eitaa logo
زندگی شهیدانه
231 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
692 ویدیو
69 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند». ادمین: @Ashahidaneh110 #زندگی_شهیدانه
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نوشتنی جات
داداشمون سر صبح رفته بود نون گرفته بود برا خونه و بعدش رفته بود سر موکب خودش چایی رو دم کنه فقط نعلبکی ها رو ببینید چه قشنگ چیده آفرین نوکر باید از صبح زود نوکری کنه
هدایت شده از نوشتنی جات
خدایی ما الکی حمایت می کنیم حمایت به این میگن حاج خانم پرچشم فلسطین رو رو چادرش چرخ کرده ....اونوقت شما به خاطر فلسطین حاضر نیستی خاک رو چادرت بشینه نمیشه که 😁
قتیل العبرات یعنی کسانی که صرفا گریه کردند و عبور کردند و یاری نکردند... کسانی که صرفا گریه کردند و دعا کردند و نگاه کردند... همان اهالی تپه ی ندبه همان ها که در روز عاشورا تا لب گودال هم رفتند ولی وارد گودال نشدند به جایش فقط گریه کردند و دعا کردند... چه بسا بعدها هم توبه کردند، نمی دانم ولی هر چه هست، آن لحظه کاری نکردند جز گریه صحتی سردرودی عاشوراپژوه، معتقد است این جمله را باید با تکیه بر شعر کمیت اسدی فهمید که در همان دوران می‌زیسته و بر اساس شعر او، منظور امام علیه السلام از قتیل العبرات آن است عامل اصلی شهادت امام حسین(ع) کسانی هستند که با وجود این که می‌توانستند او را یاری کنند، فقط تماشا و دعا کردند و بر او گریستند. صحتی سردرودی، منطق عاشوراپژوهی، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۴-۱۲۵. پ ن: روایات و فضایل گریه ی بر سیدالشهدا علیه السلام بی شمار است، اما گریه ی همراهی با یاری در میدان
خاطره قرآن در اسارت جناب حجة الاسلام و المسلمین استاد شاکری فر نقل میفرمودند: در زمان اسارت بر اثر فشار های زیاد بچه ها اعتصاب کردند، بعد مدتی فردی به نام سروان خزیّه آمد و از مطالبات بچه ها پرس و جو کرد. گفتیم دو تا درخواست داریم، یکی اینکه به ما قرآن بدید، دوم اینکه اجازه بدید نماز رو آزادانه بخونیم. گفتند باشه به دو تا زندان یک قرآن کوچک دادند که ۲۴ ساعت در زندان ما و ۲۴ ساعت بعدی در زندان بعدی بود. با توجه به تعداد اسرا در هر ۴۸ ساعت به هر نفر بیست دقیقه نوبت قرآن خواندن میرسید. و ممکن بود این بیست دقیقه در ساعت دو یا سه صبح نوبتمان شود. در همین بیست دقیقه ها از ۴۸ ساعت خیلی ها قرآن خوان و قرآن فهم و حافظ قرآن شدند. برای نماز هم اجازه دادند که ولی به این صورت که وقتی نماز یک نفر تمام شد نفر بعدی بلند شود و نماز را شروع کند ولی نماز به صورت دسته جمعی و جماعت ممنوع بود. پ ن: 🔸سعید اوحدی معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران: وجود بیش از ۲ هزار آزاده حافظ قرآن کریم در دوران اسارت نشان از این بود که اسارت برای رزمندگان اسلام بهشتی از معنویت بود فر eitaa.com/shahidaneh110
شاید از ذبح کردن رزمندگان اسلام برای پاگشای عروس و داماد کومله چیزی شنیده باشید، اینجا این سبعیت را مستند می خوانید. صدور حکم اعدام فوری و اعدام قسطی نعل زدن به پای رزمندگان برای جلوگیری از فرار سوراخ کردن پاشنه ی پا و... گوشه ای از اقدامات کثیف کومله ای است که برای ما شعار زن، زندگی، آزادی می دهد ... کتاب جنگ اسارت مذاکره ص ۲۰۰ @shahidaneh110
