#شهیدانه
دستش رو محکم گرفتم..
+گفتم بحثُ عوض نکن!
این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟!
خندید..
-سرشُ پایین انداخت گفت:
یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :)
-شهیدمحمدهادیذوالفقاری🕊
🌸|•@shahidane_ta_shahadat
#تلنگرانه
وقتیمیگی :
خدایاسپردمبهتو!♥️
پساونصداییکهتهدلتمیگه:
ـ نکنهفلاناتفاقبیفته . .
چیمیگه/:؟
اینکهبتونیجلویاینصداروبگیری
خودشیهپا جهادههاااا:))
🍬|•@shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
+یهحدیثهاییهستن کهدلآدمروقرصمیکنن...
مثلاینکه:
امیرالمومنینعلی"علیهالسلام"میفرمایند؛
اگرآسمانهاوزمینراهرابربندهایببندند
واو«تقوایالهی»پیشهکند،
خداوند”حتما“راهگشایشیبرایاو
فراهمخواهدکردوازجاییکهگمانندارد
روزیاشخواهدداد..":)
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#حرفحساب
گناه،مخصوصاحقالناس؛
اوجحماقتاست،نهزرنگی
زرنگی بندگیخداست..!✨
-آیتاللهبهاءالدینی(ره)
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#شهیدانه
خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد. وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد....
میپرسیدم :چی شده باز؟
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد...💔🚶🏻♂
-شهید مصطفی صدرزاده
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#چادرانه
➕اقتدا و دلبستگی به فاطمه الزهرا سلام الله علیها یعنی همین...
✳️میپرسند حجاب برا چیست؟؟ ما اینگونه راحتتریم! اما خواهرم فلسفه حجاب چیز دیگریست... حجاب کن به نیت غیرتِ آن کس که در آینده همسر تو خواهد شد!! حجاب کن به نیتِ غیرتِ همسرت قُربةَ اِلےَ الله ... بگذار فقط او وارث داراییها و زیباییهایت باشد!!
-
زیرعلمتامنترینجایجهاناست🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#حرفحساب
اگرانسانیبهعجزِخودواقفشود
وازصمیمِقلبهدایتِخودرابخواهد
خداوندِمتعال هرگز اورارهانخواهدکرد!
-علامهطباطبایی..'✨
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
سلام عزیزان
پارت گذاری عشق به شرط عاشقی از فردامجدد ادامه پیدا میکنه
#تلنگرانہ
قیمتِ دلتُ اینجـوری محـک بزن :
چقدر اشـتیاق داری کارهات تموم شـه و با خدا خلوت کنی . .؟
اگه دلت برا تنها شـدن با خدا پر میزنه ؛
یعنی قیمتیـه!
-استادمحمدشجاعی
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#راهورسمشهدا
عقدمان خیلۍ ساده و بۍتکلف بود؛ همانطوࢪ ڪہ احمد مۍخواست..
خواستند خطبهۍ عقد ࢪا بخوانند ڪہ دیدم کُتَش تَنَش نیست!
-گفتم: پس کُتَت کو؟
+گفت: یڪۍ از بچہ ها مࢪاسم عقدش بود ولۍ کُتِ دامادی نداشت،کتم ࢪا بہ او هدیه دادم…
+بـهروایتِهمسرشهیداحـمدࢪحیمی
🦋|•@shahidane_ta_shahadat
.
#حرفحساب
حاج حسین یکتا:
خواهر من! برادر من!
اگه امام زمان (عج)
یه گوشه چشم نگاهت کنه،
کارِت کاره، بارِت باره!
بعدش تو فقط بشین کنار جوی،
گذر ایام ببین... :)
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
#زندگیهشهدایی
هیچوقت از معنویات حرف نمیزد
تا جایی که میتوانست آدم را میپیچاند که
حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی..
معاملهای را که با خدا کرده بود تا آخر
برایِ همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت
و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت..
-شهید محمود رضا بیضائی🌱
🌿|•@shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#فصل_دوم
#پارت_346
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
دستم پیش رفت و بچمو محکم تو بغلم فشردم تا حس امنیتو از بوی تنم و اغوشم حس کنه
اون امنیت نداشت از آغوش محمدحسین
طبیعی بود؟!
محمدحسین رفت تا با بقیه سلام و احوال پرسی کنه
اما من نگاهم پی بچم بود که با ترس چشمش به دنبال محمدحسین این طرف و اون طرف میرفت
با صدای سیلی متعجب به عقب برگشتم
دست روی هوای پرهامو چهره متعجب و وحشت زده سحر و صورت عبوس محمدحسین
خبرای خوبی نمیداد
فریاد پرهام تایید کرد افکارمو
_خجالتتت بکشش مرتیکهه
دوسال دوربودی درست
محرم نامحرمیوهم یادت رفتههه؟!
