eitaa logo
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
262 ویدیو
26 فایل
#تابع‌قوانین‌جمھورۍ‌اسلٰامے💚⛓ ڪپی‌رمان‌حرام❌ چنل‌هاۍ‌دیگرمون‌درایتا🌱 @morabaye_shirin @istgahkhoda @DelSheKastE31 @banooye_IdeaLL شرایط @Sh_shahidane
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 هم‌‌مداح‌‌بو‌د،هم‌‌فرمانده! سفارش‌‌ڪرده‌‌بودروی‌سنگِ‌‌قبرش‌ بنویسندیازهرا..! اینقدررابطه‌اش‌‌باحضرتِ‌مـٰادرقوۍبود ڪه‌مثل‌‌بی‌بی‌شھیدشد:) خمپاره‌‌ڪه‌خورد‌به‌سنگرش‌، بچه‌هارفتن‌بالاسرش.. دیدن‌خمپاره‌خورده‌‌به‌پهلویِ‌سمت‌‌چپش‌..💔! -شھید‌محمدرضاتورجـےزادھ 🦋|•@shahidane_ta_shahadat
⪻🍬به‌نام‌آرامش‌دهنده‌قلب‌ها🌿⪼
سلام روزتون بخیر نویسنده رمان هستم اول که عیدتون رو تبریک میگم ان شاءالله که همگی حاجت دلتونو از اقا اباعبدالله بگیرید و نکته بعد اینکه خب ۱۵ اسفنده و همه درگیر خونه تکونی و تمیزکاری هستیم😁🙈 و به همین خاطر توی ارسال پارت ها تداخل و بی نظمی ایجادشده اما دراسرع وقت این ماجراهم حل میشه اینجاهم گروه نقد رمان های بنده یعنی عشق به شرط عاشقی و تسکین دل یار هست https://eitaa.com/joinchat/9502862C88f271dd01 منتظرحضورقشنگتون هستیم😍👆🏻
👑 از هر زاویه‌ای به دنیـ🌍ــا نگاه می‌کنمـ فقط دوست داشتنِ تو پیداست😌♥️ 👑|•@shahidane_ta_shahadat
🌸 حتےاگرخستہ‌اےیاحوصلہ‌ندارے ؛ ‏نمازهایت‌ را ‌بخوان..! تڪرارهیچ‌چیز‌، جز در‌ این‌ قشنگ‌نیست :) -شهید‌چمران 🌸|•@shahidane_ta_shahadat
🌱بسم‌اݪله‌الࢪحمـن‌الࢪحیـم🌸
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
《🌸🌱》
🌿 فرزند دلیر حیدر آمد😍 عباس امیر لشکر آمد🦋 می‌خواست نشان دهد ادب را یک روز پس از برادر آمد👑 🌿|•@shahidane_ta_shahadat
🌻 شھید آوینۍ میگن: واۍ بـر آن ڪس ڪہ در صحراۍ محشر سر از خـاک بردارد و نشانہ‌اۍ از جھـاد در بــدن نداشتہ باشہ! فلذا‌ جھـاد واجب‌است! جھـاد‌تیر‌و‌تفنگ‌نمیخواهد . . • شمــا تــو ڪار خونہ بہ مادرت،همسرت ڪمڪ ڪن خودش جھـاد..🙂! 🌻|•@shahidane_ta_shahadat
˼الهی بیاید ، بماند ، نرود شادی🌱˹ 🦋|•@shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 _پسرم همین کوچه هست نمیخواد بری تو ما سر کوچه پیاده میشیم با صدای آقای گنجویی از فکربیرون میام و بدون توجه به حرفش وارد کوچه میشم و جلوی خونشون که قبلا یکباری اومده بودم و الان حافظه تصویریم یاریم کرد برای پیداکردن خونه می ایستم تشکر فراوانی میکنن و پیاده میشن خداحافظی میکنم و سمت خونه حرکت میکنم ماشین رو گوشه ای پارک میکنمو پیاده میشم با کلید در رو بازمیکنم و چراغ روشن خونه و حیاط نشون از بیداربودنشون میده وارد میشم که مامان به پام بلندمیشه سوییچ رو روی جاکفشی میندازم و سلامی میکنم خسته روی مبل میشینم و مامان طبق معمول نگران و دل پریشونه منتها اینبار توی دل نگرونیش باهم تفاهم داریم خودمم نگرانم نگران از واکنشش باصدای دادی که میاد چشمام بازمیشه و می ایستم صدای داد پرهام از توی اتاق قبلیشه مامان پشت دستش میکوبه +این چشه عینهو چی پاچه میگیره؟! داره سرکدوم بیچاره ای اینجوری هوارهوارمیکنه؟ چشم های قرمز شده بابا نشون از افتادن یه سری اتفاقات میده خودشو روی مبل میندازه که سریع سمتش میرم و پشت سرش می ایستم و آروم شونه هاشو ماساژ میدم +چیشده بابا؟! چرا اینقدر پریشون احوالی؟! مامان هم کناربابا آروم میشینه و روسریشو روی گردنش میندازه و همزمان کلیپسش بازمیشه و موهای پریشون مش زدش روی شونه هاش رها میشه _نمیدونم مادر نمیدونم بچم پرهام این مدلی نبود که سحرو خیلی دوست داشت اما الان دم به دقیقه فریاد میزنه سراین دختر و اشکشو درمیاره اونروز پریشون و گریون زنگم زد که مامان شمامیدونی پرهام چشه؟ پریشونه کلافس بیچاره زده بود سری چینیشو خورد و خاکشیرکرده بود سری از روی تاسف و سردرگمی تکون میده و سرشو به مبل تکیه میده نمیدونم کی دست هام از عصبانیت مشت شد قدم های عصبی برمیدارم و درآخر خودش عصبی و کلافه میاد بیرون نفس عمیقی میکشم و سمتش میرم که نگاهش سمتم میافته و دوباره آتیشی میشه _به به آقا پارسا عجبی دل از خانم و آقای گنجویی کندین البته چیز عجیبیم نیست برای بدست آوردن دل سارا خانم باید دل پدرشوهر مادرشوهرشو بدست بیاری روی کلمه شوهر تاکیدمیکنه و تا میخوام لب از لب باز کنم سحر با پریشون ترین و عصبی ترین چهره ای که تاحالا ازش ندیدم از اتاق بیرون میاد درحالی که شالشو کج و کوله بسته و صورتش خیس از اشکه عصبانی جلوی پرهام قد علم میکنه کمی کنارمیرم صداش پر از خش و لرزش وعصبانیته و البته بغض _هرچی گفتی جیکم درنیومد پرهام گندزدی به عروسیم به پس اندازم به کارم جیکم درنیومد اما اینبار بحث خانوادمه نمیزارم هرجور دلت میخواد راجب خانوادم اللخصوص خواهرم حرف بزنی شعور حرف زدن داشته باش و احترام خودتو حفظ کن ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
بسم‌الله‌النور🌱🌙
🌱📖 ⁉️ چه قدر در طول روز زمان داريم ؟ . 💠 خيلى شب ها موقع خواب از خودمون ميپرسيم : امروز كه جايى نرفتم ، تفريح خاصى هم نداشتم ، كلى هم تو اتاقم داشتم مثلاً درس ميخوندم !پس چرا انقدر كند پيش رفتم ؟ . چرا به جاى ١ فصل زيست ، ١٠ صفحه بيشتر نتونستم بخونم ؟! . ✅ جواب سوال شما احتياج به تمرين ٢ روزه داره ! اين جواب براى هر شخصى متفاوته ! . 🌀خيلى از اوقات يادمون ميره در طول روز چه قدر وقت هدر كرديم ! انقدر مشغول كار ها ميشيم كه فكر ميكنيم كلى كار انجام داديم ! اما در عمل بازدهى نداشتيم ! . 🔰براى حل اين مشكل چه كنيم ؟ . 🌀 تمرين : كشف زمان هاى مرده . ♻️ باز سازى زمانى : از امروز ، از هر زمانى كه اين پيام رو ديدى اين تمرين رو انجام بده ! . 📌مواد لازم : كاغذ+ خودكار+ ساعت . 🌀 نحوه انجام : بايد كامل و دقيق بنويسى ، ٢٤ ساعت روز را چه طورى ميگذرانى ! 📝 نمونه : ٨-٩ صبحانه ٩-١٠ اينترنت ١٠-١١ زيست ١١-١٢ اينترنت ١٢-١٤ ناهار و تلويزيون ١٤-١٥ فيزيك و ... . 🔶از اول تا آخر روز رو بايد حتماً ثبت كنى ! ساعت به ساعت بايد مشخص كنى چه كارهايى كردى ! . ☯️ هدف : از اين تمرين ميخوايم خودت رو بهتر بشناسي! مطمئناً وقتى بنويسي، ميفهمى چه قدر وقت مرده داشتى و حواست نبوده !بعدش هم که اوقات مرده رو شناختی سعی کن تایم ها رو کم کنی تا وقت بیشتری برای دری خوندن داشته باشین ✍🏻💚 🌼|•@shahidane_ta_shshadat
┄┅┄✶🍃🌸🍃✶┄┅┄ میلاد سید الساجدين امام زین العابدين علیه السلام مبارک 🌺 🌺 🫀 ⃟●━━ @Harfe_Dl
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 صدای داد پرهام گو‌ش سحرو که هیچ پرده گوش منو هم پاره کرد _به توربطی نداره سحر به توهیچ ربطی نداره حالام بکش کنار برو تو اتاق توچیزیم که بهت مربوط نیست فوضولی نکن صدای جیغ سحر همراه با گریش وسط صدای پرهام میاد _دخالت میکنم دخالت میکنم چون زندگی خواهرم زندگی منه آخه بی انصاف آخه نامرد تو سر سفره سارا نون و نمک خوردی حالا نمکدون میشکنی؟ حالا خواهر من شد یه زن بیوه که خان داداشتو بدبخت میکنه؟ خجالت بکش روت سیاه روت سیاه پرهام که محمدحسینم روی اصلیتو دید و شناخت دست پرهام بالا میره تا روی صورتش بشینه که سری جلو میرم و مچ دستشو اسیرمیکنم میرغضب نگاهش میکنم دستاش از عصبانیت و حرص میلرزه و دستای من از فشاری که به دستاش وارد میکنم میلرزه سحر هق هق کنان به اتاق میره دستشو پایین پرت میکنم و تا میخواد کلامی کنه چک اولو توی گوشش میخوابونم حتی هین مامان و بلندشدن باباهم نمیتونه بهم بفهمونه چیکارکردم لرزش دستام و صدام و نبض تند قلبم عصبانیتمو بیشترمیکنه +اینو زدم به چنددلیل اول اینکه حق نداری دستتو روی سحر بلندکنی حتی اگه زنت باشه انگشتامو بالا میارم به نشونه دو +دوم اینکه خجالت بکشی و اینقدر وقیح نباشی که جلوی پدر و مادر پیرت که دارن از ترس و عصبانیت توی خودشون میسوزن و اینجوری با زنت دعوا و جر و بحث نکنی صدامو بلندترمیکنم و اینبار عملا دادمیزنم و دستمو سمت درحیاط درازمیکنم +سوم اینکه جر و بحث داری توخونت چطور خوش خوشانت و تفریح و سفر و گردش و نهار لاکچریتون براخودتونه دعواتون و جر و بحثتون برا مامان باباعه؟! نفس عمیقی میکشم +چهارمو و پنجمو باهم خلاصه میکنم به سارا توهین کردی و توی زندگی برادر بزرگترت دخالت و اینبار برخلاف قبل عربدم خودم رو هم میترسونه +حالام گمشوووو بیرون تا جنازتو ننداختم رو دست زنت دستمو سمت در دراز میکنم +بیروننن کنارش میزنم و سمت اتاق میرم سعی میکنم آروم باشم درمیزنم و هق هقش نشون از مجوز ورودمه +سحر خانم اگر بازم