یازده: خاطرات پروفسور احمد چلداوی از اردوگاه شماره یازده تکریت اسارت؛ و ما ادراک ما الاسارت؟ ما که آنقدر با کابل سه فاز به کف پاهایمان نزده اند، تا از حال برویم؛ ما که مجبور نبوده ایم نماز صبح‌مان را با دستان بسته و به حالت خوابیده، روی زمین سرد، بخوانیم؛ ما که درگیر مصائبی نبوده ایم، که حتی شنیدن خاطرات آن، برای اطرافیان‌مان، غیر قابل تحمل باشد؛ ما را که به خاطر عزاداری در شب عاشورا کتک نزده اند؛ ما که آنقدر شکنجه نشده ایم تا درد برای‌مان بی معنی شود، زمان برای‌مان بی اعتبار شود و مرگ برای‌مان آرزو. به راستی ما "سبک‌باران ساحل"، کجا حال "کسی را که در دریایی مخوف در تاریکی مطلق شب در گردابی مخوف گرفتار شده است و هیچ کس، به معنای واقعی هیچ کس، جز خدا را ندارد" را، خواهیم دانست؟ کتاب یازده، زندگی نامه دکتر احمد چلداوی، با محوریت دوران دفاع مقدس، و علی الخصوص دوران اسارت‌شان است؛ که سندی دیگر از جنایات ددمنشانه رژیم بعث عراق را آشکار می‌کند. کتاب، خاطرات کسی است، که پنج ماه رمضان، در زندان های مخفی صدام، دعای "فک کل اسیر" را به امید اجابت خوانده است. تسلط دکتر چلداوی به زبان عربی، باعث شده بود که افسران عراقی، لقب "احمد عربستانی" را به وی بدهند و جدای به کار گیری او به عنوان مترجم، شکنجه‌های ویژه‌تری را نیز برای‌ش تدارک ببینند! اتفاقات بدیع و غیر قابل پیش بینی ایشان و دیگر اسرا، در قالب بیانی غیر متکلف، با حجمی متوسط، خواننده را تا آخر ماجرا با خود همراه می کند https://eitaa.com/shahidaneh110
🔺سامانه اصل ۸ راه‌اندازی شد. زین پس می‌توانید پیشنهادات، مطالبات، درخواست‌ها، تذکرها و تشکرهای خود را از طریق این سامانه ثبت و پیگیری کنید و از همراهان خود امضا بگیرید… اصل ۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت‏، شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند» نشانی سامانه 👇 https://asle8.24on.ir ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پیامک رایگان از عراق
بچه ها برنامه ی «برپا» از شبکه نهال رو نگاه می کردند که منم چند لحظه ای کنارشون نشستم. کار رسانه ای خوب گروه سعدا برای آشنایی بچه ها با دستاوردهای نظام اسلامی امروز در رابطه با دستاوردهای دارویی و درمان صحبت می کردند. مثلا یه نمونه از آمارهایی که ارائه دادند این بود که ایران در ساخت و تولید دارو از رتبه ۴۸ به رتبه ۸ دنیا رسیده یا تنها کشور تولید کننده بیو ایمپلنت برای درمان زخم سوختگی و... هست. یا دومین کشور تولید کننده داروی رماتیسم و... فرم ساخت کودکانه هست ولی اطلاعات خیلی خوبی ارائه میده
💠 خرده روایت هایی از زیارت اربعین سکانس اول 📍در ازدحام اطراف میدان پرچم منتظر بازگشت دوستانم از حرم 🔻 زائر اول (جوانی باریک و بلند، با موهای فر، شلواری کردی همراه با دوستانش) در حالی که مشغول خوردن چیزی است نزدیک من می‌شود و در فاصله یک متری بی هیچ مقدمه ای رو من بلند سؤال می‌پرسد؛ حاجی کدوم موکب کباب میده؟! 📌 من با لبخندی سلام می‌کنم و خداقوت میگویم! و اظهار بی اطلاعی می‌کنم و البته در دل تأسف میخورم که چرا در این موقعیت عالی ناتوان از ارتباط گرفتن و بیان آن چیزی است که هر ساله در سفر اربعین مرا رنج می‌دهد! هنوز جوان آنجا ایستاده و من در دوراهی گفتن و نگفتن که یک‌باره فردی از پشت سرم جوان را صدا می‌زند و می‌گوید: رفیق! چیزی که دنبالش هستی چهارتا موکب جلوتر هست البته صف شلوغی داره! برمی‌گردم نگاهش می‌کنم؛ یک جوان متوسط قد با صورتی سفید که در اثر گرمای آفتاب حالا کمی به سرخی زده، با محاسنی مشکی و پُر، دارد نقطه ای را نشان می‌دهد(زائر دوم) زائر اول جلو می‌رود، به مسیر اشاره نگاه می‌کند و می‌پرسد کجا؟! بعد می‌گوید آها دیدم! و رو به دوستانش می‌گويد بریم بچه‌ها! هنوز نرفته که زائر دوم دست روی شانه‌اش می‌گذارد و می‌گوید میشه دو دقیقه یک چیزی رو بهت بگم؟! 