوروز زهرائی سلام الله علیها، نام علی در قطعه آسمانی و بهشتی شهدای نقش ببندد‌…‌!🕊🌸