اوضاع اونقدری خراب بود که خودم برای درست کردنش دست به کارشدم
سمتشون رفتم و شنلمو دورخودم بیشترجمع کردم
دست سرد سینارو گرفتم و حواسشو به سمت خودم کشوندم
+داداش برید خونه
محمدحسین خستس
برید قربونت برم
بعدا یه فرصت مناسب تماس میگیرم بیاین
برید عزیزدلم
با نگرانی چشماش درکنکاش نگرانی و ترس توی صورت من بود
اما اطمینانم بهش مجوز رفتن داد
همه رو یکی یکی بیرون برد و فاطمه زهرا روهم لحظه آخر بغل فاطمه دادم و سریع بیرونش کردم و درب رو بستم
محمدحسین نبود
داخل بود مطمئنن
اما کی رفت که من نفهمیدم
داخل رفتم که دیدم روی کاناپه دراز کشیده
میترسیدم
اما بالاخره شوهرم بود
باید به ترسام تودهنی میزدم و میرفتم پیش شوهری که دوسال
شایدم بیشترنبود و من سرخاکش میرفتم
راستی اونی که توی قبر خاکش کردن کی بود؟!
مگه میشه اینقدرشباهت؟!
احمقانست اما حتی اون بیشتر شبیه به محمدحسین منه تا این محمدحسین
با دادش از فکربیرون اومدم
_بلندشو برو این لباس کوفتیو دربیار اینقدر وقیحانه با لباس عروس کنارم نشین درحالی که دوماد خودم نبودم
بغضی از بی منطقیش نشست توی وجودم و وادارم کرد ترک کنم اون کنارهمسرم بودنو
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#فصل_دوم
#پارت_347
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
(پارسا)
زنگای مکرر گوشیم روی مخم بود
بالاخره بعد از ۱۲۷ تماس
اتصالو زدم
صدام درنمیومد یامن اشتباه میکردم؟!
+جانم مامان؟
_پارسا؟!
پارسا مادر چیشده؟!
چیشده پارسا؟!
این بی ابرویی چیه جریانش که شدیم انگشت نمای فامیل؟!
دادی که زد ازجا پروندم
نه از ترس خودم
بلکم از ترس دردگرفتن قلبش
_پارسا چه خاکی توسرمون شددد؟!
مردا گریه نمیکنن جملهۍ کلیشه ای بود که اون لحظه توذهنم نقش بست و دلم خط کشید روش و نوشت باطل شده
همون شد یه مجوزی واسه اشکایی که دیگه کنترلی روشون نبود و صدایی که دست من نبود
بخدادست من نبود مگه مریض بودم دادبزنم سر مادری که روز و شبشو پای من گذاشته بود؟!
+نمیدونممم
نمیدونمم مامان
فقط میدونمم بختم سیاس
اول خواستمش نشد
دورش کردم
دوم خواستمش سر و کله محمدحسین پیداشد
حالا که هم من خواستمش هم خودش خواست
بازممم سر و کله محمدحسین پیداشددد
مامان لحظه آخر بازم از دست دادمشش
مامان بازم ۲_۰ به محمدحسین باختممم
مامان بازم من موندم و تنهاییم و یه مشت حسرت
مامان تو نفرینم کردی سر قضیه اون دخترا؟!
آره مامان؟!
مامان من که ادم شدم
من که گفتم غلط کردمم
من که دیگه دور کثافت کاری نرفتمم
ادم شدم
تا قبلش تو حسرت محبتتو به دلم گذاشتی
حالا خدا حسرت نگاهشو
مامان تقصیر من چیههه؟!
فقط یه کلمه شنیدم
دنیام شد تیره و تار و مبهم
_وایییی
و بعدش فریاد سمیرا گویان بابا و منی که مات موندم
نفهمیدم چجوری و با چه سرعتی اما سوارماشین گل کاری شده شدم و سمت خونه حرکت کردم
با سرعتی که نور دربرابرش شاید کم میاورد
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت
-شهادت خواستنیه🌱
🎥به روایت: حاج حسین یکتا
🌻|•@shahidane_ta_shahadat
#زندگیهشهدایی
برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای
خدا کار کنید بگویید:خداوندا نه برای بهشت و نه
برای شهادت اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فقط
از ما راضی باشی برای ما کافی است»
-شهیدعلیچیت سازیان🌱
🍃|•@shahidane_ta_shahadat
#تلنگرانہ
وقتــیبـهدنیا اومــدیتوگریـهکردی
بقیـهمیخندیـدن..حالایجــوریزنـدگی
کنکـهمـوقعمرگتهمـهگریـهکنن
توبخنــدی...درستمثلشهـــدا...
+حاجحسینیکتا
🦋|•@shahidane_ta_shahadat