#بسم_رب_الشهدا
🕊گاهی #خادم_شهدا بودن سخت میشود...
🕊🕊گاهی نوشتن از #شهدا بینهایت سخت میشود...
😔گاهی دلمان صدتا چاک میشود آنجا #همسر_شهید گفت :غذای مورد علاقه آقاسید تا سه روز دست نزده روی گاز ماند
#شهید_سید_محمد_حسین_میردوستی
😔جان دادیم آن جا که #برادر_شهید گفت :لحظه تولد زینب حضور حاج محمد را زیبا درک میکردیم
#شهید_محمد_بلباسی
😔مردیم زنده شدیم آنجا همسر شهید از #یادت_باشد
#یادم_هست گفت
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
😔گریه کردیم آنجا که همسر شهید #مدافع_امنیت #شهید_پویا_اشکانی با آن سن کمش از چهل دو روز امیدش برای برگشت همسرش از کما گفت
😔قلبمان در حال سکته بود آنجا که #پدر_شهید فاطمیه #شهیدمحمد_حسین_حدادیان از وداع با روضه مصور علی اکبرخود گفت
😔مردیم زنده شدیم آنجا که همسر شهید #مدافع_وطن #شهید_کمیل_صفری_تبار از یاعلی ،یا امیرالمومنین خودش و کمیلش گفت
🌻گاهی #خادم بودن سخت میشود چرا که تا چند روز هی میپرسی چگونه تحمل کردید خانواده شهدا
بیاید وفادار خون #شهید باشیم
.
#التماس_شهادت
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
#رهسپاریم_با_ولایت_تا_شهادت
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات❤️
|•جرعه ای کتاب📖•|
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
📕برشی از کتاب #یادت_باشد:
🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من!
🕊🌹شهید مدافع حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
📕برشی از کتاب #یادت_باشد
کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من!
📕کتاب سراسر عاشقانه #یادت_باشد رو حتما مطالعه بفرمایید.
🕊🌹شهید مدافع حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷
14.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#استوری|شهید ایستاده بر قله
گریه ات دلم را لرزاند اما ایمانم را نه
شادی ارواح مطهر شهدای مدافع حرم، صلوات🕊🌹
شهید مدافع حرم🕊🌹
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی