شهیدم کن...
✅ زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: شهيدم كن... .
خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود.
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند.
✳️ سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.
💐 مي دانستم دنبال شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود.
❄️ من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد...
🌷از خاطرات #شهید_مهدی_عزیزی از علاقمندان شهید ابراهیم هادی
📚برگرفته از کتاب مدافعان حرم - اثر گروه شهید هادی
🔴 به کانال شهیدانه خوش آمدید👇
https://eitaa.com/joinchat/1004994800C6558d0392b
مهدي همواره مي گفت شهدا زنده اند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت.
ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا مي ديد.
هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، سلام مي داد. يك بار از كنار عكس شهيد ابراهيم هادي عبور كرديم.
مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟
گفت: «ابراهيم زنده است و داره ما رو مي بينه.... »
#شهید_مهدی_عزیزی
🔴 به کانال شهیدانه خوش آمدید👇
https://eitaa.com/joinchat/1004994800C6558d0392b
🌱یک روز نشسته بودم توی حیاط مسجد مهدی امدی کنار من نشست. یک دفعه چشمش افتاد به عکس شهدا که بالای دیوار های مسجد نصب شده بود. رو به من کرد و با حسرت گفت: یعنی میشه یک روز هم عکس مارا هم بزنند ان بالا پیش شهدا؟ گفتم : انها برای زمان خودشان بودند. تو باید بروی زمان خودت را پیدا کنی. حال عباس اقا داشت دنبال عکس مهدی میگشت تا بزند ان بالا پیش شهدا.
#شهید_مهدی_عزیزی
🔴 به کانال شهیدانه خوش آمدید👇
https://eitaa.com/joinchat/1004994800C6558d0392b