eitaa logo
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
262 ویدیو
26 فایل
#تابع‌قوانین‌جمھورۍ‌اسلٰامے💚⛓ ڪپی‌رمان‌حرام❌ چنل‌هاۍ‌دیگرمون‌درایتا🌱 @morabaye_shirin @istgahkhoda @DelSheKastE31 @banooye_IdeaLL شرایط @Sh_shahidane
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الحسین..🖤•
هیچ کس اندازه عباس شرمنده نشد😭😭
بس که خون رفت از تنش آخر توان را ازاو گرفت😭😭
آب را شرمنده لب های خودم کردم حسین جان تا قطره ای از اب را به علی اصغر برسانم که نشد😭😭
عمود خیمه عباس رو که کشیدن زانوها خم شد بچه ها زارزار شروع کردن به گریه عمه زانوش خم شد و کمرش خمیده تر چادرارو گره زد و محکم کرد گوشواره از گوش بچه ها دراورد😭😭😭
ام البنین از زینب پرسید زینب جان کی تونست عباس منو زمین بزنه؟!😭😭😭
گریان ز غم تو زینب ست ابلفضل زوار تو در علقمه زهراست ابلفضل😭😭😭
کنار عباس نشسته و مدام میگه عباس برگرد خیمه اگر برنگردی زینب رو به اسیری میبرنا😭😭 اگر برنگردی رقیه رو سیلی میزننا😭😭😭
ای اهل حرم میر و و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد😭😭
برسر نئش گل ام بنین غوغا شد همه دیدند که حسین تنها شد😭😭
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیئت های قدیمی مشهد
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که جان ها همه پروانه‌ۍ اوست
بسم‌الله‌النور🌱🌙
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 وارد که شدیم شرمنده تر شدم از روی خواهری که از همه انگار داغ دارتر شده بود وبی قراریش بیشتربود روم نمیشد سمتش برم اما بچه های آقا مرتضی با همه فرق دارن اینو اونجایی فهمیدم که تا منو دید با سرعت به سمتم اومد و توی بغلم حالا داشت خودشو آروم میکرد بغض چندین سالم بالاخره شکست بالاخره شکست و انگار که نه بخاطر از دست دادن یه عضو عزیزاز خانوادمون اشک ریختم زانوهام خم شده بود از شرمندگی من تا عمر داشتم شرمنده و رو سیاه بودم بغضم ترکید از سرافکندگی دو خواهر جلوی در ورودی توی بغل هم اشک میریختیم و بقیه از گریه ما انگار بعضیاشون تازه میفهمیدن چه اتفاقی افتاده و صدای هق هقشون سالن رو پرمیکرد من چیکارکرده بودم با این خانواده با دستی که دور بازوم حلقه شد و بلندم کرد و همزمان سحر رو هم بلندکرد کمی به خودم اومدم بازم مثل همیشه پناهم بود داداشم پرهام که اومد سینا دیگه دست سحر رو ول کرد و حالا دستاش توی دست پرهام اسیرشده بود به سمت کوچه رفتیم اصلا نفهمیدم نیومده داریم دوباره کجامیریم من فقط ذهنم حوالی چشمای خیسی که لحظه آخر دیدم میچرخید چشمایی که متعلق به مردی بود که تا دو روز قبل تا نیمه های شب باهم پیام بازی میکردیم و از خنده پتورو مچاله میکردیم تا مبادا صدامون باعث بشه کسی بیداربشه حالا من ی سو میرفتم اون ی سو خدایا بزرگیتو شکر وقتی پرهام پشت فرمون نشست تازه فهمیدم منو توی ماشین پرهام فرستادن اخ این کار،کارخوبی نبود داداش من با چه رویی به پرهام نگاه کنم فاطمه زهرا رو سینا برد بچم گیج شده بود از اطرافش نیمه های راهی که نمیدونستم مقصدش چیه بودیم سحر بیحال روی صندلی جلو خوابیده بود موقعیت رو مناسب تر از همیشه دیدم که کاش نمیدیدم کاش زبون بازنمیکردم ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
و اه از غمی که تازه شود🚶‍♀🚶‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قد و بالایش انقدریست که دست نوازش روی سرش کشیده میشود و کمر خم میشود و بوسه ای برپیشانی اش زده میشود اما اما اما رجز خوانیش به خدای محمد که دلها را میلرزاند دلی را زخوشی دلی را ز ترس آری اوست از نسل و پیرو حضرت محمد(ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم سکوتی میخواهد تا صدای لالایی مادرش به گوشش برسد بلکم کمی آرام شود و لرزش دست و پای کوچکش کم....