🔻 بگو، فقط زود که به کباب برسیم! 🔺 باشه، ببین خیلی خوبه که اومدی زیارت امام حسین؛ ولی گفتند وقتی میریم کربلا باید از غذاهای خوشمزه نخوریم! زائر اول با تعجب و لبخندی تمسخرآمیز می‌گوید: کی گفته؟! 🔺 امام صادق علیه السلام فرمودن 🔻 ايشون برای خودشون گفتن! والا فکر نمی‌کنم امام حسین با کباب خوردن مشکلی داشته باشه! تازه اگر اشکال داره چرا این همه موکب دارن غذا میدن؟! 🔺 من که نگفتم غذا نخورید خودم همین الان غذا خوردم ولی اینکه مدام دنبال خوردن باشیم برای یک زائر امام حسین خوب نیست. 🔸 پسرکی که پشت زائر اول ایستاده و در حال سیگار کشیدن است دستی به پشت او میزند و می‌گوید بریم ولش کن این بنده خدا رو! این ها ایران کمه اینجا هم دست از سر ما ورنمیدارن! آقا ما کباب می‌زنیم شما نون خالی بخورید! زائر اول که بین دو نفر و حرف‌هایشان مردد شده برمی‌گردد به نگاه ناامیدانه من نگاهی می‌کند، ابرویی بالا می‌اندازد و رو به سمت صف کباب حرکت می‌کند! و من به این فکر می‌کنم شاید اگر من هم در تبیین آن جوان مشارکت می‌کردم بهتر از غصه خوردن بود! فرمایش امام صادق علیه السلام را در ذهنم مرور می‌کنم که با گلایه به مفضل فرمودند: به خدا قسم! يكى از شما وقتى به زيارت قبر پدرش مى ‏رود غمگين و اندوهناك مى ‏رود ولى به زيارت قبر مطهّر سیدالشهداء مى رويد در حالى كه با خود سُفره ها مى ‏بريد؛ نه، اين طور نبايد به زيارت آن جناب برويد بلكه با حالى افسرده و حزين و گرفته زیارتش کنید.(کامل الزیارات صفحه ۱۳۰) ادامه دارد... ✍ مهدی موحدی
موصل – روایت هت مرد از اسارت – نفیسه ثبات – روایت فتح.pdf
8.35M
°|📖 ═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆ 📕 عنوان کتاب : ✍️ نویسنده : نفیسه ثبات 📚 ناشر : ✨ موضوع : روایت هفت مرد از 📄 تعداد صفحات : ۳۳۶ صفحه
آخرین خاکریز – میکاییل احمد زاده – نشر اجا -89- خاطرات ازادگان.pdf
1.26M
°|📖 ═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆ 📕 عنوان کتاب : ✍️ نویسنده : میکائیل احمدزاده 📚 ناشر : ✨ موضوع : جانباز میکائیل احمدزاده 📄 تعداد صفحات : ۱۹۶ صفحه
فرزندان خاک – خاطرات جانباز آزاده میکائیل احمد زاده.pdf
744.5K
°|📖═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆ 📕 عنوان کتاب : با نگاهی به نقش تکاوران در کربلای ۶ ✍️ مولف : میکائیل احمدزاده 📚 ناشر : ✨ موضوع : جانباز میکائیل احمدزاده 📄 تعداد صفحات : ۱۲۰ صفحه
💠 برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا برای ایام تاسوعا و عاشورا در دوران اسارت، یک حرکت‌هایی در خفا می‌کردیم و این نبود که همین‌طور ساکت بنشینیم. مثلاً برای زیارت عاشورا خواندن یک مراقب می‌گذاشتیم. وقتی نگهبان عراقی پیدایش می‌شد، با اشاره‌ای ما را خبر می‌کرد. خواندن زیارت عاشورا در آسایشگاه ما طوری بود که نمی‌گذاشتند، فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه بفهمد. وقتی خواب بود، فرصت مغتنمی تلقی می‌شد و یا وقتی بیرون آسایشگاه به سر می‌برد، وقت مناسبی برای ما به شمار می‌آمد. گاهی بعضی را هم متوجه می‌شد و زیرسبیلی رد می‌کرد و ندید می‌گرفت و چیزی به عراقی‌ها نمی‌گفت، فرد مقیدی نبود ولی شاید از امام حسین (ع) شرمش می‌شد. اما گاهی هم گزارش می‌داد و یکی را درست‌وحسابی ناکار می‌کرد و این‌گونه نبود که همه را ندید بگیرد. البته کمی از بچه‌ها ترس داشت. سجاد سلجوقی چندین