eitaa logo
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
262 ویدیو
26 فایل
#تابع‌قوانین‌جمھورۍ‌اسلٰامے💚⛓ ڪپی‌رمان‌حرام❌ چنل‌هاۍ‌دیگرمون‌درایتا🌱 @morabaye_shirin @istgahkhoda @DelSheKastE31 @banooye_IdeaLL شرایط @Sh_shahidane
مشاهده در ایتا
دانلود
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 با صدای مشت های که به در کوبیده میشد از خلسه خارج شدم از شوک سیلی محمدحسینی که دوسال براش عزاداربودم و ندید بیدارشدم دستام میلرزید کل تنم میلرزید محمدحسین محمدحسینی که عاشقانه منو میپرستید میپرستیدمش حالا حالا روی من دست بلندکرده بود؟! باورش برام غیرممکن بود نفهمیدم کی در باز شد و کی همهمه شد توی حیاط کوچیک خونم فقط فهمیدم دستی زیر بازوم نشست و بلندم کرد چشماش اشکی بود این همون محمدحسین بود؟! که هنوزم سوزش سیلیش از بین نرفته؟ درآغوشم کشید اما اما اینبار فرقش چی بود که آغوشش نه حس امنیت بهم میداد نه آرامش؟! بلکم حالمو خراب میکرد حالا که نزدیکش بودم بوی عطرش اون بوی سابق نبود بوی بدی بود وحشتناک بد به عقب هلش دادم اما تمام وجودم سراسر ضعف بود تلوتلومیخوردم و همه حواسشون به محمدحسینی بود که معلوم نبود چرا اینجاست؟ گیج بودیم همه گیج بودیم فاطمه و مامان طاهره فقط زجه میزدن حس میکردم باباحمید نفسش قطع شده سحر و پرهامی که فاطمه زهرا توی بغلش بود وحشت زده بودن و فاطمه زهرا گریه هاش تمومی نداشت یه حالت خاصی بود اینبار گریه هاش اینومنی که مادر بودم میفهمیدم اون لحظه حس بچمو درک میکردم حس ناآرومی حس نا امنی بچم ترسیده بود اما ازچی؟! سینا مات مونده بود و مامان و بابا بیحال گوشه ای ازحیاط نشسته بودن هیچ کس حالش خوب نبود با کشیده شدن دستم به خودم اومدم سینابود که منو به داخل میبرد و درو محکم پشت سرمون بهم زد و قفلش کرد حال هردومون خراب بود و هیچ کدوم هیچی نمیفهمیدیم اما اون سعی میکرد فقط سعی میکرد تظاهرکنه که آرومه اما من خواهرش بودم و ازتوی چشماش میخوندم حال و روزشو دستاشو قاب صورتم کرده بود و سردی انگشتاش به قدری زیاد بود و دستش از استرس میلرزید که ترس برم داشت نکنه طوریش بشه از استرس ولی استرس برای چی؟! چندکلمه گفت اما ترسای من شد کوهی درمقابل آرامشم پیش محمدحسین شد دیواری تا آرامش و امنیتی کنارمحمدحسین حس نکنم چقدر امروز جمله های چندکلمه ای منو به مرز نابودی برده _توروقرآن مواظب باش من حس خوبی به محمدحسین ندارم سینا هیچ وقت حس هاش بهش دروغ نمیگفت اما اینبار شاید داره دروغ میگه نه؟! ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