غلط زیادی کرد ساکتو جمع کن بیا اینجا یا به خودم زنگ بزن الانم نگران هیچی نباش و پاشو برو خونت اگرم میدونی نمیری باهاش تا برسونمت چمدونتو برداری بیاری اینجا چادرشو درست میکنه و بلندمیشه صدای ضعیفی ازش بلندمیشه ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌿 زندگی مثلِ دفتر مشقه؛ که خدا از قبل دوتا از صفحه‌هاش رو پُر کرده. صفحه‌‌‌یِ اول که تولده و صفحه‌یِ آخر مرگه ولی صفحه‌هـای میـانی خالی‌ان، قشنگ پُرِشون کن📋🧡' 🌿|•@shahidane_ta_shahadat
🦋 سرتاپـٰاش‌خاكی‌بود.چشم‌هاش‌سرخ‌شده‌ بودازسوزسرما.دوماه‌بودنديده‍‌بودمش‌. بهش‌گفتم‌حداقل‌يه‌دوش‌بگير،يه‌غذايی‌بخور. بعدنمازبخون‌.سرسجاده‌ايستاد.آستين‌هاش‌ راپايين‌كشيدوگفت‌«من‌باعجله‌اومدم‌كه‌نماز اول‌وقتم‌ازدست‌نره‌:)🌱» -شهید‌حاج‌محمدابراهیم‌همت🌸 🦋|•@shahidane_ta_shahadat
🌱بـسم‌ࢪب‌خاڵق‌ز‌ێبایے‌ھا🍊
🦋 زندگۍ جیره مختصریت .. مثل يک فنجان چاۍ :) و كنارش عشق است ! مثل يک حبہ قند .. زندگۍ را با عشق نوش جان بايد كرد ♥️! - سهراب‌سپهری سلام رفقا ظهرتون بخیر و شادی🌱 🦋|•@shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
#قشنگیجات🦋 زندگۍ جیره مختصریت .. مثل يک فنجان چاۍ :) و كنارش عشق است ! مثل يک حبہ قند .. زندگۍ را
👑 خدایا! من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم در هیاهوی بازار، در خستگی هنگام نماز! در وسوسه‌های نفس‌ام، نمی دانم اما، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است بعد می‌بیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمی‌کند...!(: ↜صحیفه‌سجادیه💚 👑|•@shahidane_ta_shahadat
💌 می‌خواسٺ‌برود‌سرڪار🌸 از‌پله‌هاے‌آپارتمان، تندتند‌پایین‌مےآمد!🍃 آنقدر‌عجلہ‌داشٺ‌ڪه‌پلہ‌هارا‌دوتا‌یڪے‌ردمےڪرد! 🚶‍♂ جلوے‌در‌خانه‌ڪه‌رسید،🏣 بهش‌سلام‌ڪردم‌‌گفتم:‌آرام‌تر🌻🌚 فوقش‌یڪ‌دقیقه‌دیرتر‌میرسـے‌سرِڪارٺ!😄 سریع‌نشست‌روی‌موتور،‌روشن‌کرد🛵 و‌گفت‌علی‌آقا! همین‌یڪ‌دقیقه‌یڪ‌دقیقه‌ها⏰ ‌شهادٺ‌آدم‌رو‌یڪ‌روز‌به‌ یڪ‌روز‌به‌عقب‌مے‌اندازد!💔 -شهید‌محسن‌حججی 💌|•@shahidane_ta_shahadat
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حرم امام رضا از این زاویه یه جوری دلبری میکنه😍🙈
🌱بسم‌اݪله‌الࢪحمـن‌الࢪحیـم🌸
🦋 وقتےخداخودشو ''ستارالعیوب'' و ''غفار‌الذنوب'' معرفی کرده ؛ یعنی‌قبول‌کرده‌ممکنه‌راهواشتباه‌بری :) وقتی‌گفته .. یَغفرُالذنوبَ‌جمیعاً : همہ‌ی‌گناهان‌رومیبخشم.. یعنی‌منتظره‌بگردی :) پس‌صدبار‌اگر‌توبه‌شکستی‌باز‌آ اون‌منتظر‌توعه :) 🦋|•@shahidane_ta_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توهین‌تتلوبه‌حضرت‌زینب💔 هیچ‌ازحق‌قلبۍمانسبت‌به‌حضرت‌زینب‌کم‌نشد! فقط‌بااین‌ڪارحروم‌زادگیشوثابت‌کرد! ڪۍ‌شوددریابه‌پوز‌سگ‌نجس(: -بلانسبت‌سگ‌البته 🚶🏻‍♀|•@shahidane_ta_shahadat