بار تهدیدش کرده بود و به او گفته بود: اگر اینجا و در این آسایشگاه بخواهی دست از پا خطا کنی، می‌کشیمت. البته یک‌بار رفت و به عراقی‌ها گفت که سلجوقی مرا تهدید کرده است. آن‌ها هم سلجوقی و خود او را خیلی زدند و بعد آسایشگاهش را عوض کردند. آن موقع ما از زیارت عاشورا هر چقدرش را حفظ بودیم، می‌خواندیم. یک مداح هم ما داشتیم که شعرهای زیبایی درباره امام حسین (ع) حفظ بود و برایمان با آرامی می‌خواند. توی یکی از این محرم‌ها، بچه‌ها تصمیم گرفتند که همه باهم زیارت عاشورا بخوانند. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام، آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یکهو آمد و گفت: چکار می‌کنید؟ و شروع کرد به دادوبیداد که علی شاه نظری به عهده گرفت و گفت: من بودم. ما نگذاشتیم او تنها باشد و گفتیم ما ده نفر بودیم که کل بچه‌های آسایشگاه تنبیه نشوند. ما ده نفر را فردایش بیرون آوردند و زدند؛ اما آن‌ها نمی‌دانستند و ما هم نگفتیم که ما داشتیم زیارت عاشورا می‌خواندیم. ⚪️ پوشیدن لباس ماشی‌رنگ به نشانه عزا ما از عاشورا تا آخر ماه صفر را به دلیل آنکه پیراهن مشکی نداشتیم به نشانه عزاداری، لباس‌های ماشی‌رنگ می‌پوشیدیم. اصلاً بدون این چیزها مرده‌های متحرکی بیش نبودیم و با همین ثابت می‌کردیم که درست است که از آسایشگاه‌های دیگر بی‌خبریم و نمی‌توانیم تعاملی باهم داشته باشیم، اما اشتراکات باورها و نمادهای اعتقادیمان را حتی با همین پوشیدن پیراهن‌های ماشی‌رنگ به‌جای لباس مشکی که نداشتیم، نشان می‌دادیم و با همین حرکت ساده هزاران حرف می‌زدیم که راه ما راه امام حسین (ع) است و ذلت و خواری تسلیم در برابر دشمن، جایی در مرام ما ندارد. بزرگ فلسفه قیام شه دین این است      که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است حسین مظهر آزادگی و آزادی است         خوشا کسی که چنینش مرام و آئین است 👆👆به نقل از: غلامرضا علیزاده ▫️ از رزمندگان دفاع مقدس و از غواصان گردان یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در دوران دفاع مقدس که در جریان عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ به اسارت دشمن در آمد....
🔺سردار حاج حسین کاجی: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود : من سیدحسن بچه‌ تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند، اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند، من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند، بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم، به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند. بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است. 📚 کتاب خاطرات ماندگار، ص ۱۹۲ الی ۱۹۵
مناظره محمدتقی اکبرنژاد و علیرضا شجاعی‌زند «نقد سیاستهای راهبردی جمهوری اسلامی» فیلم کامل به مدت سه ساعت در این آدرس 👈 سایت آزاد
مناظره احمد زیدآبادی و امیر طاهری «بازگشت به پهلوی؟» فیلم کامل صد دقیقه ای در این آدرس 👈 وبسایت آزاد
مناظره صادق زیباکلام و هوشنگ امیراحمدی «سلاح هسته‌ای برای ایران؟» فیلم کامل صد دقیقه ای در این آدرس 👈 وبسایت آزاد
مناظره محسن برهانی و صالح هاشمی گلپایگانی «حجاب اجباری؟» فیلم کامل دو و نیم ساعته در این آدرس 👈 وبسایت آزاد
مناظره رضا علیجانی و مهدی خانعلی‌زاده «سیاست خارجی و منافع ملی» فیلم کامل صد دقیقه ای در این آدرس 👈 وبسایت آزاد
مناظره محمدرضا جوادی یگانه و عباس کاظمی «ایران: دو جامعه در یک کشور؟» فیلم کامل صد دقیقه ای در این آدرس 👈 وبسایت آزاد
💠 خرده روایت‌هایی از زیارت اربعین سکانس سوم 📍هنوز یک ساعت تا اذان مغرب وقت هست که وارد حرم اباعبدالله شده‌ام. تصورم این است که حتما جایی برای نماز جماعت خواهم داشت اما صفوف فشرده، همه برنامه‌ام را به هم می‌ریزد. زیارتنامه کوتاهی میخوانم و در یکی از راهروها توقف می‌کنم تا شاید موقع اذان بتوانم در صف اتصال جا بگیرم اما با شروع اذان چنان سریع زوار صف می‌بندند که ناچار در گوشه‌ای که چند نفر دیگر هم ایستاده‌اند می‌ایستم تا بعد از جماعت جایی پیدا کنم و نماز را فرادا بخوانم. موقع نماز نگاهی به صف‌های نامرتب می‌کنم. به خاطر کمبود فضا رکوع و سجده برخی زائران به وضوح اشکال پیدا کرده. این را به جوانی که کنارم ایستاده می‌گویم تا به اندازه بیان یک حکم شرعی خدمتی به زائر کرده باشم. از شرایط سجده برایش می‌گویم. از نگاه‌های جوان که ظاهری مذهبی ندارد یک اعتراض را متوجه می‌شوم و منتظرم تا بروز بدهد که با صاف کردن گلویش این کار را می‌کند و می‌گوید: حاج آقا دلت پاک باشه! اصلا هر جور دوست داری نماز بخون، ان شاءالله قبوله! این حرف در هر جای دیگری دور از انتظار نبود اما در این شرایط و موقعیت ناراحت کننده است. اینکه جوان شیعه و زائر سیدالشهداء تفکرات مورد نظر بنی‌امیه را در حرم آن حضرت می‌گوید نشان‌دهنده کوتاهی است! کوتاهی من و خیلی‌های دیگر‌‌! 📌 بنی امیه که اهل هر خلاف شرعی بودند و علنا مرتکب محرمات می‌شدند و احکام را به میل خود تغییر می‌دادند برای توجیه کار خود پای یک فرقه‌ی انحرافی به نام مرجئه را در مجامع مسلمین باز کردند. اگر افکار این فرقه را در یک جمله خلاصه کنم آن جمله همین است که "دلت پاک باشه " 🔸 از نظر آنها مهم نیست چه کاری انجام بدهید مهم ایمان و اعتقاد است. اگر به اسلام معتقد باشید و شهادتین بگویید تمام است! اهل‌بیت‌ علیهم السلام این فرقه را لعن کرده‌اند و در مواضع مختلف بر رعایت شریعت تأکید داشته‌اند. نگاهی به جوان می‌اندازم. از چشم‌هایش آرامشی را می‌بینم و نميخواهم این آرامش را بر هم بزنم. اینجا جای مجادله نیست، او زائر است و اینجا حرم و هر دو حرمت دارد. برای همین صبر می‌کنم و به محض پایان نماز و قبل از آنکه سیل جمعيت بین ما فاصله بياندازد آهسته در گوشش می‌گویم کمی درباره مرجئه بخوانید. چشم‌هایش را ریز می‌کند و می‌گويد: چی هست؟ با عین یا همزه؟! حس کنجکاوی اش تحریک شده و این اولین مرحله برای رسیدن به حقیقت است. نگاهی به سمت ضریح مطهر می‌اندازم و با توجه از امام می‌خواهم دست من و همه زائران را بگیرد و در منازل معرفت جلو ببرد تا شایسته زیارت با معرفت باشیم. ادامه دارد.... ✍ مهدی موحدی
کربلا ، رفتنش یک امتحانه نرفتنش یک امتحان دیگه
تحلیل تابلوی نقاشی «کویر» اثر هنرمند انقلابی کاظم چلیپا توسط شهید آوینی شهید آوینی: «یكی از زیباترین آثاری كه به وظیفه عظیم زنان در جنگ و انقلاب اشاره دارد، تابلویی است اثر قلم توانای كاظم چلیپا به نام “كویر”؛ زنی با چادر سیاه و مقنعه سفید، همان زنی است كه از دامنِ او مرد به معراج می‌رود. این زن مرواریدی است كه در رحمِ پوشیده صدفِ عفت پرورش یافته است. این زن با آن زنانی كه زیبایی‌ها و اسرار وجودی خویش را به شیطان هوس‌پرست فروخته‌اند بسیار متفاوت است. سبد شقایقی كه در بغل دارد، رحمی است كه نطفه نور در خود پرورده است. چلیپا كویر را چون مظهری برای كرامت انسانی و عدم تعلقات برگرفته و اگر اینچنین باشد، آن درِ چوبیِ راهی است كه از باطن كویر به باغ آزادگی گشوده است.»